
به عنوان یک کارشناس میتوانم ایراد بگیرم که وضع واردات در کشور اسفبار است. اگر امروز به فروشگاههای سطح تهران و شهرستان نگاه کنید مملو از کالاهای مصرفی خارجی است. اینها از درآمدهای ارزی نفت تهیه میشود.
محمدرضا نعمتزاده پیش از این که مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی دولت نهم باشد، وزیر صنایع دولت شهید رجایی و همچنین دولت هاشمی رفسنجانی بود.
او با کولهباری از تجربه و دانش مدیریتهای مختلفی را در دولت «مهندس موسوی» نیز پشت سر گذاشت تا این که سرانجام در هفته گذشته از معاونت وزارت نفت به دلیل برخی انتقاداتش از دولت فعلی برکنار شد.
وی درباره تجربیات دولت مهندس موسوی در اداره کشور اظهار کرد: آغاز توزیع کوپن در ایران به بیش از زمان نخست وزیری «مهندس موسوی» باز میگردد. وقتی جنگ تحمیلی در شهریور 59 آغاز شد،بنده وزیر صنایع کابینه شهید رجایی بودم و همان هنگام مهندس موسوی وزیر امور خارجه بودند.
او گفت: با توجه به شرایط جنگی پیشبینی میشد که بیشترین لطمه به صنایع وارد خواهد شد، بنابراین با تشکیل جلسات مشاوره و همفکری با دستاندرکاران وزارت صنایع و اقتصاد به این جمعبندی رسیدیم که ضمن این که باید شرایطی به وجود آوریم تا صنایع کمتر دچار آسیب شوند،محدودیتهایی در بخش انرژی نیز باید به وجود آورد.
وزیر صنایع دولت شهید رجایی افزود: با توجه به آسیب پالایشگاههای نفتوگاز و همچنین برق کشور با تشکیل ستادی به گونهای برنامهریزی شد که صنایع کشور دچار آسیب نشوند و سهمیهبندی یا کنترل عرضه و تقاضا از همین نقطه آغاز شد. علت آن هم ناشی از جنگ بود که برای حفظ صنایع چارهای جز آن نداشتیم.
این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: بعد از این سهمیهبندی در انرژی در سایر جاها مانند کشاورزی یا واردات نیز به این جمعبندی رسیدیم؛ مثلا چون مواد اولیه روغن نباتی صددرصد وارداتی بود یا قند و شکر بخشی وارداتی و بخشی تولید داخل بود، منجر به سهمیهبندی آنها شد.
البته این سهمیهبندی به اندازهای دقیق بود که تا به امروز ادامه دارد و ما با بررسی نیازهای مردم و مصارف دیگر کشورهای صنعتی این سهمیهبندی را انجام دادیم.
نعمتزاده با تاکید بر این که آغاز «کوپنایسم» به دلیل شرایط جنگی بود یادآوری کرد: اگر در آن شرایط این اقدام انجام نمیشد مردم تحت فشار قرار میگرفتند و مجبور بودند کالا را از بازار آزاد تهیه کنند که با توجه به آن شرایط معلوم نبود با چه قیمتهایی اجناس به آنها ارائه میشد.
او اظهار کرد: مسئله کنترل قیمتها که در دوره شهید رجایی آغاز شده بود و در زمان مهندس موسوی هم ادامه یافت، طبیعی بود. چون در آن شرایط ما نمیتوانستیم اقتصاد آزاد داشته باشیم. این کنترل منجر به نظارتهایی شد که اگر این اقدامات آن زمان انجام نمیگرفت،کشور دچار خسارتهای بسیاری میشد.
ضمنا با توجه به طولانی شدن زمان جنگ تحمیلی و قیمت بسیار پایین نفت، دولت باید با درآمد ناچیز، جمعیت کثیری را اداره میکرد. آینده نامعلوم جنگ و افزایش هزینههای نظامی ناشی از جنگ بر اداره کشور تاثیرات نامطلوب داشت که بهترین تدبیر در آن زمان اقدامات صورت گرفته بود.
وزیر صنایع دولت هاشمی رفسنجانی تاکید کرد: این کنترلها شاید تا حدودی عدم رشد اقتصادی را به همراه داشت اما چارهای نبود و در آن شرایط مهمتر از توسعه اقتصادی بحث اداره کشور بود. البته در آن زمان توسعه اقتصادی را هم شاهد بودیم.
به گفته وی اقدامات زیربنایی بسیاری در زمان جنگ تحمیلی در کشور انجام شد که از جمله آنها میتوان به اجرای پروژههای مختلف در صنایع دفاع اشاره کرد؛ با آن که به نیروگاههای کشور خسارت زیادی وارد شده بود اما همه آن نیروگاهها بازسازی و هم پروژههای جدید آغاز شدند.
بازسازی نیروگاه طوس، شهیدمنتظری، اصفهان، تبریز و...
او تصریح کرد: پروژههایی که در اول دوره انقلاب تعطیل شده بود را فعال کردیم؛ همانند نیروگاه طوس، شهید منتظری اهواز، شهید محمد منتظری اصفهان، توسعه نیروگاه اصفهان، تکمیل نیروگاه تبریز که چند بار هم مورد حمله دشمن قرار گرفت، شروع پروژه نیروگاه شهید رجائی کرج یا پروژه راه آهن بافق بندرعباس که هزینه زیادی هم داشت آغاز شد و با همان حداقل توان دولت، توسعه کشور دچار رکود نشد.
نعمتزاده متذکر شد: با آن که کشور در شرایط جنگی بود اما کمیسیونی تشکیل شده بود که به پروژههای صنعتی و طرحهای اولویتدار، اجازه میداد به رغم محدودیت ریالی دولت عملی شوند.
معاون وزیر نفت دولت نهم همچنین درباره خصوصیات مدیریتی دولت احمدینژاد با شهید رجایی و مهندس موسوی عنوان کرد: افراد شخصیت و ذهنیات متفاوتی دارند و آن هم بر مبنای اطلاعات آنها در طول عمر، تجربه کاری یا تحصیلاتشان است. نمیتوان روسای جمهوری که یک ذهنیت با خط مشی مدیریت یکسان دارند مثال زد؛ بنابراین وقتی رییس جمهوری هم تغییر میکند شعارها نیز تغییر میکند.
وی افزود: من هم در شورای انقلاب و هم در دولت شهید رجایی وزیر ایشان بودم. به خاطر تواضع و مردمی بودنشان روحیه آرام و لطیفی داشتند و سعی میکردند اعتماد بیشتری به مسئولان کرده و اختیارات بیشتری تفویض کنند. جز یک مورد توصیه در خصوص یکی از معاونانم که به خاطر شناختی که از شهید بهشتی داشتند، هیچگاه از سوی ایشان توصیهای ندیدم و هر آنچه انجام شد از جمله سهمیهبندی خود ما به حکم وظیفه انجام میدادیم.
وزیر سابق صنایع تصریح کرد: مشی رجایی اعتماد بود و با یک لطافت روح و تواضع جلسات دولت را اداره میکرد و در مراودات شخصی نیز بسیار باهوش بودند. ایشان همان قدر که خوب مطالب را گوش میدادند خوب هم تحلیل میکردند و از مهمترین مسایل در مشی مدیریت ایشان میتوان تسلیم بودن به اوامر امام (ره) اشاره کرد. حتی اگر نظر ایشان چیز دیگری بود چنانچه امام (ره) مطلبی یا نکتهای خلاف آن نظر داشتند تسلیم بیچون و چرا بودند.
نعمت زاده گفت: «مهندس موسوی» نیز کم و بیش این مشی را داشتند و در برخی جلسات که به خدمتشان میرسیدیم گوش فرا میدادند و از نظرات دیگران استفاده میکردند و چون جوان بودند،جمعبندی و تصمیمگیری ایشان قوی بود ولی حتماً از کارشناسی همکارانشان استفاده میکردند.
مشی احمدینژاد با رجایی و موسوی متفاوت بود...
وی اظهار کرد: در مورد آقای احمدینژاد من در کابینه ایشان حضور نداشتم ولی در جلسات متعددی که خدمت رییسجمهوری در مورد کارتیکردن بنزین رسیدم، ایشان را متفاوت دیدم. ضمن این که گوش به نظرات دوستان میدهند اما شخصاً تصمیم میگیرند.
در یک کمیسیون در مورد بنزین تصمیم گرفتیم و خدمت ایشان بردیم ولی ایشان با ارائه راه جدید خودشان آن نظریه را کاملاً رد کردند و نظر خود را مطرح کردند. البته شاید بیدلیل نبود و ایشان اطلاعاتی داشتند که ما نداشتیم ولی این اتفاق را در دوره شهید رجایی و «مهندس موسوی» ندیدم.
مشاور وزیر نفت با تاکید بر اختلاف مشی مدیریتی احمدینژاد و موسوی متذکر شد: شاید نتوان کلی، این افراد را با هم مقایسه کرد اما این افراد کاملاً با هم متفاوت هستند. شاید در برخی نظرات مثلاً انرژی اتمی آقای احمدینژاد و «مهندس موسوی» نظر نزدیک به هم داشته باشند ولی در کلیت کاملاً متفاوت هستند.
نعمتزاده در خصوص شعار آمدن پول نفت بر سر سفره مردم که از سوی احمدینژاد مطرح شده بود گفت: من نمیدانم دقیقاً با چه نیتی این شعار را ایشان مطرح کردند ولی شاید آقای احمدینژاد اعتقاد به این دارد که درآمد ملی متعلق به همه است و درآمد آن عادلانه باید تقسیم شود. درآمد نفت کلاً به خزانه کشور میرود و طبق برنامهریزی دولت و مجلس به کشور باز میگردد.
وزیر کابینه هاشمی افزود: این که پول نفت سر سفره مردم بیاید نه این که سر سفره شام و ناهار مردم بیاید، یعنی درآمد نفت باید هزینه زندگی مردم شود و مردم از آن بهتر بهرهمند شوند. ولی امروز این نظام بودجهریزی کشور شفاف نیست که وقتی پول نفت به خزانه میرود، مشخص شود چگونه تقسیم میشود و هزینه بودجه در بخش عمرانی و جاری میشود.
خانوادهای که در یک روستا یا شهرستان زندگی میکند نمیداند سهمش از این درآمد نفت چقدر است؟ شاید هدفشان روشن کردن این مسایل بود که هنوز نیز عملی نشده است.
او با اشاره به این که بودجهریزی کشور هنوز روشن نیست و اگرنه در آمد نفت به راحتی مشخص میشد افزود: اگر عوارض یا مالیاتی که از مردم گرفته میشود علت گرفتن این عوارض احداث یک تونل اعلام شود و درآمد آن در صندوق مشخصی واریز شود با احداث تونل مردم متوجه میشوند تا چه اندازه عوارض یا مالیات آن تونل آماده شد.
این میشود شفاف سازی! به نظر من نظام بودجهریزی ما یک کلاف سردرگم است که ارتباطی به دولت هم ندارد بلکه باید همکاران کارشناس این بودجهریزی را تغییر دهند و البته به راحتی قابل اصلاح است تا مشخص شود.
وی اظهار کرد: شاید نظر آقای احمدینژاد از طرح این موضوع پرداخت مستقیم یارانه به مردم باشد. همین بحث هدفمند کردن یارانهها که از سوی دولت مطرح شده و قرار بود بخشی از درآمد نفت به مردم داده شود تا خود مردم بدانند چگونه خرج کنند، نوعی آمدن پول نفت بر سر سفره مردم باشد.
البته یک بار آقای رییس جمهور در مصاحبهای اعلام کردند که نفت دست مافیاست و برخی مردم فکر کردند ایشان میخواهد این پول را از مافیا بگیرند و به مردم بدهند. در حالی که چنین چیزی نبود و در سخنرانیهای بعدی شان مطلب را تصحیح کردند.
این کارشناس مسایل اقتصادی و انرژی درباره وضعیت مبهم نحوه اداره درآمدهای نفتی در سه سال اخیر گفت: قطعاً افرادی که به تنظیم بودجه اشراف دارند میدانند این پول کجا رفته است. بودجه عمومی ما بخش درآمدها و بخش هزینهها دارد، درآمدها بخش عمدهاش درآمد مالیات و نفت است و هزینهها نیز مشخص است. این که کجا خرج شده حتماً روشن است. منتهی ایراد این است آیا هزینه به جا بوده یا نه؟
نعمتزاده تاکید کرد: آنچه به نظر دولت رسیده و انجام داده مجلس به عنوان قانون تصویب کرده است. پس نمیتوان به دولت ایراد گرفت کجا هزینه کردی؟ چون میگوید طبق بودجه مصوبه مجلس خرج کردم. شاید چند مورد طبق بودجه باشد که قطعاً نمیتواند ارقام بزرگی باشد.
مشاور وزیر نفت افزود: ایراد اصلی این است که با توجه به این درآمد نفتی که تاکنون سابقه نداشته آیا درست بودجهریزی و هزینه شده یا آمدیم تنها بخش بودجه جاری را افزایش دادیم؟ استخدام و حقوق را افزایش دادیم و پروژه به اتمام رساندیم که این جای بحث کارشناسی دارد.
* وضع واردات کشور اسفبار است
وی ادامه داد: به عنوان یک کارشناس میتوانم ایراد بگیرم که وضع واردات در کشور اسفبار است. اگر امروز به فروشگاههای سطح تهران و شهرستان نگاه کنید مملو از کالاهای مصرفی خارجی است. اینها از درآمدهای ارزی نفت تهیه میشود.
این اندازه اتومبیل خارجی گران قیمت بهتر نبود صرف ساخت یک کارخانه شود؟ زمانی که من وزیر بودم از صداوسیما خواستم تا اجناس خارجی را تبلیغ نکند ولی امروز90درصد تبلیغات صداوسیما،اجناس خارجی است. این خیانت به کشور است. نباید در برابر این درآمد ارزی واردات انجام گیرد بلکه باید کشور ساخته شود. اکنون پروژههای صنعتی برای راهاندازی در انتظار ارز هستند؛ در مقابل اجناس غیرضروری خارجی وارد میکنیم.
وزیر سابق صنایع با یادآوری این که تاسیس حساب ذخیره ارزی چند سال پیش با پیشنهاد وزارت نفت به تصویب مجلس رسید و قرار شد درآمد مازاد نفت در آن ذخیره شود تا اگر در کشور کمبودی باشد یا درآمد ارزی خیلی افت کرد کشور با آن اداره شود افزود: به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس آن نیز هزینه امور جاری و صرف کارهای عمرانی شد. انجام کار عمرانی خوب است ولی تاکید بر راهاندازی طرحهایی مانند پتروشیمی و سیمان که معطل ارز هستند بود.
نعمتزاده گفت: مجلس تصویب کرد که برای واردات بنزین نباید بیش از بودجه عمومی خرج شود و بنزین با ارز آزاد وارد شود ولی دولت بنزین را گران نکرد و از منابع داخلی نفت و صندوق ذخیره ارزی که باید خرج طرحهای مهم میشد برای واردات بنزین هزینه کرد. امسال هم مجلس تاکید کرد که بنزین وارداتی نباید با ارز یارانهای داشته باشیم ولی اگر همچون گذشته واردات بنزین ادامه یابد با ارز وارداتی باید بنزین وارد شود که خلاف قانون است.
مدیرعامل پیشین شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی در خصوص علت تغییرات مکرر در حوزه معاونان وزارت نفت در دولت نهم عنوان کرد: چون من خودم جزو کسانی هستم که تغییر کردم بهتر است در این خصوص صحبت نکنم. اما آنچه به عنوان یک مدیر باید بگویم این است که در بنگاههای بزرگ حداقل زمان لازم برای این که یک مدیر بتواند کار خود را انجام دهد 4 الی 5 سال و حداکثر 8 الی 10 سال است زیرا خلاقیت جدید باید بعد از 8 یا 10 سال وارد شوند اما در طول یک یا دو سال مدیران در بنگاههای بزرگ نمیتوانند مسئولیت خود را انجام دهند.
مشاور وزیر نفت درباره این که آیا مدیران دولتهای قبلی با آمدن رییس جمهوری جدید تغییر میکنند؟ اظهار کرد: با گذشت سه دهه از انقلاب 99 درصد مسئولان با نیت خیر خدمت میکنند. اکنون اول انقلاب نیست که بگوییم افراد را نمیشناسیم. بالاخره طی این سالها امتحان خود را پس دادند.
طبیعی است تمام افراد نقص دارند اگر قرار باشد دست بر روی نقصها بگذاریم نمیتوان گام مثبت برداشت. سعی ما برای ارتقای مدیریت باید باشد و این که ضعفهای کوچک را بپوشانیم.
وی همچنین با ذکر خاطرهای از دولت «مهندس موسوی» توضیح داد: بعد از اتمام جنگ برای بار دوم برای همکاری در شرکت توانیر دعوت شدم. توانیر در حال بازسازی بود و چند روزی از مسئولیتم نگذشته بود که وزیر نیروی وقت آقای زنگنه گفتند با «مهندس موسوی» نخست وزیر جلسهای داریم در مورد بحران برق در تابستان 68.
در آن جلسه «مهندس موسوی» گفتند که به ایشان گزارش رسیده در تابستان 68، 2000 مگاوات خاموشی خواهیم داشت. آقای موسوی تاکید کرد که با توجه به پایان جنگ این کمبود برق بسیار بد است و باید تلاش کنیم این قطعی برق به حداقل برسد.
ایشان آن روز گفتند ستاد بحرانی زیر نظر خودشان تشکیل شود و از وزیر اقتصاد وقت مرحوم نوربخش خواستند تا تمام امکانات را در اختیار من که مسئول جدید بودم قرار دهند تا خاموشیها به حداقل برسد. آنچه در این جلسه برای من جالب بود این بود که پیش از این در زمان جنگ،«مهندس موسوی» از تشکیل کمیته یا ستاد بحران خوشش نمیآمد زیرا متعقد بودند این کلمه باعث ترس مردم میشود. آن سال با تلاش ایشان و پرداخت نیاز ارزی خاموشی را در تابستان به نصف آنچه گفته شده بود تقلیل دادیم.