شب از نيمه گذشته بود كه مهدي با چاقو گردن رفيق صميمي خود را شكافت. آنها به خاطر يك «طوطي» با هم درگير شده بودند.
رسيدگي به اين پرونده از صبح ديروز در شعبه ٧٤ دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي عبداللهي كليد خورد. در ابتداي جلسه، نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد تا بار ديگر لحظه وقوع قتل براي همه تداعي شود. شهريور پارسال، مهدي پس از درگيري با علي به خاطر يك طوطي، با چاقو ضربهاي به گردن مقتول وارد كرد و از محل متواري شد. پزشكي قانوني علت مرگ را شدت خونريزي بر اثر جراحت شديد ناشي از اصابت جسمي تيز اعلام كرده است.
شش نفر از خانواده مقتول در جايگاه اولياي دم نشسته بودند. حادثه برايشان تازگي داشت. برادر مقتول از دور نگاهي به مهدي انداخت. او سرش پايين بود. پس از قرائت كيفرخواست، خانواده مقتول تقاضاي قصاص متهم را تكرار كردند تا مهدي به جايگاه احضار شود.
جواني قويهيكل كه ميشد حدس زد بازوهايش در زندان آب رفته باشد، با آثار جراحت چاقو روي صورت. او درباره روز حادثه گفت: «من علي را خيلي دوست داشتم. مثل داداشم بود. روز قتل او طرفهاي ساعت ١٢ شب به خانه من آمد. با هم شام خورديم. علي يك طوطي داشت كه چند وقت پيش آن را به من داده بود. آن شب از من خواست تا طوطي را پس بدهم. من كه مشروب خورده بودم و در حالت عادي نبودم، گفتم طوطي را نميدهم. نميدانم چه شد كه بحثمان بالا گرفت و من با چاقوي كوچكي كه در جيبم داشتم يك ضربه به او زدم. ميخواستم به كتفش بزنم اما چاقو به گردنش خورد و روي زمين افتاد. من خيلي ترسيده بودم. براي همين
فرار كردم.»
صداي مهدي رو به خاموشي ميرفت. او به لحظه كشته شدن دوست ٢٠ سالهاش رسيده بود. متهم ادامه داد: «وقتي فرار كردم، با برادرم تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. او خودش را به علي رساند و او را به بيمارستان برد و فرار كرد. من به رشت رفتم و از آنجا به اصفهان فرار كردم. در راه، چاقو را در اتوبان انداختم. بعد از چند روز فهميدم كه علي در بيمارستان فوت كرده. خيلي ناراحت بودم اما ميترسيدم خودم را معرفي كنم. شش ماه در خانه يكي از دوستانم مخفي بودم تا اينكه پليس دستگيرم كرد. من اصلا نميخواستم علي را بكشم. ما مدام با هم بوديم. حتي سه روز قبل از حادثه، او به خاطر سرقت فراري بود و من كمكش كردم تا فرار كند.»
دعوا به خاطر يك طوطي به قتل صاحب طوطي منجر شده بود. اين در حالي بود كه خانواده قاتل و مقتول پيش از اين نيز حادثه مشابه را تجربه كرده بودند. ١١ سال پيش يكي از اقوام دور مقتول، برادر مهدي را با چاقو به قتل رسانده اما خانواده مهدي رضايت داده و او آزاد شده بود. مهدي سابقهدار است و هفت پرونده با جرايم سرقت، كيفقاپي و نزاع در پليس آگاهي دارد.
صداي كشيده شدن زنجير پاي او روي زمين آمد. مهدي سرجايش نشست. رييس دادگاه از مادر مقتول خواست تا اگر ميتواند رضايت دهد اما زن ميانسال با صدايي بلند گفت: «من قصاص ميخواهم. شوهر من سالم بود اما ١٠ ماه بعد از كشته شدن علي، از دنيا رفت. او وقتي داشت فوت ميكرد در صورت من خيره شد و گفت حتي اگر مردم، فقط دنبال قصاص باشيد.» برادر مقتول نيز وسط حرف مادرش پريد و گفت: «مثل داداش بودند. اگر بيرون با هم درگير شده بودند يك چيزي، اما او را در خانهاش كشت و دير به بيمارستان برد. »مهدي براي آخرين دفاع به جايگاه احضار شد. او گفت: «تقاضاي بخشش دارم. هر جور خانواده علي صلاح ميدانند. نميخواستم بكشمش. علي، رفيق ٢٠ سالهام بود.»
جلسه دادگاه پس از ٢٠ دقيقه پايان يافت و قضات براي صدور حكم وارد شور شدند.