فرارو- دکتر فردین علیخواه؛ از آنجایی که معمولا بیشتر دانشجویانم به هنگام کار بر روی پایاننامه بیان میکردند که در خصوص موضوع تحقیق، پایاننامه مرتبطی نیافتهاند فهرست پایاننامههای کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را در سایت شخصیام قرار دادم.
این فهرست نسخه کاملی از فهرست اولیهای بود که به عنوان بخشی از پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان؛ چند سال قبلتر تهیه شده بود.
وجود چنین فهرستی در سایت باعث میشود تا هر جستجوکنندهای که از طریق موتورهای معروف جستجوی اینترنتی به دنبال پایاننامه است بازدیدی از سایت داشته باشد. از طرف دیگر این امکان هم برای من وجود دارد که متوجه شوم جستجوکننده با درج کدام کلمات در موتورهای جستجو به سایت شخصیام وارد شده است.
به عنوان معلم جامعهشناسی در دانشگاه، معمولا به نکتههای جالب توجهی برمیخورم. برای مثال درج کلمات «موضوع پایان نامه علوم اجتماعی»، « مسأله اجتماعی برای پایاننامه»، « درباره چی تحقیق کنم»!! و البته مورد اخیر آن «بن بست در انتخاب موضوع پایان نامه»!! از جمله آنهاست.
اهمیت این عناوین از آن جهت است که این گروه از دانشجویان به دنبال عناوین حاضر و آمادهای هستند تا به عنوان موضوع پایاننامه انتخاب کنند. البته با توجه به گروه دوم تأکید میکنم که اینان جزو خوبان محسوب میشوند. اما آنچه که طی چند سال گذشته رشد چشمگیری داشته - و در واقع موضوع این یادداشت است- درج کلمات «خرید پایاننامه» در نوارهای جستجو و مراجعه جستجوکنندگان به سایت است.
جالب آنکه برخی از این افراد حتی حوصله مطالعه مقدمهای که در ابتدای فهرست پایاننامه ها نوشتهام را نداشته و برایم ایمیلهایی ارسال کردهاند. این دست ایمیلها نشان میدهد که مسأله گویا بسیار جدی است.
برای نمونه در ادامه چند ایمیل آورده میشود. البته کلماتی از این ایمیلها را حذف کردهام:
"من بدون مقدمه چینی از شما یه پایاننامه در مورد .... که حداقل 150 صفحه باشه اگر تطبیقی باشه بین ایران و روسیه که محل تحصیل منه البته فکر میکنم بهتره اگر نقطه نزری دارید بگین. شماره مبایل ... که بالا نوشتم هزینه هم پرداخت میشه برام مهمه از توی پایاننامه حداقل سه تا مقاله در بیاد ممنون میشم کمک کنید اگر ممکنه آدرس یاهوتونو بدید باهم حرف بزنیم"
لازم نیست از خوانندگان بخواهم که به اغلاط نگارشی نویسنده نامه که ظاهرا در حال تحصیل در مقطع دکتری است توجه کنند.
ایمیلی دیگر:
"سلام وحيد الله استم إز كابل يك مونيگراف زرورت دارم إز جامعه شناسي"
واقعیت آنکه به دلیل آشنایی مختصرم با زبان افغانی، نمی دانم که این نویسنده محترم ضرورت را درست نوشته اند یا خیر. ولی اصل ماجرا حائز اهمیت است. گویا کشورهای همسایه هم در این خصوص چشم به کمک ایران دارند.
ایمیلی دیگر:
"سلام استاد خوبی راستش استاد من دانشجوی رشته علوم اجتماعی هستم ترم اخرمه کارشناسی میخونم استادمون بهم یه پایان نامه داده که درمورد بررسی ... من پدرم مریضه تو بیمارستانه یه ماه هستش تو بخش ای سیو میباشد نه کسییو دارم بالا سرش باشه نه برادری نه عموی نمیدونم چکار کنم استاد کمکم کن نه میتونم برم دنبالش هرجا میرن میگند بالید 200یا 300 تومن بده تا کمکت کنیم منم پول ندارم استاد تورو خدا کمکم کن"
شخصا برای مشکلاتی که نویسنده ایمیل آخر با آنها مواجه است متأسفم. ولی منظور ایشان از کمک، دریافت یک پایان نامه و تحویل به استاد مربوطه بوده است.
قطعا از یک یادداشت کوتاه انتظار نمیرود که به دلایل رشد خرید و فروش پایان نامه بپردازد. طی یکی دو سال گذشته مقالات و مباحث فراوانی در این خصوص نگاشته شده است. به نظر می رسد که موضوع پیچیدگیهای خاص خود را داراست.
چند روز قبل یکی از دانشجویانم را در خیابان دیدم. پس از احوالپرسی، میگفت که در خانه است و مشغول کارهای تحقیقاتی. پرسیدم که آیا با اساتید همکاری میکند؟ بیان داشت که خیر و با موسسات سطح شهر به شکل پروژهای همکاری دارد. در پاسخ به این سوال که چه نوع پروژه هایی؛ بیان داشت که مقاله و پایان نامه! می گفت که پس از اتمام مقطع کارشناسی ارشد، سه سالی میشود که بیکار است. به هر دری زده، به هر کسی رو انداخته، ولی شغلی نیافته است. به ناچار برای گذران زندگی این کارها را انجام می دهد.
از احوال یکی دیگر از همکلاسیهایش پرسیدم. گفت او نیز پس از جستجوهای فراوان، شغلی نیافته و موسسهای پژوهشی تأسیس کرده است. اما به دلیل بحران های اقتصادی کشور، سفارشی برای پژوهش وجود ندارد. لذا آن موسسه نیز مقاله و پایاننامه تولید میکند و میفروشد!
خواستم سرزنشش کنم؛ دلم نیامد!
*جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه
متاسفانه وضعیت آموزش عالی اصلاً خوب نیست. دلیلش واضح است کمیت کیفیت را از بین برده است. 20 سال پیش کسی می توانست در دانشگاه آنهم مقطع لیسانس قبول شود که قوی باشد و ولی الان چطور است؟!
خواهش می کنم یک طرفه به قاضی نروید. یک لحظه بیندیشید اگر استاد راهنمای من قبل از این که اقدام به جذب دانشجوی دکتری می کرد موضوع مشخصی را زیر سر داشت که فکر می کرد هنوز در آن جای کار هست و متناسب با آن موضوع 4 تا درس را ارائه میکرد الان من در انتخاب موضوع مجبور بودم به سایت شما بیایم؟ یا از موسسات بخواهم برایم این کار را بکنند؟ نظام آموزشی ما از اساس پژوهش را به فرد یاد نمی دهد. پژوهش می ماند فقط اون دو سال آخر که تازه شروع میشه. حالا استاد راهنما ماشاء الله. سالهاست که از سطح علم روز دنیا دور تشریف دارند و فقط مشغول تدریس دروس پایه و کارهای اجرایی هستند. به اعتبار رتبه استاد تمامی هم 5 تا دانشجوی دکتری دارند که دندشون نرم خودشون برن موضوع خوب پیدا کنند و مسئله پیدا کنند و حلش بکنند و استاد هم بی خبر از عالم. فقط خیلی زحمت بکشه یک ویرایشی می کنه و مقالات را به ژورنالها می فرسته و نمی دونه در مقالات چی نوشته شده. اما دانشجو اگر تمام نکنه دوره دکتری را شما خبر دارید جناب استاد که ازش تمام هزینه دوره دکتری را می گیرند تا گواهی موقت دوره ارشد را بهش بدند؟ خیر خبر ندارید. چون اصلا هیچ وقت نخواستید که ریشه اصلی مشکلات را بیابید. البته می شود هزینه را نداد و به جای اون معادل 4 سال گواهی کار در یک موسسه دولتی را آورد تا مدرک ارشد شما آزاد شود. اما کو کار؟ پس حرف ما دانشجویان دکتری را هم بشنو آقای استاد. لااقل بیا بگو نصف نصف! اگر شمای استاد داشتید چیزی برای انگیزه دادن و گفتن به دانشجو آن وقت مرض که نداشت برود پول یا مفت بدهد به موسسات تا برایش مقاله بنویسند. در بخش ریاضی دانشکده ما 72 دانشجوی دکتری ریاضی داریم!!!! بیشتر از دانشگاه های معتبر دنیا! این جا شما ایراد نمی بینید؟! نگفتید که اساتید چرا این قدر دوست دارند دانشجوی دکتری بگیرند. نگفتید بابت هر درس دوره دکتری سه برابر درس کارشناسی به آنها پول می دهند. نگفتید هر مقاله ای که به اسم استاد نوشته بشه چند امتیاز داره. نگفتید درس رساله 20 واحد است و به اندازه یک درس 4 واحدی از سوی بسیاری از اساتید به آن پرداخته نمی شود. نگفتید در حالی که استاد سالهاست دیگر موضوعش تمام شده باز همان مطالب بی ارزش را درس میدهد. نگفتید در سالهای وزارت آقای ... هر که رسید دانشجوی دکتری گرفت. نگفتید تنها معیار جذب دانشجوی دکتری رتبه اش است در حالی که چه بسا استاد تمام باشد ولی دیگر نداند در علم روز چه میگذرد نگفتید که ما یک قران به دانشجوی دکتری نمی دهیم و فقط ازش پژوهش می خواهیم نگفتید که بورسیه کردن دانشجو تمام شد. نگفتید که دانشجوی دکتری آینده شغلی اش واویلاست نگفتید که انگیزه هایش را از بین برده ایم . نگفتید که آرزوهاش بر باد است نگفتید که دیگر برایش حواس و تمرکز نمانده است.نگفتید که فریبش دادیم تا بیاید درس بخواند تا ما و دانشگاه از وزارت پولش را بگیریم خیلی چیزها را نگفتید... فقط راحت در دفتر کارتان نشستید و گفتید دانشجوها چقدر بد شده اند! والا خجالت داره که فرارو این نظر را منتشر نکنه.
در نتیجه انگیزه کار تحقیقی به شدت پایین میاد. من خودم توی محل کارم همین مشکل رو به چشم دیدم!