دکتر حسن بلخاری معتقد است: مراد از خصوصی بودن فرهنگ این است که فرهنگ تحت کنترل دولت نباشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه 4 سال در فرهنگستان هنر با مهندس موسوی همکاری می کردم گفت: من به شخص موسوی اعتقاد دارم. ایشان در سخت ترین شرایط انقلاب ایستادند و مورد حمایت مستقیم امام(ره) بودند که این حمایت امام برای من معیار است.
در آن دوره و حتی بعد از آن دوره؛ به عنوان فردی فکور و با چشمی باز تمام تحولات کشور را رصد می کردند. از سوی دیگر کسی است که کشور را در آن 8 سال اداره کرد و ارتباط بسیار خوبی هم با رهبری داشتند و هم در عرصه ی هنر و در فرهنگستان هنر تحولی ایجاد کردند.
بلخاری با تاکید بر اینکه آینده مشخص می کند که در این ده سال فرهنگستان در دوره ی مدیریت مهندس موسوی در عرصه ی عملی و نظری تحول جدیدی را ایجاد کرده است اظهار داشت: به عنوان انسان دانشگاهی که در پی صدای کسی هستیم که با سلامت نفس، سعه ی صدر و بزرگ منشی فضا را برای نوآوران ایجاد کند در فرهنگستان به لطف خدا با شرایطی روبرو شدم که دقیقا این مسایل را در خود داشت و از خدا شاکرم که این مسیر را در مقابل من قرار داد و من همه را از خلوص نفس و صداقت و تدبیر مهندس موسوی می دانم.
دکتر بلخاری در پایان در باره ی علت حضور خود در کمیته ی فرهنگی ستاد مهندس موسوی تصریح کرد: به عنوان کسی که 4 سال است از نزدیک با ایشان کار می کنم نه تنها از اعتقادم به ایشان کاسته نشد، بلکه این اعتقاد افزایش یافت و حضورم در ستاد به معنای حمایت کامل و مطلق از ایشان است.
بلخاری همچنین با بیان اینکه فرهنگ بنا به ذات خود نباید در قلمرو حصارهای خاصی محدود شود گفت: محدودیت فرهنگ در حصار سبب دوری از پویایی، راهبری و نقادی خاص خود می شود بویژه از تاثیر آن در حوزه قدرت کاسته شده و نمی تواند نقش اساسی خود را در جامعه و در نقادی قدرت ایفا کند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه اگر ماهیت دولت کاملا فرهنگی باشد و از کسانی تشکیل شده باشد که فرهنگی باشند، منطقا این دولت بنا به ماهیت خود قادر به حفظ رابطه دقیق خود با فرهنگ است، تصریح کرد : اگر اینگونه باشد دولتی که کاملا فرهنگی باشد حق و حقوق فرهنگ و نقش راهبری آن را به رسمیت می شناسد و در برنامه ریزی ها سعی می کند فرهنگ ماهیت خاص خود را داشته باشد.
بلخاری سپس به تبیین تبعات فرهنگی نبودن دولت پرداخت و اظهار داشت: اما هنگامی که دولت فرهنگی نباشد در این قلمرو، ارتباط نباید به گونه ای باشد که فرهنگ نقش خود را از دست بدهد. نباید به گونه ای باشد که ما احساس کنیم فرهنگ دولتی است و محور های اساسی فرهنگ تابع دولت باشد؛ در این صورت فاجعه ی فرهنگی رخ می دهد.
وی با بیان اینکه خصوصی کردن فرهنگ، فردی کردن و جدا کردن آن از جامعه نیست تصریح کرد: منظور از خصوصی سازی عرصه ی فرهنگ جداسازی از حیطه ی کنترل قدرت است. خصوصی سازی به معنای کاربرد موارد اقتصادی در فرهنگ نیست بلکه مراد از خصوصی بودن فرهنگ این است که فرهنگ تحت کنترل دولت نباشد چرا که کا ر فرهنگ تبیین امور و کار دولت تدبیر امور است.
بلخاری درباره ی وضعیت عرصه ی فرهنگ و به ویژه سینما در دوران تصدی نخست وزیری مهندس موسوی با بیان اینکه دوره ی موسوی در عرصه ی سینما را دوره درخشانی میدانم به بیان دلایل این امر پرداخت و گفت: هنگامی که انقلاب شد جز در مواردی بسیار محدود سینما سینمای گیشه، فیلم فارسی، ستاره و سوپر استار بود و در نازلترین مسایل عرفی نزول می کرد. بعد از انقلاب بعضی معتقد بودند که به دلیل ماهیت اسلامی انقلاب، سینما دچار مشکل خواهد شد. اما با مدیریت مهندس موسوی و زحمات مهندس بهشتی سینما قابلیت ها و استعدادهای نهفته ی خویش را آشکار کرد.
وی در ادامه افزود: این فقط تغییر مضمون سینمایی ما نبود که اتفاق افتاده بود، انقلاب به نحوی این تغییر مضمون را ایجاد کرده بود. اما واقعیت این است که از لحاظ فلسفه ی سینما و بنیان های تئوریک سینما و اینکه در جهان ایران را صاحب تمدن و هنر معرفی کند ثمرات مبارکی داشتیم و برجسته ترین سینمای دهه ی 60 علاوه بر مضمون صاحب تکنیک و فرم هم هستند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در دوره های بعدی در سینما یا گرایش وسیعی به مضمون داشتیم و یا چنان به سمت تکنیک رفتیم که از محتوا باز ماندیم تصریح کرد: دولت مهندس موسوی اجازه نداد که سینما نابود شود. گرچه برخی تلاش می کردند اما این دوره توانست سینمای ایران را به جهان بشناساند و در محافل آکادمیک جهان سینمای ایران به رسمیت شناخته شد.
بلخاری همچنین در زمینه ی تحولاتی که در عرصه های مختلف به ویژه عرصه ی فرهنگ در دنیا به وقوع پیوست و وجود برخی تلقی ها برای دور نگه داشتن عرصه ی فرهنگ از این تحولات اظهار داشت: واقعیت این است که زندگی انسانی در مسیری قرار دارد که در پی کشف افقهای آینده است. در گذشته نگاه به گذشته چشم انداز اساسی انسان را تشکیل می داد. انسان امروز انسانی است که نگاه به آینده دارد. او یک فیوچریسم یا آینده گرا است و در پی بهره برداری بیشتر از حیات خود است.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه این آینده نگری و تکاپو برای کشف جلوه های تازه حیات را علیرغم آسیب هایی که ایجاد کرده است امری مهم و مقدس می دانیم خاطرنشان کرد: ما بخشی از جامعه ی جهانی هستیم که این رشد و ترقی را دارد. در دوره هایی و بنا به برخی از ایده های خاصی سعی کردیم بین خودمان و این تحولات مرز بکشیم. دلیل این امر این است که فقط آسیب ها را می دیدیم. این آسیب ها وجود دارد و نمی خواهیم با گرفتن نوها و تازه ها آسیبها را بپذیریم. نمی شود با بیم از آسیبها تحولات مثبت را نگرفت و استفاده نکرد.
بلخاری با تاکید بر اینکه منطق ما در برخورد با نوآوری ها می بایست منطبق بر منطق امام علی(ع) باشد گفت: من به نامه ی 31 امام علی(ع) در نهج البلاغه به فرزند خود معتقدم که فرمودند: "به اندازه ی پیشینیان عمر نکردم اما در آنها نظری کردم و دیدم مسایل ارزشمندی دارند برای تو برگزیدم و آنچه را ناپسند دارند آنها را فروگذاشتم". منطق ما با جهان باید اینطوری باشد و هرگز نمی شود میان خود و دنیا مرز کشید. بنابر این این امر به قدرت ما بر می گردد و نباید اصل مساله را حذف کنیم.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه تعامل فرهنگی با جهان برای ما امری ضروری است تصریح کرد: دیدگاه ما این است که این تحولات ماهیت ارزشی دارند که محصول تجربیات بشر است و در عین حال دارای برخی مشکلات و آسیب های جدی نیز هستند که برخی فرهنگ ها بیشتر و پیشتر از ما به آن اعتراف می کنند و لطمه هم می خورند.
بلخاری با بیان اینکه اگر تا به امروز بنا به ضعف خود بیشتر متحمل آسیب ها بودیم و به همین دلیل حکم کلی صادر کردیم که فاصله ی خودمان را با فرهنگ ها بیشتر کنیم، اکنون زمان تجدید نظر در این باورها است خاطرنشان کرد: راه دفع آسیب ها نفی تعامل فرهنگی با جهان نیست، بلکه افزایش قدرت درونی فرهنگ خود در امر اقتباس و انتخاب احسن و فروگذاشتن قبیح است. به جای نفی باید قدرت خود را بالا برد و از جمله ابزار افزایش قدرت فرهنگی گشایش فضایی برای تعامل بیشتر هنرمندان و اندیشمندان نخست با خودشان و بعد با جهان خارج است.