فرارو- اعتراضهای قومها و یا مشاغل مختلف نسبت به سریالها و یا فیلمهایی که آنان را سوژه خود قرار دادهاند تاریخچهای طولانی دارد. لزوما هم تمام این اعتراضها ختم به خیر نشده و کار به تغییر شخصیتها و یا دوبله مجدد دیالوگها رسیده است. فلورا سام برای پخش سریال «ما فرشته نیستیم» مجبور به حذف لهجه لری آن شد، سه گانه «پایتخت» برای ساختش از سوی نماینده مردم شرق مازندران، استاندارد و مردم این شهر به علت استفاده از گویش مازندرانی دچار مشکل شد، صدای اعتراض پزشکان و روانپزشکان هم پس از پخش سریالهای «اغما» و «ساختمان پزشکان» که شخصیت های اصلی آنان را تشکیل داده بودند بلند شد. این اعتراضها زمانی که سریال و یا فیلمها درون مایهای طنز داشته باشند بیشتر و شدیدتر هم میشود. داغترین نمونه آن هم میتواند واکنش اخیر پزشکان به سریال طنز «در حاشیه» باشد.
چرا پرداختن به حرفههایی خاص و یا استفاده از لهجه و گویشهای مختلف در سریال و فیلمهای ما باعث اعتراض میشود؟ دلیل این حساسیتها چیست؟ آیا آستانه نقدپذیر ما پایین است؟ آیا طنز در کشور ما با توهین برابری میکند؟
ساز و کار و بازتولید طنز در جامعه
افشین داورپناه مردم شناس و مدیر گروه پژوهش هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر در این باره به فرارو گفت: «از هر طنزی میتوان برداشت توهین آمیز داشت و این بستگی به رویکردی دارد که شما نسبت به نقد دارید. وقتی شما در موضع بیم و هراس از نقد قرار دارید، هر گونه طنزی درباره خود را میتوانید توهین تلقی کنید، حتی اگر در این طنز فقط به شما «اشاره» شده باشد.»
وی افزود: «اساسا ساز و کار تولید و بازتولید طنز در جامعه، رابطه مستقیمی با افزایش محدویتها و افزایش «طنز هراسی» در جامعه دارد. هر چه طنز و طنزپردازی با محدودیت مواجه شود، یا هراس از طنز در گروهها یا سازمانهای جامعه افزایش یابد، به همان اندازه نیز بر تولید طنز و فضای طنز در جامعه افزوده میشود.»
وی توضیح داد: «ذات طنز و طنزپردازی آن است که هر چه آن را محدود و بیشتر سرکوب کنید، بیشتر و متنوعتر تولید خواهد شد. طنز در شرایطی که با محدودیت مواجه میشود، راهش را از ادبیات رسمی به سوی ادبیات غیررسمی و مردمی باز میکند و به پیش میرود.»
داورپناه با بیان آنکه افزایش طنز و فضای طنزپردازی در جامعه یک نشانه پاتولوژیک است گفت: «در واقع واکنش جامعه به مسائل و مشکلات جامعه، فرهنگ، سیاست و اقتصاد، ساز و کارهای متعددی دارد؛ برای مثال، اعلام نارضایتی و اعتراض، از طریق نقد وضعیت موجود به صورت رسمی (در مطبوعات و رسانهها و ... در صورتی که فضای باز برای نقد وجود داشته باشد) و همچنین از طریق انعکاس مسائل و مشکلات در آثار ادبی و هنری، مطایبه، لطیفه، جُک و طنز از قالبهای جدی نقد اجتماعی به شمار میرود.»
وی ادامه داد: «در اینجا به طور مشخص، افزایش طنزپردازی و فضای طنزپردازی در جامعه را باید نشانه افزایش یا پیچیدهتر شدن مسائل و مشکلات جامعه دانست. از سوی دیگر، محدود کردن طنز و طنزپردازی در رسانهها، کتب و مطبوعات، باعث «فراگیر، همگانی یا عمومی شدن فضای طنز در فضاهای عمومی و غیر رسمی جامعه» میشود.»
به گفته این مردم شناس، با سرک کشیدن در فضای مجازی، شبکههای اجتماعی (وایبر، لاین و ...) میتوان شاهد فراگیر یا همگانی شدن «جُک سازی» و «طنزپردازی» در جامعه ایرانی در سالهای اخیر بود که این طنزپردازی در فضای عمومی و همگانی چه بسا ممکن است به هزل و هجو هم بینجامد.
وی ادامه داد: «البته وقتی نقد طنزپردازانه، جای خود را به هزل و هجو میدهد، در واقع به لایههای پیچیدهتری از نقد اجتماعی وارد شدهایم، اگر چه معمولا در نگاه اول، هزل و هجو، نقد پنداشته نمیشود.»
داورپناه جبههگیری نهادها، صنوف، سازمانها یا گروههایی در مقابل طنزپردازیهایی که شامل موضوع فعالیتها یا اقدامات آنها باشد را اقدامی«خودکامه» نامید و اظهار کرد: «برخی از گروهها یا نهادها ممکن است به بهانه اینکه در قالب طنز یا به نام طنز، به آنها یا اعضای آنها توهین میشود، در مخالفت با هرگونه طنزی که در مورد آنها یا اعضای آنها ساخته میشود، جبههگیری کنند یا واکنشهای سلبی و امتناعی نشان دهند.»
وی با بیان آنکه میتوان از هر طنزی برداشت توهین آمیز داشت افزود: «صنوف یا نهادها معمولا تمایل دارند تصویری پاک و پاکیزه در ذهن مردم، مخاطبان یا ذینفعان خود داشته باشند. بنابراین «برخی» نهادها یا گروهها هر چیزی که این تصویر را مخدوش کند را برنمیتابند.»
وی توضیح داد: «در چنین شرایطی ممکن است در مقابل یک کاریکاتور یا طنز که درباره عملکرد، وظایف یا اعضای آنهاست، واکنش منفی نشان دهند؛ این گونه نهادها به جای تلاش برای ترمیم نقاط ضعف و تصویر مخدوش خود، راحتترین راه را انتخاب میکنند؛ جلوگیری حداکثری از هر گونه نقد در هر قالب و هر شکل.»
این عضو هئیت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر تصریح کرد: «اگر قرار باشد هنرمندان و نویسندگان آثار خود را با صلاحدید و مطابق با نظر ذینفعان یا سوژههای خود تهیه یا تولید کنند، چه جایی برای خلاقیت، نقد و آزادی بیان باقی خواهد ماند؟»
وی افزود: «در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و سایر نهادهای نظارتی و امنیتی، ممیزیها و نظارتهای گوناگون بر تولید آثار ادبی و هنری وجود دارد. حالا تصور کنید اگر هر وزارتخانه، گروه یا صنف (معلمها، رانندهها، کارمندها در ادارات مختلف، بازاریها، دانشگاهها و.... ) نیز بخواهد خودش را تافته جدابافته تصور کند و راسا ممیزیهایی را اعمال کند یا درخواست اعمال ممیزیهایی را داشته باشد، چه خواهد شد. چنین برخوردهایی نه تنها در تضاد با مفاد قانون اساسی کشور ـ حق آزادی بیان و نقد ـ بلکه در تعارض با حقوق شهروندی و جامعه مدنی است.»
وی با اشاره به اعتراض وزارت بهداشت یا سازمان نظام پژشکی به ساخت یک مجموعه طنز که موضوع آن نقد برخی از رفتارهای نادرست در مجموعه پزشکی است گفت: «وزارت بهداشت علیرغم کارنامه درخشان خود در دولت جدید، در موضوع اخیر و موضعگیری خود در مقابل ساخت و پخش سریال «در حاشیه» واکنشی ناموجه و نسنجیده از خود نشان داد.»
وی ادامه داد: «فقط کافی است تصور کنید که اگر از این به بعد هر سازمان، گروه یا صنفی انتظار داشته باشد که اگر در یک اثر هنری یا ادبی نامی از او یا اعضای او برده میشود حتما بر تولید چنین اثری نظارت داشته باشد یا چنین اثری در هماهنگی با او ساخته یا تولید شود آیا دیگر جایی برای تولید آثار خلاقانه و موثر هنری و ادبی وجود خواهد داشت؟»
وی با اشاره به آغاز اعتراض پزشکان قبل از پخش سریال «در حاشیه» گفت: «وقتی هنوز این سریال در حال ساخت بود و کسی از چند و چون آن خبر نداشت، وزارت بهداشت و سازمان نظام پژشکی انتظار داشتند که این سریال در مشورت با آنها یا با توجه به نظرات آنها ساخته شود. چنین خواستی بر چه اساس و با چه معیاری قابل پذیرفتن است؟ اگر قرار باشد هنرمندان و نویسندگان آثار خود را با صلاحدید و مطابق با نظر ذینفعان یا سوژههای خود بسازند، آیا هنر و ادبیات راه به جایی خواهد برد؟ مسئولیت اجتماعی هنرمند چه میشود؟ تفاوت هنر و ادبیات فرمایشی با چنین رویکردی چیست؟ همانگونه که جامعه، به پزشکان یا هر صنف دیگری اعتماد میکند، آنها نیز باید به رسالت و تعهد اجتماعی هنرمندان اعتماد کنند.»
وی افزود: «تصور کنید که سازمانها یا گروههایی از این به بعد بخواهند بر تمام فیلمهای سینمایی یا نمایشهایی که روی صحنه میرود نظارت کنند مبادا به صنف یا گروهآنها در چنین تولیداتی توهین شده باشد. در این صورت وظایف ممیزیها و دستگاههای عریض و طویلی که چنین فیلمها یا نمایشنامههایی را تائید میکنند و به آنها مجوز میدهند، چه میشود؟ آیا هر گروه یا صنفی خود را مجاز نمیداند در مقابل بازنمایی تصویر خود در آثار هنری و ادبی، به این بهانه که به گمان او در آن مورد توهین قرار گرفته، اعتراض کند و خواستار مداخله در تولید آثار یا اعمال نظر در این باره باشد؟»
داورپناه در پایان تصریح کرد: «بگذاریم طنز، به عنوان یک قالب ادبی هنری موثر در بیان مسائل و مشکلات، مستقل و در عین حال تاثیرگذار بماند.»
میدونی این اتفاق میتونه تنها بصورت یک دل درد ساده بروز کنه؟
میخوام یه داستان واست تعریف کنم، چند روز پیش یه آقا به سن و سال شما با پای خودش اومد اورژانس گفت دلم از دو ساعت پیش درد میکنه سرتونو درد نیارم آخرش همکارای ما به این نتیجه رسیدن که دایسکشن شریان آئورته و بیمار باید سریعا به یه بیمارستان قلب منتقل بشه شایدم عمل...به همه مراکز قلب تهران اطلاع داده شد ولی...
ولی بیمار با رضایت شخصی اورژانس رو ترک کرد مبادا که سر کیسه اش کنیم، میگفت خودم تو در حاشیه دیدم!!! سه ساعت بعد به حالت شوک با آمبولانس اومد و هیچوقت دیگه اورژانس رو ترک نکرد، اون آقا هم سن و سال شما بود آقای مدیری و جرمش تماشای سریال شما...
نقل از یکی از همکارا
مثبت هائی که کاربران به نظرات می دهند .
سازمان نظام پزشکی و سایر
معترضین به سریال باید از
خودشان یک سئوال کنند و به
خودشان هم جواب بدهند .
که کار جامعه پزشکی نجات و
کاهش درد و رنج مردم است
ولی با وجود این خدمت با ارزش چرا مردم از آنها ناراحتند؟
پزشکا با زیر میزی و تجارت اعتبارشون زیر سوال رفته!
آیا این افراد نسبت به این همه تخلفات و مرگ هایی که ناشی از اشتباهات پزشکی هست و هر روزه شاهد آن هستیم ، اینقدر واکنش نشان می دهند؟
درحالیکه این اتفاقات واقعی بوده و خیلی خیلی بیشتر از طنز می تواند چهره این صنف را در اذهان عمومی مخدوش کند.
کمتر فردی را می شناسیم که در بستگان و آشنایان خود یک مورد مرگ ناشی از اشتباهات و تخلفات پزشکی را سراغ نداشته باشد و از آن به ناراحتی یاد نکند.
فکر می کنم اگر هم قرار باشد چیزی چهره این قشر و صنف زحمت کش و شریف را مخدوش کند، این اتفاقات واقعی می باشد نه یک برنامه طنز!
ای کاش این دوستان کمی هم در برابر این مسائل موضع گیری می کردند!