یادداشت دریافتی- کاوه بهلولی قشقایی؛
نمیدانم این حیوان دراز گوش پشمی مفید، چه گناهی کرده است که آدمهای
احمق را بدان تشبیه میکنند؟ اگر غوری دقیق در اشعار و ضرب المثلهای
ایرانی داشته باشید متوجه خواهید شد که خر به تنهایی، معادل تمام حیوانها و
پرندگان -به استثنای کلمه مرغ- ضرب المثل و حکایت و بیت و مصرع به خود
اختصاص داده است!
از ضربالمثلهای محلی و قصهگویان محلی تا شاعران بزرگ و نامدار ایرانی، همگی ابیاتی را در ذم خر به زبان راندهاند.
از
سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی گرفته تا فرخی سیستانی، ایرج میرزا، نظامی،
عطار، خاقانی، سنایی، خیام تا برسد به فخرالدین راضی و سوزنی سمرقندی، همگی
در ذم خر-گاهی هم مدح! -، در ابیاتشان بهره جستهاند.
تاریخچه این
ابیات در اشعار این بزرگان، همگی نشان از قدمت و رسوب اندیشه خرستیز در
میان ما ایرانیان داشته است! البته خرستیزی مختص به ایران نیست و در بسیاری
از کشورها، خر نماد حماقت و لجاجت است! شاید سایر کشورها، این را از ما
ایرانیان آموختهاند؟ لااقل متون ادبی که اینچنین مینمایاند! بار معنایی
این متون و ذلالت خر در میان حیوانات، آنچنان است که هیچ انسانی دوست ندارد
مدلول این ضرب المثلها و حکایات فوق الذکر قرار گیرد و در صورت خطاب شدن،
بر میآشوبد.
در ادبیات اجتماعی و محاورهای، اخیرا عبارت یا ضرب
المثلی باب شده که از صفات این حیوان در آن استفاده شده، اما یک تفاوت
اساسی و بنیادی با سایر ابیات و اشعارو ضربالمثلهای همگن خود دارد! ظاهرا
اسم خر و یکی از صفاتش در این ضرب المثل وجود دارد لیکن، اکثر قریب به
اتفاق مردم دوست دارند مدلول این ضرب المثل باشند!
شاید در ابتدا
فکر کنید که عبارت «خرپول» مد نظر است اما منظور ما ضرب المثل «فلانی خیلی
خرش میره» است. شاید مبدع این عبارت یا ضرب المثل میخواسته تمام ظلمهایی
را که در طول تاریخ بر خر بیچاره رفته را به یکباره جبران کند! اصطلاحا
کسانی که خرشان میرود محبوبترین افراد هستند چون خرشان میرود! حال این
خر به کجا میرود، بماند!
در بررسیها مشخص شد که ریشه این ضرب
المثل به دوران صفویه و نضج و گسترش آن به دوران قاجاریه بر میگردد یعنی
در ابتدای شکلگیری اولیه ادارات و سازمانهای دولتی. و اصطلاحا کسی که خرش
میرود یعنی فردی که کلام و حضور و نامه او، در ادارات و سازمانها، اثر
دارد! حال چرا خر؟ چرا اسب یا گاو یا شتر نه؟
در اواسط صفویه بعضی
از نهادها و ادارات دولتی تاسیس شدند و در این بین، نهادی نیز تاسیس شد که
متکفل تامین نان برای شهرنشینان بود- امروزه هم واحدهای آرد و نان در
فرمانداریها وجود دارد- از آنجا که نان مهمترین طعام محسوب میشد و
اصطلاحا قوت لایموت بود، نقش استراتژیک نان، موجب میشد که یک واحد توانمند
از جامعه، مسئول رتق و فتق امور این بخش از نیاز جامعه باشد.
نانوائیها
تحت نظر حکومت، این مهم را عهده دار شدند. اما نانوائیها برای پخت و پز
نان، بجز آرد به سوخت هم نیاز داشتند و چون در آن زمان، سوختهای امروزی و
معدنی نبود عمدتا از خار برای تامین آتش نانوائیها استفاده میکردند. لذا
حرفهای وجود داشت که به آن خارکنی میگفتند.
نانواها همیشه محتاج
این خارکنان برای تامین سوخت بودند و اگر روزی آنها به خارکنی نمیرفتند
نانوایی تعطیل میشد. لذا صنف خارکن از احترام ویژه و قابل ملاحظهای در
بین مردم و خصوصا نانوایان برخوردار بود.
ابزار اصلی خارکنان، خری
بود که با آن خارها را حمل میکردند و هر کس خر زرنگ تری و قوی تری داشت
خار بیشتری را جمع آوری میکرد. زیرا بعد از بهار، خارکنی را از حاشیه
روستا و شهرها شروع کرده و به مرور، به نقاط دورتر میرفتند و در ماههای
انتهایی سال، خارکنی مشقت بار بود زیرا برای کندن خار، باید مسافت طولانی
را طی میکردند و هر خارکنی که خرش توان رفتن به نقاط دور را نداشت خاری
نصیبش نمیشد.
آن زمان نیز مثل امروز، برای تأمین نان از نانوایی،
باید درون صف میایستادند و چون تکنولوزی امروزی نبود گاها نانواها برای
پخت چند نان، ساعتها معطل میشدند و مردم بیچاره نیز باید برای تامین نان،
در صف انتظار میکشیدند و چاره دیگری هم نداشتند.
در این میان، هر
کسی سعی میکرد با پاچال دار- کسی که کنار تنور نانوایی ایستاده و نان
میفروشد- سریعا ارتباط برقرار کند و دل او را بدست اورد، بلکه زودتر از
مشقت صف نانوایی خلاص شود!
در این میانه، صنفی وجود داشتند که
هیچگاه لازم نبود که در صف بایستند زیرا خرشان میرفت! اینها همان
کسانی بودند که خارکن بودند و با خرشان برای نانوایی ماده سوختنی میآوردند
و احترامشان واجب بود! زمانی که یک مشتری ناآگاه که خارکن را نمیشناخت،
علت تحویل نان بدون نوبت را از پاچال دار با عصبانیت جویا میشد پاچال دار
در جواب میگفت «ایشان خرش میرود» یعنی همان کسی که با خرش برای کندن
خار به نقاط دور دست میرود و احترامش واجب است!
امروزه تکنولوزی
باعث شده که بازار خرها هم کساد شود اما ضرب المثل به جای خود باقیست و
ظاهرا کارکردش هزاران برابر ایام تولدش میباشد!