دیدار صنعت ساری و پیکان
در چارچوب رقابتهای مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی، فقط منحصر به
شگفتیسازی تیم دسته دومی مقابل حریف لیگ برتری نبود. حضور یک نفر در
ورزشگاه شهدای ساری و یک اقدام کوچک توسط او کافی بود تا کار بزرگ شاگردان
یونس گراییلی در جام حذفی در رسانهها تحتالشعاع قرار گیرد.
ماجرا به حضور
فرشید گراییلی(پسر عموی سرمربی صنعت ساری) در ورزشگاه شهدای ساری
برمیگردد. فردی که در فوتبال ایران به جادوگر معروف است و ادعا میکند به
واسطه نیرویی خدادادی میتواند نتایج فوتبال را تغییر دهد. او که مدعی کار
کردن با ستارههای معروفی در سالهای گذشته است، چندی پیش ادعا کرده بود
زهرش را به دروازهبان معروف لیگ برتری میریزد. دروازهبانی که حالا مشخص
شد نامش سیدمهدی رحمتی است؛ گراییلی مدعی است در بازی با پیکان به پسرعمویش
کمک کرده تا دروازه رحمتی دو بار باز شود و صنعت ساری به مرحله بعد برسد.
خواندن صحبتهای فردی که لقب جادوگر به او دادهاند، خالی از لطف نیست.
گفتوگوی«شهروند» با گراییلی را در ادامه میخوانید:
شهر شلوغ شده است، آقای گراییلی! میگویند پشت دروازه مهدی رحمتی آب ریختهای و باعث گل خوردنش شدهای؟!
نه بابا، من اصلا پشت دروازه نبودم که بخواهم آب بریزم و کار دیگری کنم.
پس این همه حرف و حدیث برای چیست؟
شما خبرنگارها همینطوری هستید. یک آدمی که بدون علم فوتبال میتواند نتایج
را تغییر دهد اینقدر خراب میکنید که دیگر نتواند سرش را بالا بگیرد!
میخواهی بگویی برد صنعت را تو رقم زدی؟
بله، من نیرویی دارم که وقتی به ورزشگاه میروم تیم میبرد. از مهدی رحمتی
کینه داشتم و به ورزشگاه رفتم تا هم باعث باخت رحمتی شوم و هم به پسر عمویم
کمک کنم.
چطور این کارها را میکنی؟!
لطف خدا است، خداوند نیرویی در وجود من قرار داده که میتوانم باعث برد یک تیم شوم. نیرویی که شاید بقیه آدمها آن را ندارند.
از کی تا حالا به جادو میگویند نیروی خدادادی؟
من جادوگر نیستم. این حرفها چیست که میزنید. بگذار برایت توضیح دهم.
خداوند در وجود هر آدمی یک نیرویی قرار میدهد. به شما نیرویی برای خبرنگار
شدن داده و به من نیرویی فراانسانی داده تا بتوانم تیمی را که میخواهم
برنده از زمین خارج کنم.
انرژی درمانی؟! مگر علمش را داری؟
درسش را نخوانده ام اما بلدم، شنیدهاید میگویند طرف دندان پزشکی را تجربی یاد گرفته؟ من هم به صورت تجربی علم روانشناسی را بلدم.
تا الان نیروی خدادادی داشتی، الان شدی روانشناس؛ خوب است، ادامه بده.
نمی دانم شما چرا مرا جدی نمیگیرید! به خدا اگر در این فوتبال همه مثل
آنهایی که به من اعتماد کردند و نتیجه گرفتند، به سراغم میآمدند فوتبال ما
در دنیا خیلی حرفها برای گفتن داشت.(آهی میکشد) قبل از جامجهانی ٢٠٠٦ به
دکتر دادگان گفتم اجازه بده من همراه تیم به آلمان بیایم، از گروه صعود
میکنیم، گوش نکرد تا برکنارش کردند!
تو که اینقدر ادعا داری، چطور باعث برد تیمی که میخواهی میشوی؟
من به بازیکن یا مربی انرژی ام را منتقل میکنم. دیدی به یک نفر میگویی
«پهلوان» چقدر ذوق میکند؟!، همانطور به بازیکنان و مربیان انرژی میدهم.
به انها اعتماد به نفس میدهم، بهطوری که در زمین فکر میکنند بهترین
بازیکن یا مربی جهان هستند! اگر هم لازم باشد، دعاهایی را برایشان مینویسم
تا هنگام بازی بخوانند!
گفتی وقتی به ورزشگاه میروی، تیم مورد نظر میبرد اما الان میگویی اقدامات دیگری انجام میدهی!
بستگی به شرایط دارد، گاهی اوقات لازم است میزان انرژی که به فرد میدهم، فرق کند.
با این شرایط میگویی جادوگر نیستی؟
نه، من اصلا به جادوگری اعتقاد ندارم. خود شما به جادوگری اعتقاد دارید؟
خیر اما انگار کم نیستند افرادی که در فوتبال ایران بخش عمدهای از تمرکز خود را به جای فوتبال روی این چیزها میگذارند!
بله، این افراد زیادند اما آنهایی که پیش من میآیند دنبال جادو و جمبل نیستند. من با انرژی درمانی باعث موفقیت میشوم.
بگذریم، گفتی میخواستی به تیمملی در جامجهانی کمک کنی، تا چه حد میتوانستی این کار را انجام دهی؟
در ٢٠٠٦ که مطمئنم اگر بودم، صعود میکردیم. همین دوره که در برزیل برگزار
شد هم دوست داشتم کنار تیمملی باشم. دیدید اینقدرهاشم بیگزاده را مسخره
کردند که بنده خدا مصدوم شد و نتوانست جلوی مسی بازی کند. اگر من بودم،
کاری میکردم که مصدومیت بیگزاده بهبود یابد و در بازی با آرژانتین مسی را
بگذارد جیب بغلش! شاید به جای نیجریه صعود میکردیم و فرانسه را هم
میبردیم.
یعنی از پزشکی هم سردرمیآوری که میخواستی هاشم را بهبود ببخشی؟
نه، با انرژی مثبت این کار را میکردم!
گفته میشد با مجید جلالی هم رابطه داشتی؟
من اسمی از کسی نمیبرم، خدا پدر مجید جلالی را که درگذشته بیامرزد، یکبار با پدرش نزد من آمد!
با حرفهایی که زدی، حتما صنعت ساری قهرمان جام حذفی میشود دیگر؟
نه بابا، من با این همه حرف و حدیث دیگر نمیخواهم در فوتبال باشم. فوتبال
را بوسیدم و گذاشتم کنار. اصلا این بازی که کلی داستان داشت، بازی
خداحافظیام بود! آن بازی هم فقط به خاطر مهدی رحمتی رفتم. چون او زمانی که
در استقلال ١٥میلیون تومان قراردادش بود، هرروز پیش من بود اما زمانی که
قراردادش شد یکمیلیارد و پانصدمیلیون دیگر مرا تحویل نگرفت.
ما که آخر متوجه نشدیم! پس باور کنیم که دیگر در فوتبال نیستی؟
نمیدانم، اگر خواهش کنند که کمک کنم شاید این کار را بکنم اما فعلا تصمیمی برای بازگشت به فوتبال ندارم!