فرارو- دکتر شبان شهیدی مودب: دیپلمات ها و سیاستمداران گرچه منبع اصلی اطلاعات خبری و تحلیلی پژوهش گران در رشته تاریخ روابط بین الملل می باشند اما در موارد بسیاری یا مواد خام کاری آنها را بصورت قطره چکان ارایه میدهند و یا اساسا با خستی که بهانه آن، محرمانه و سری بودن مطالب است آنها را از داشتن داده های درست محروم می کنند و از آن جا که رسانه ها تلاش می کنند نقل قول ها و اظهار نظرات این پژوهش گران را مبنای درستی تحلیل های خود قرار دهند، افکار عمومی از مجرای این عمل دیپلمات ها دچار تغذیه اطلاعاتی غلط می شوند.
برای روشن ترشدن موضوع به مقاله ای که در صفحه نود مجله سیاست خارجی امریکا بقلم دکتر ماری الیز ساروت دانمارکی که در دانشگاه کالیفورنیای جنوبی در کشور امریکا تدریس می کند اشاره می نماییم.
موضوع مقاله، خلف وعده یا نقض عهدی است که به ادعای روس ها از سوی غربی ها صورت گرفته که تا چندی پیش محققان امریکایی منکر آن بودند ولی این پژوهشگر دانمارکی به استناد اسناد منتشر شده از سوی وزارت خارجه آلمان، این پیمان شکنی به گونه ای موضوعیت پیدا کرده است.
مقاله یاد شده در اصل در بخش الحاقی کتاب خانم ساروت با عنوان "فروپاشی" ذکر شده که در چاپ جدید آن آورده شده است. این کتاب که در سال 1989 منتشر شده به مذاکرات مسولان وقت امریکا انگلیس و آلمان غربی با میخاییل گورباچف و ادوار شوارناتزه به موضوع وحدت آلمان اشاره دارد و دارای دو نکته بسیار اساسی است که اطلاع از آن برای کشور ما که مدتی است در گیر مذاکرات هسته ای است بسیار دارای اهمیت است.
نکته اول که نشان می دهد قدرت های بزرگ، حریف ضعیف شده را چگونه تحقیر می کنند و دوم اینکه چگونه با دیپلماسی چند چهره ای خود اراده خود را به مسولان آن تحمیل می نمایند.
موضوع اصلی مقاله مربوط است به امنیت اروپا که با برداشته شدن دیوار برلین و شروع مذاکرات الحاق دو آلمان بار دیگر ظاهر می شود زیرا گورباچف خواهان این تضمین است که پس از اتحاد دو آلمان، پیمان ناتو وارد قلمرو آلمان شرقی و شرق ارویا نگردد و آلمانها که می بینند یک فرصت تاریخی برای وحدت آلمان فراهم شده تلاش می کنند از متحدان خود این تضمین را بگیرند تا موافقت گورباچف را برای برداشتن اولین قدم این وحدت، کسب نمایند. به همین سبب در تاریخ ششم ماه فوریه 1989 گنشر، وزیر خارجه آلمان غربی، به همتای انگلیسی خود، داگلاس هرد، می گوید که گورباچف علاقمند است نه تنها قلمرو ناتو به آلمان شرقی توسعه نیابد بلکه نمی خواهد که ناتو به اروپای شرقی نیز گسترش پیدا کند و از او می خواهد که ناتو بیانیه ای بدهد که این اتحادیه نظامی چنین قصدی ندارد و به وزیر خارجه انگلیس تاکید می کند که بیانیه به گونه ای باشد که برساند این محدودیت، شامل شرق اروپا نیز بشود چون شوروی می خواهد که اگر مجارستان تغییر حکومت دهد این تضمین امنیتی داده شود که این کشور وارد ناتو نخواهد شد.
گنشر تاکید میکند که ناتو سریعا این موضوع بررسی کند و "هرد" میپذیرد.
بنا به نوشته دکتر ساروت، سه روز پس از این درخواست، جیمز بیکر، وزیر خارجه امریکا در مسکو با گورباچف ملاقت می کند و در یادداشت هایی که از مذاکرات خود برمی دارد بحث حقوقی قلمرو ناتو ثبت شده است و چون گنشر و صدر اعظم آلمان قرار بوده است بزودی وارد مسکو شوند، بیکر یک نامه سری خطاب به صدر اعظم را پیش از ترک مسکو تحویل سفیر آلمان غربی در پایتجت شوروی میدهد.
در این نامه، بیکر به اطلاع هلمولت کهل رسانده که "من از گورباچف پرسیدم شما یک آلمان متحد مستقل می خواهید که عضو ناتو نباشد و نیروهای امریکا نیز در آن مستقر نباشند یا آلمانی که در ناتو باشد و ناتو یک اینچ هم از موقعیت کنونی جلوتر نرود" و گرباچف پاسخ می دهد "البته هرگونه توسعه ناتو غیرقابل قبول خواهد بود.
مسولان شورای امنیت ملی امریکا پس از باز گشت به واشنگتن از سفر مسکو و بررسی صورت مذاکرات جیمز بیکر نامه ای را با امضای رییس جمهور بوش برای صدر اعظم آلمان می فرستند و قید می کنند که وضعیت نمی تواند به گونه ای باشد که آلمان متحد دارای وضعیتی باشد که هم عضو ناتو باشد و هم نباشد و پیشنهاد می کنند که بجای نظر جیمزبیکر، به گورباچف بگویند که آلمان شرقی دارای حالتی ویژه خواهد بود بدون اینکه معنای این وضعیت ویژه را روشن نمایند.ّ
این نامه که صدراعظم آلمان آن را در شب عزیمت به مسکو دریافت می کند، او را بر سر دوراهی قرار میدهد که محتوای نامه وزیر خارجه امریکا را با گورباچف مطرح کند یا نامه بوش را و با شناختی که از حساسیت های گورباچف دارد در نهایت نامه بیکر را ملاک قرار داده و به گورباچف تضمین می دهد که ناتو توسعه قلمرو نخواهد داد و در مذاکرات موازی که هانس دیتریش گنشر با ادوارد شوارناتزه دارد به او می گوید که "برای ما قطعی است که ناتو به طرف شرق توسعه قلمرو نخواهد داد".
متعاقب این تضمین ها گورباچف به کهل چراغ سبز شروع اتحاد اقتصادی و پولی دو آلمان را که مقدمه وحدت آلمان است نشان می دهد و کهل بلافاصله طی یک مصاحبه، خبر این دست آورد را اعلام می کند.
نکته قابل توجه این است که کهل وقتی در تاریخ24 و 25 برای ملاقات با بوش به امریکا می رود و گزارش سازش با گورباچف را به او می دهد، رییس جمهور امریکا می گوید "به جهنم، ما پیروز شده ایم و آنها نشدند، ما نمی توانیم اجازه دهیم تا آنها از موضع شکست، پیروزی کسب کنند" و حاصل ادامه مذاکرات دوطرف این می شود که شوروی مطالبه پول خواهد کرد و بوش ادامه می دهد که جیب های آلمان عمیق است و در توضیح این گفته، رابرت گیت، معاون شورای امنیت ملی امریکا می گوید هدف این بود که به شوروی ها رشوه داده شود.
لذا وقتی پیش بینی کهل و بوش درست از آب در آمد و گورباچف در ماه سپتامبر فهرست مطالبات خود را ارائه کرد، آلمان در این خصوص یازده میلیارد مارک کمک نقدی و سه میلیارد مارک اعتبار بدون بهره به شوروی داد و در سوم اکتبر 1990 دو آلمان رسما متحد شدند.
با حمله صدام حسین به کویت و قرار گرفتن اروپا در انتهای جدول اولویت های امریکا و نهایتا شکست بوش در انتخابات و اسباب کشی زودتر از موعد تیم بوش از کاخ سفید و عدم انتقال اطلاعات به تیم رییس جمهور منتخب، علیرغم تضمین های لفظی داده شده به گورباچف، در سال های بعد، ناتو شمار زیادی ازکشورهای بلوک شرق را وارد قلمرو خود کرد.
امریکا در این خصوص به پیروزی بزرگی دست یافت که از نادر مواردی است که این کشور در روابط بین الملل به چنین دست آوردی می رسد.
به نوشته صاحب این مقاله، ولادیمیر پوتین که در آن سالها یک افسر جوان سرویس جاسوسی شوروی در آلمان شرقی بود، همچنان از تلخی خاطرات آن روزها رنج می برد و عکس العمل او در گرجستان و اوکراین با لحاظ تلخی نقض عهدی است که غرب انجام داده هر چند امریکا در خصوص عدم گسترش قلمرو ناتو تضمین مکتوب به گورباچف نداده است و این همان واقعیتی است که جیمز بیکر در ثبت خاطرات خود آورده است که "تقریبا هر دست آوردی، در درون خود، هسته مشکل آینده را حمل می کند".
اين منافق اين فتنه گر اين ...
شما چه هستيد.....
خوب سالها رقابت و مبارزه و هزینه کردن در مقابل شوروی بوده معلومه طرفی که شکست خورده باس امتیاز بده. بعدشم شوروی فقط از مناطقی که اشغال کرده بود عقب نشینی کرده.