bato-adv
کد خبر: ۲۰۴۳۲

حکایت ما و بز جناب ملا!

میم فه

تاریخ انتشار: ۱۷:۵۴ - ۲۱ بهمن ۱۳۸۷

هیچ شکی نیست که هر نوع آزادی‌ای بدون ضابطه و قانون به انحراف کشیده می شود. 

این جمله‌ی شبه فیلسوفانه را همین اول کاری گفتم که اگر خدای ناکرده یک وقت شما از اعضای محترم پلیس اینترنتی هستید بدانید که ما با اصل کار شما موافقیم. حتی خدا به سر شاهده که در همین سایت فرارو چند بار چغلی سایت‌های غیراخلاقی یا فروشگاه‌های اینترنتی‌ای که دواهای ناجور یا ابزارهای ناجورتر را می‌فروشند را دادیم و گفتیم چرا پلیس اینها را نمی‌گیرد؟ 

یعنی چی که کرور کرور دستگاه‌های استراق سمع را در این سایت‌ها (البته با همکاری پست محترم ج.ا.ا.) و با شعار "توی اتاق بغلی چه خبره؟" می‌فروشند؟! اصلا به شما چه که در اتاق بغلی چه خبره؟ شاید من یا آقای مدیر مسوول در اتاق بغلی باشیم! اصلا شاید هر دوتایمان با هم در اتاق بغلی باشیم! (البته در حال مذاکره برای انتخابات و راضی کردن آقای مدیر مسوول برای کاندیداتوری و این جور مسائلی که هرچند باعث ایجاد ناز و کرشمه می‌شود اما نامشروع نیست!) 

حالا که خوشبختانه برادری‌مان را ثابت کردیم می رسیم به اصل خبر که همانا عبارت باشد از "آغاز دستگیری مجرمان اینترنتی" که هرچند فی نفسه می‌تواند خبر خوشی باشد اما فی نفسهم(!) می تواند برای خیلی‌ها مثل من و شما نگران کننده باشد! 
چرا؟ چون معمولا ما در حکم بز دوم جناب ملا هستیم. جناب ملانصرالدین را که می شناسید... می‌گویند ایشان دو تا بز داشت که به درخت بسته بود. یکی از بزها طنابش شُل بود، پاره کرد و فرار کرد. ملا هرچقدر دنبالش دوید نتوانست بگیردش. برگشت و با چوب افتاد به جان دومی. گفتند آن فرار کرده چرا این را می زنی؟ گفت این دم بریده هم اگر می توانست بدتر از آن فرار می‌کرد! 

به همین خاطر هم هست که هروقت قرار می شود نیروهای انتظامی و قضایی فضای جامعه را برای عده‌ای از مجرمان ناامن کنند، پشت ما می لرزد. مثلا جرم‌هایی مثل "تشویش اذهان عمومی" و "همکاری با عوامل بیگانه" را در نظر بگیرید. فکر می کنید چرا از میان این همه عامل بیگانه و آن همه مشوشین اذهان عمومی سراغ چند نشریه و روزنامه‌نگار مثل ما می آیند؟ 
آیا در میان این حجم عظیم از مجلات زرد خانوادگی و ورزشی، هیچ‌چیز و هیچ‌کس تشویش‌کننده تر از این چند نشریه و روزنامه‌نگار سیاسی نیست؟! 

یا در جایی که اینهمه آدم با مقاصد مختلف هر روز از ایران به خارج کشور می روند و برمی گردند، (و یا مثل معاون ارشد وزیر دفاع سابق با درجه سرتیپ تمامی می‌روند و برنمی‌گردند!) چرا همیشه روزنامه نگارها رصد می‌شوند و اگر با چند نفر از همکارانشان در آنسوی آب‌ها سلام و علیکی کنند؛ در اینجا به جرم جاسوسی و همکاری با بیگانگان مورد سوال قرار می گیرند؟

به همین دلیل هم فکر می کنم الان بیراه نباشد که پشت ما بلرزد چون هیچ بعید نیست بعد از تعقیب و گریز کوتاهی در محیط اینترنت، نویسندگان سایت‌های پورنو و منتشرکنندگان فیلم‌های خصوصی و فروشندگان محصولات غیرمجاز و... با شیوه‌های استتاری که بلدند به دام نیفتند و در نتیجه "عزیزان" با چوب بیفتند به جان ما که اگر این دم‌بردیده‌ها هم راهش را بلد بودند از آنها بدتر می کردند و بهتر مخفی می‌شدند!

معرفی وبلاگ/ هفت 
وحید نیک گو در وبلاگ هفت کاریکاتورهای خوبی ارائه می دهد. یکی از کاریکاتورهایش که بی مناسبت با سوژه‌ی امروز نیست را انتخاب کرده‌ام که - پس از سانسورهای لازمه!- در اینجا می بیند. بقیه‌اش را هم برویدآنجا ببینید. 

برچسب ها: طنز اینترنت