کارآگاهان جنایی استان خراسان رضوی چندی قبل در جریان کشف جسد مردی
میانسال در خانهاش قرار گرفتند و وقتی به آنجا رفتند مشاهده کردند این مرد
که حسام نام داشت بهدلیل واردشدن ضربات جسمی سخت از پا درآمده است. جنازه
در رختخواب بود و همه شواهد نشان میداد قتل توسط فردی آشنا صورت گرفته
است به همین دلیل پلیس در بدو امر دختر و داماد مقتول را که در خانه حضور
داشتند بازداشت کرد اما بازجویی از آن دونفر مشخص کرد آنها نقشی در جنایت
نداشتند و حسام توسط همسر خود بهنام مرضیه به قتل رسیده است. مرضیه پس از
ارتکاب شوهرکشی فرار کرده بود به همین دلیل کارآگاهان تلاش خود را برای
ردیابی این زن به کار گرفتند و در حالیکه تجسسها همچنان ادامه داشت او
خودش تسلیم شد و به قتل اقرار کرد.
متهم در بازجوییها گفت: «شوهرم مردی بداخلاق بود و همیشه با من بدرفتاری
میکرد او به هر بهانهای دعوا راه میانداخت و مرا به باد کتک میگرفت
همین مساله سبب شده بود از او کینه به دل بگیرم. روز قبل از حادثه حسام
دوباره با من دعوا کرد و او کتکم زد بعد هم مجبورم کرد مقداری شیرینی را که
برای میهمانان خریده بودم در دستشویی بریزم این کار را به اجبار انجام
دادم و سپس مشغول تهیه غذا شدم اما شوهرم غذا را هم در دستشویی ریخت.
رفتارهای او واقعا مرا عاصی کرده بود به همین دلیل وقتی حسام خوابید تصمیم
گرفتم او را به قتل برسانم. شوهرم چوب دستی داشت که با آن مرا کتک میزد
اما دامادم آن را مخفی کرده بود. چوب را برداشتم و با آن چند ضربه به شوهرم
زدم بعد با دامادم تماس گرفتم و از او خواستم خودرواش را به من قرض بدهد
گفتم کاری دارم که باید انجام بدهم و زود برمیگردم. اینطور بود که فرار
کردم و قصد داشتم به شهری دیگر بروم قبل از آن در تماس با دختر و دامادم به
آنها گفتم با حسام دعوا کردهام از آنها خواستم به خانه ما بروند و ببینند
چه اتفاقی افتاده است پس از آن به راهم ادامه دادم اما سرانجام وقتی
فهمیدم دختر و دامادم به دردسر افتادهاند تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.»
زن میانسال بعد از اعتراف به قتل صحنه جنایت را نیز بازسازی کرد و روانه
زندان شد. در حال حاضر رسیدگی به پرونده این زن توسط بازپرس جنایی ادامه
دارد. زن دیگری که شوهرش را به قتل رسانده کوکب نام دارد او پس از دستگیری
به کارآگاهان گفت: «از مدتی قبل به شوهرم کمال شک کرده بودم و احتمال
میدادم او با زنی دیگر ازدواج کرده است البته خودش این موضوع را قبول
نداشت و میگفت بیدلیل بدبین شدهام. سوءظنهای من ادامه داشت تا اینکه
شوهرم به سفر رفت و من حدس زدم او همسر دومش را نیز با خود برده است از این
موضوع بهشدت ناراحت شدم و وقتی کمال از سفر برگشت بر سر این موضوع با وی
مشاجره کردم اما شوهرم گفت ادعاهایم صحت ندارد در نهایت تصمیم گرفتم او را
به قتل برسانم به همین دلیل او را با استفاده از شربت مسموم بیهوش کردم
بعد از آن طنابی را برداشتم و دور گردنش انداختم. آن را آنقدر کشیدم تا
اینکه کمال فوت شد. قصد داشتم جنازه را از خانه بیرون ببرم اما قبل از
اینکه موفق به چنین کاری شوم ماجرا فاش شد و من دستگیر شدم.»
تحقیقات کارآگاهان نشان داد کمال به خانوادهاش اهمیت زیادی میداد به
همین دلیل تجسسها پیرامون این پرونده همچنان ادامه دارد و متهم در بازداشت
به سر میبرد.
خراب کردی همه چیزو خراب کردی