bato-adv
کد خبر: ۱۹۱۶۷

سازمان ملل در تهران!

دکتر میم فه

تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ - ۲۸ دی ۱۳۸۷
آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس جمهور محبوب و مردمی اعلام فرمودند که مقر فعلی سازمان ملل –در آمریکا- جای نامطلوبی‌ست و باید عوض شود چون آمریکا از این موضوع سواستفاده می کند و به بهانه‌ی میزبانی این سازمان با دیپلمات‌های کشورهای دیگر رفتار نامناسبی دارد. البته همانطور که از رئیس‌جمهور مهربان و مسئولیت‌شناسی چون ایشان انتظار می‌رود، برای جلوگیری از سرگردانی نمایندگان دویست کشوری که عضو سازمان ملل هستند، بلافاصله اعلام کردند که ایران آمادگی آن را دارد تا مکان لازم برای سازمان ملل را تامین کند. 

در زیر، خاطرات نماینده یکی از کشورهای عضو سازمان ملل که در آینده‌ی نه چندان دوری نوشته خواهد شد را مرور می کنیم.

صبح ساعت 11:13
برای اولین بار برای حضور در اجلاس سازمان ملل در محل جدید آن، به ایران وارد شدم. هواپیما با سه ساعت تاخیر در فرودگاه بین‌المللی تهران به زمین نشست. قبلش یک سورپریز خیلی خیلی بامزه داشتیم. هواپیما روی فرودگاه دور می‌زد و وقتی همه نگران شدیم خلبان اعلام کرد دلیل به زمین ننشستن هواپیما این است که گروه حراست و امنیت فرودگاه، ضد هوایی در فرودگاه کار گذاشته‌اند و گفته‌اند اگر هواپیمای مسافربری بخواهد به زمین بنشیند آن را با گلوله می‌زنند. اینجا بود که فهمیدیم دارد شوخی می‌کند و همگی خنیدیدم و از نگرانی درآمدیم. یک ساعت بعد هواپیما به زمین نشست و خوشحال و خندان، در حالی که بذله‌گویی ایرانی‌ها را تحسین می‌کردیم پیاده شدیم. جالب اینجا بود که حتی یک ضدهوایی واقعی هم آنجا قرار داشت. بعضی‌ها با آن عکس گرفتیم تا یادگاری این شوخی با نمک را بعدها با خودمان به کشورمان ببریم. اما نمی دانم چرا خلبان بیهوش شده‌بود و با آمبولانس بردندش. یکی از پرسنل می‌گفت سابقه‌ی این شوخی برمی‌گردد به اولین روز راه اندازی این فرودگاه...! 

بعد در هنگام ورود و چک کردن پاسپورت به همسرم تذکر داده شد که حجاب اسلامی را رعایت کند. به مامور گفتم که ما چنارپرست هستیم و اصولا مسلمان نیستیم که بدانیم حجاب اسلامی چیست تا همسرم آن را رعایت کند. اما آن مامور گفت که ما باید قوانین کشور ایران را رعایت کنیم والا از همانجا با حال گیری ما را برمی‌گرداند به کشور خودمان. همسرم می‌خواست با آن مامور بحث کند که متوجه شد او بیشتر از این انگلیسی نمی‌داند و در عوض مشغول پوشیدن کفشش است. چند دیپلمات دیگر که زودتر از ما رسیده ‌بودند اشاره کردند که بهتر است همسرم حجاب اسلامی را رعایت کند...

ساعت 12:23
از وی آی پی خبری نیست. مسئولان سفارتمان در تهران تلفن زدند و ضمن عذرخواهی فراوان گفتند که راننده‌ی سفارت به همراه ماشین سفارت توقیف شده‌است. علت را پرسیدم و گفتند چون موهای راننده‌مان به سبک کاجی (که در کشور ما شدیدا مورد احترام است) بوده چیزی به نام "گشت ارشاد" او را با اتوموبیل و همراهانش توقیف کرده است. پرسیدم که "گشت ارشاد" دیگر چیست؟ اما تلفن قطع شد. تصمیم گرفتم با تاکسی به سفارت برویم اما تاکسی هم نیست. چند دقیقه قبل یک نفر گفت حاضر است صد دلار بگیرد و ما را به سفارت ببرد. الان رفته اتومبیلش را بیاورد.

ساعت 14:40
بالاخره به هر جان‌کندنی بود به سفارت رسیدیم. در راه سه مرتبه پلیس جلوی اتومبیل را گرفت و راننده که اندکی زبان انگلیسی می‌دانست گفت که آنها پرسیده‌اند ما با هم چه نسبتی داریم؟ با اینکه خیلی توی ترافیک ماندیم و عصبی و کلافه شدیم از این حس خانواده‌دوستی ایرانی‌ها خوشم آمد!

ساعت 15:50
یک عده جلوی در سفارت شعار می‌دهند. همه‌شان جوان هستند و یک نفر که او را "حاجی" صدا می‌کنند رئیس شان است. معلوم شد که بر خلاف تبلیغات آمریکایی‌ها ایران کشور آزادی بیان است و تمام گروه‌ها می توانند بدون در نظر گرفتن روابط سیاسی و دیپلماتیک، هر کاری دلشان خواست بکنند. منتها من نمی‌دانستم چرا به خاطر عملکرد اسرائیل دارند شیشه‌های سفارت ما را می‌شکنند؟ ما که کشورمان دو هزار کیلومتر با اسرائیل فاصله دارد و نخست وزیرمان حتی یک بار هم به اسرائیل نرفته است! سفیرمان نگران نبود و می‌گفت این چیزها در ایران طبیعی است و  خیلی سفارتخانه‌ها به آن عادت دارند. اما من باور نکردم و سرانجام با اصرار من یکی از کارمندها که فارسی بلد است رفت تا با آنها مذاکره کند و پنج دقیقه بعد برگشت و گفت آنها می‌گویند چون بنتون یهودی است و همسفر نخست‌وزیر ما یک بار برای پسرشان از شعبه‌ی بنتون پاریس شلوار خریده پس ما با جنایت‌های صهیونیست‌ها در ارتباط هستیم! آنقدر خندیدم که از پشت صندلی‌ام افتادم زمین. 

ساعت16:45
برای سخنرانی پس‌فردا که در سازمان ملل دارم داشتم تمرین می‌کردم که از وزارت امورخارجه‌ی ایران تماس گرفتند و گفتند به علت ریزش سقف سازمان ملل سازمان ملل تا اطلاع ثانوی تعطیل است اما در عوض از ما و تمام کارمندان سفارت و خانواده‌هایشان دعوت کردند که با خرج دولت ایران در قالب یک تور تفریحی-آموزشی به رامسر و پس از آن به قم برویم.

ساعت 18:30
الان درست نیم ساعت است که سفیرمان در ایران دارد برای من خط قرمزهای این کشور را توضیح می‌دهد. تا الان برایم تا آنجا توضیح داده که مردم و مسئولان این کشور از بلند بودن صدای موسیقی در چند ماه خاص، انتقاد از نحوه‌ی رانندگی، بحث در مورد مسائل دینی و به خصوص دفاع از دین خودمان، آوردن اسمی به جز "خلیج همیشه فارس" برای خلیج فارس، همنژاد دانستن ایرانی ها و افغانی‌ها، مقایسه‌ی ایرانی‌ها با اعراب، کشیدن کاریکاتور، بلند خندیدن زن‌ها، افتادن روسری از روی سر خانم ها ، رقص و چندتاچیز دیگر که یادم رفته احساساتشان جریحه‌دار می‌شود. من گفتم چقدر خوب و معلوم می‌شود مردم این کشور واقعا مردم حساس و لطیفی هستند که این قدر زود احساساتشان جریحه‌دار می‌شود و این موضوع ربطی به ما ندارد. اما او گفت که اشکال آنجاست که وقتی احساساتشان جریحه‌دار بشود ما را هم جریحه‌دار خواهند کرد. این به نظرم بخش مشکل قضیه باشد!

ساعت 20
خبر ضرب و جرح و دستگیری سفیر اسرائیل و هیئت همراه به محض ورود به ایران برای شرکت در سازمان ملل را تمام شبکه‌های تلویزیونی پخش کردند. یک قاضی جذاب به نام سعید مرتضوی که شخصا آنها را دستگیر کرده اعلام کرد که پس از بازجویی شخصی از آنها ، به احتمال قوی ، اشد مجازات را برای آنها در نظر خواهد گرفت. 
دخترمان هم مثل من خیلی ها از بذله‌گویی ایرانی‌ها خوشش آمده... !




bato-adv
پرطرفدارترین عناوین