کتک خوردن در میهمانی کینهای مرگبار به دل پسر ۱۷ساله نشاند تا اینکه رنگ جنایت به خود گرفت.
پسر جنایتکار که نزد بچهمحلهایش تحقیر شده بود به طراحی انتقامی هولناک پرداخت.
ساعت 2:10 بامداد سوم اردیبهشتماه ماموران کلانتری تهراننو در جریان کشف یک جسد متعلق به مرد جوانی قرار گرفتند. ماموران به پارک خانواده در خیابان بلال حبشی رفتند. با انجام اقدامات اولیه از سوی تیم تشخیص هویت مشخص شد که جسد متعلق به پسری ۲۰ساله است که بر اثر خفگی ناشی از انسداد شریان تنفسی به قتل رسیده است.
کارآگاهان در نخستین گام به تحقیق از جوانی پرداختند که با پلیس تماس گرفته بود. این پسر درخصوص نحوه کشف جسد به کارآگاهان گفت: «وقتی قصد داشتم از خیابان عبور کنم متوجه یک خودرو پراید شدم که ۳سرنشین آن سعی داشتند جسدی را داخل صندوق عقب بگذارند. با دیدن من جنازه را در همانجا رها کردند و پا به فرار گذاشتند اما من در همان لحظه موفق به برداشتن شماره پلاک پراید شدم.»
با بهرهگیری از اطلاعات بهدستآمده، آخرین مالک خودرو پراید شناسایی شد و کارآگاهان توانستند جوانی ۱۷ساله به نام شهرام را دستگیر کنند؛ شهرام که چارهای جز اعتراف نداشت به قتل یکی از دوستانش به نام بهروز ۱۷ساله اعتراف کرد و به کارآگاهان گفت:«مدتهاست که بهروز را میشناسم. ۳سال پیش بود که به جشن تولد یکی از دوستانم به نام پرویز دعوت شده بودم. در آنجا من و بهروز با همدیگر دعوایمان شد و او مرا کتک زد. پس از آن بهروز همیشه درباره روز دعوا صحبت میکرد و بین بچههای محل، هرجا مرا سوژه خود کرده بود. دیگر بین بچههای محل آبرویی برایم نگذاشته بود و هر زمان که با یکی از بچههای محل صحبت میکردم، آنها با تمسخر میگفتند که بهروز مرا کتک زده است؛ به همین دلیل از بهروز کینه به دل گرفته بودم و تصمیم گرفتم تا او را به قتل برسانم.»
شهرام ادامه داد: «با بهروز قهر بودم اما چون در فکر انتقام بودم با او طرح دوستی ریختم. دوم اردیبهشتماه بهروز دنبال من آمد و باهم به پارک رفتیم. داخل پارک، در فرصتی مناسب پارچهای را دور گردن بهروز انداختم و آنقدر فشار دادم تا او بمیرد. بعد از اطمینان از مرگ بهروز، جنازه را زیر برگها مخفی کردم و به سراغ پدرم رفتم اما پدرم وقتی از ماجرا باخبر شد گفت که باید خودم را معرفی کنم؛ من که نتوانسته بودم پدرم را راضی کنم به سراغ یکی از دوستانم به نام پرویز رفتم و از او کمک خواستم. باهم به خانه ما برگشتیم. در آنزمان، وقتی پدرم من و پرویز را دید که قصد داریم تا جسد بهروز را با موتور به مکان دیگری انتقال دهیم قبول کرد که با ما همراه شود؛ به پارک رفتیم و قصد داشتیم تا جسد را در خارج از تهران دفن کنیم که ناگهان حین انتقال جنازه به صندوق عقب، راننده خودرو عبوری ما را دید و مجبور شدیم تا جسد را رها کنیم».
«با توجه به اعتراف متهم اصلی پرونده به ارتکاب جنایت، پدر و دوست متهم نیز به اتهام معاونت در قتل دستگیر و در تحقیقات تکمیلی، اظهارات متهم اصلی پرونده را تایید کردند. قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر شد و ۳ متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.»