bato-adv
کد خبر: ۱۸۹۳۶

شروط لازم برای محو این جنایات

عباس عبدی

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۰ - ۱۶ دی ۱۳۸۷

عباس عبدی برای شماره امروز روزنامه سرمایه مطلبی نوشته است با عنوان "شروط لازم برای محو این جنایات" که آنرا در سایت اش نیز منتشر ساخته است.او در این یادداشت به اشاره به زمینه تاریخی مشکل فلسطین راه هایی نیز برای کاهش تنش در این منطقه مطرح کرده است.

متن کامل یاداشت را بخوانید:

هنگامی كه جنگ دوم جهانی خاتمه یافت، نطفه چندین بحران منطقه‌ای بسته شده بود كه هر كدام سال‌های متمادی دنیا را مشغول خود كرد و می‌كند و تا كنون میلیون‌ها انسان را قربانی نموده است و آینده را هم نمی‌دانیم چه خواهد شد.
 
در آسیا بحران‌های كره، ویتنام و مناقشه هند و پاكستان درباره كشمیر سه مورد مهم آن است كه تاكنون فقط یك مورد آن حل شده (ویتنام)، آن هم پس از جنگی بسیار خشن و طولانی، و دو مورد دیگر كماكان منطقه را تهدید به ناامنی می‌كند. در اروپا تجزیه آلمان و قضیه برلین و تقابل دو بلوك و جنگ سرد میان دو قطب، ریشه‌ای‌ترین بحران به وجود آمده پس از جنگ بود كه در حال حاضر وحدت آلمان محقق شده و جنگ سرد و نظام دو قطبی و توازن وحشت نیز به نسبت زیادی تخفیف یافته است.
 
در آفریقا نیز نظام استعماری و آپارتاید برای چندین دهه وجود داشت كه آن نیز پیش از پایان قرن حل شد، گرچه مشكلات دیگری گریبان آفریقا را گرفته است. در این میان بحران فلسطین و خاورمیانه است كه نه تنها كماكان لاینحل مانده است، بلكه به صورت مستمر و مداوم خشونت و درگیری حرف اول را در این بحران می‌زند و از ابتدا تاكنون چندین جنگ و تعداد بی‌شماری عملیات نظامی محدود و غیر محدود از همه بدتر جنایات متعددی علیه مردم و افراد عادی را شاهد بوده‌ایم، كه در اكثر موارد مصداق‌های بارزی از جنایت علیه بشریت هستند.
 
قتل عام‌های سال‌های اولیه درگیری‌ها (1948) چون دیر یاسین و سپس مهاجرت‌های دسته‌جمعی و اخراج از اراضی و خانه و كاشانه، و در نهایت جنگ 1948 و در ادامه جنگ 1956 و سپس جنگ شش روزه 1967 و اخراج صدها هزار نفر فلسطینی و آوارگی آنان و در ادامه كشتار فلسطینی‌ها در اردن و درگیری با اسراییل در 1969 و سپس جنگ سال 1973 و جنگ‌های دیگر در لبنان از 1975 به بعد و اشغال 1980 این كشور و... قضایای تل‌زعتر و هواپیما‌ربایی و ترورهای رهبران فلسطینی و... تماما ‌چنان بود كه منطقه خاورمیانه را به كانون بحران جهانی تبدیل كرده بود و كماكان هم چنین است و حتی بسیاری از افراد رویداد 11 سپتامبر را واكنشی به این اوضاع تلقی می‌كنند. 

جنگ لبنان در دو سال پیش و درگیری‌های فلسطینی‌ها با اسراییل نیز موارد متأخر این بحران است، اما این مناقشات محدود به اعراب و اسراییل نمی‌شد، بلكه میان گروه‌های عرب در لبنان، یا دیگر كشورهای عربی نیز وجود داشت. ترورهای رهبران فلسطینی از سوی گروه‌های وابسته به بعث عراق (ابونضال) و نیز درگیری‌های داخلی لبنان و در آخرین نمونه، درگیری‌های سال گذشته میان فلسطینی‌ها درهمین منطقه غزه نمونه‌هایی از گسترش و تعمیم خشونت به كلیه طرف‌های ذی‌ربط است. 

دلایل حل نشدن این بحران متعدداند. مهم‌ترین آن اصرار اسراییل بر كسب و حفظ امتیازات غصب شده است، و گرچه در دو دهه اخیر دیگر قادر نیستند كه شعار از نیل تا فرات را مطرح كنند، اما كماكان اقداماتی را معمول می‌دارند كه بی‌تردید مصداق جنایات جنگی و تصفیه نژادی است و این اقدامات برخلاف ادعاهای معمول، نه تنها زمینه توافق و سازش را فراهم نمی‌كند، بلكه از یك سو موجب تقویت افراط‌گرایی در دو سوی ماجرای درگیری و بلكه كل منطقه می‌شود و از سوی دیگر موجب عمیق‌تر شدن زخم تجاوز و خشونت در روح و جان مردم فلسطین می‌گردد و حتی مجال لازم برای حل اختلافات فلسطینی‌ها نیز فراهم نمی‌شود؛ 

فراموش نكنیم كه انشقاق میان فلسطینی‌ها و تشكیل دو مدیریت مجزا از سوی حماس و ساف در غزه و كرانه باختری، و از میان رفتن وحدت فلسطینی‌ها، زمینه را برای اقدامات ضد انسانی اسراییل بازتر كرده است. 

در این میان موضع كشورهای عربی و سایر دولت‌ها در خصوص این بحران انسانی جالب توجه است. آنها به درستی متوجه شده‌اند كه ادامه این اوضاع موجب سرریز موج افراط‌گرایی از نوع القاعده‌ای و طالبانی به داخل كشورشان و به هم زدن ثبات آنها خواهد شد اما در مقابل این خطر كه اكثر جوامع عربی و اسلامی را تهدید می‌كند، این كشورها حاضر به پذیرش راه‌حل‌های مناسب برای پرهیز از مواجهه با این خطر نیستند، خطری كه چشمه‌هایی از آن را در جریان جنایات گروه‌های شبه القاعده و طالبان در عراق علیه مردم این كشور دیدیم كه روی جنایتكاران دیگر را سفید كرد. 

اما راه‌حل چیست؟ از یك سو اعمال فشار بر آمریكا و غرب به منظور انتقال این فشار به اسراییل برای پذیرش حقوق مردم فلسطین و از سوی دیگر، باز شدن فضای سیاسی داخلی كشورهای عربی و اسلامی، و بسط دموكراسی در این كشورها زمینه تضعیف گرایش به سوی جریانات خشونت‌طلب و افراطی چون القاعده و... را فراهم می‌كند و روند كلی جوامع پیرامونی را به سوی صلح و آرامش رهنمون می‌كند. 

البته این دو اقدام مكمل و ضروری هستند. باز شدن فضای سیاسی این كشورها بدون تعدیل جنایات اسراییل، موجب بالا آمدن جریانات افراطی و خشن در هرم قدرت می‌شود، اما تعدیل رفتارهای اسراییل نیز بدون اصلاح ساختارهای سیاسی در كشورهای عربی اطراف فلسطین، پایدار و حتی قابل انتظار نخواهد بود. در غیاب این دو شرط و تداوم بحران فلسطین كه با تكرار چنین فجایعی همراه خواهد بود، باید شاهد رشد و تقویت روزافزون جریان‌های سلفی و رادیكال در كلیه كشورهای منطقه باشیم و از تقویت این جریان‌ها هرچه در آید صلح و آرامش و عدالت در نخواهد آمد. 

فراموش نكنیم یكی از نتایج مهم بسط دموكراسی در منطقه این خواهد بود كه این كشورها دیگر قادر نخواهند بود كه مسأله فلسطین را ابزار دست سیاست‌های خود كنند، و برای سركوب داخلی یا سازش‌های منطقه، گروه‌ها و مردم فلسطینی را بازیچه مطامع خویش قرار دهند.

bato-adv
پرطرفدارترین عناوین