«اگر روزی خود آقای احمدینژاد اجازه بدهد حتما قبول میکنم که نقشش را بازی کنم! در غیر این صورت نه»
این جمله بخشی از گفتههای محمود بصیری - بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون - است که در گفتوگو با ایسنا عنوان میشود. گزیده ای از این گفتگو را در ادامه می خوانیم:
هیچکس سراغم را نگرفت جز ...
هشت سال پیش زمانی که انتخابات مربوط به ریاست محمود احمدینژاد به پایان رسید، مدام از سوی وکلا تماسهایی با من گرفته میشد و میگفتند که آیا خودت خبر داری که ممنوعالتصویر شدهای؟ که من آن زمان فقط به این حرفها میخندیم و اصلا باورم نمیشد که ظاهرا همین شایعات کمکم به واقعیت پیوست؛ دریغ ار اینکه هیچکس جز داوود رشیدی، محمود استاد محمد و مرضیه برومند سراغم را نگرفت.
وزیر ارشاد و رییس سازمان صداوسیما میتوانند راحت بخوابند
امیدوارم وقتی وزیر ارشاد و رییس تلویزیون مسئولیتشان را به افراد دیگری واگذار میکنند و به خانههایشان میروند، بتوانند راحت بخوابند.
او در عین حال تاکید میکند که بابت اتفاقی که برایش افتاده و هشت سال ممنوعالکار بوده، از کسی شاکی نیست و هیچکس را مقصر نمیداند و حتی میگوید: دست آن کسی که این کار را کرده درد نکند!
این بازیگر پیشکسوت که بیشتر ایفاگر نقشهای طنز است، دربارهی عدم حضورش طی این هشت سال در تلویزیون توضیح میدهد: وقتی برای بازی در سریال «کتابفروشی هدهد» قرارداد بستم و هنوز بازیام را شروع نکرده بودم، مدام با من تماس میگرفتند و میگفتند خبر داری که ممنوعالکار شدی؟! من در آن زمان باورم نمیشد. گذشته از این حرفها به دلیل اینکه برای «کتابفروشی هدهد» قرارداد بسته بودیم در آن سریال بازی کردم و جا دارد بگویم این مجموعه در زمان خودش خوب پخش نشد. بعد از آن هم بازی در سریال «خانه اجارهای» به کارگردانی رامین ناصرنصیر به من پیشنهاد شد و حتی چندین قسمت هم بازی کردم ولی وقتی برای تلویزیون فرستادند و گریم مرا دیدند، آن قسمتها را پخش نکردند و بعد از رفتن آقای احمدینژاد همان قسمتها را پخش کردند و جالب بود که ابتدا قرار بود چند قسمت در این سریال بازی کنم اما تنها یک قسمت به من دادند که آن را هم حذف کردند. هشت سال پیش زمانی که انتخابات مربوط به ریاست محمود احمدینژاد به پایان رسید، مدام از سوی وکلا تماسهایی با من گرفته میشد و میگفتند که آیا خودت خبر داری که ممنوعالکار شدهای؟ که من آن زمان فقط به این حرفها میخندیم و اصلا باورم نمیشد؛ چرا که معتقد بودم برخی از افراد یکسری شایعات را خودشان به راه میاندازند و خودشان هم همان شایعات را به واقعیتها میپیوندند.
بصیری به گفتههایش اضافه میکند: من اصلا از این قضیه ناراحت نیستم و الان هم نمیدانم چه بگویم؛ چرا که تصورم این است که حرف دیروز دیگر گفتنی نیست، باید راجع به فردا گفت.
دلم سوخت برای ...
وی همچنین در پاسخ به اینکه در دولت فعلی چقدر امیدوار هستید که کارهای زیادی به شما پیشنهاد شود؟ میگوید: اتفاقا در حال حاضر کارهای خیلی زیادی به من پیشنهاد شده که سناریوی آنها در خانهام است اما احساس میکنم به درد من نمیخوردند که آنها را قبول کنم. جا دارد بگویم به خاطر ممنوعالکار بودنم طی این هشت سال حتی یک بار هم پیگیری نکردم در حالی که بعضیها به من میگفتند میتوانی شکایت کنی ولی من این کار را نکردم به دلیل اینکه من از هیچکس شاکی نیستم، هر کس که این کار را انجام داده دستش درد نکند ولی طی این هشت سال برای دو تا از کارهایم واقعا دلم سوخت که یکی از آنها پیشنهاد آقای کیانوش عیاری بود که با من حتی قرار هم گذاشت اما بعد رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد! فکر میکنم اگر اشتباه نکنم فیلم «خانه پدری» بود که قرار بود در آن ایفای نقش کنم.
وزیر ارشاد یا وزیر انشاء؟
بصیری بیان میکند: حتی طی این چند سال که ممنوعالکار بودم، تیزر کارهایم را هم از فیلم و سریالها درآوردند که من آن زمان هم گفتم که اشکالی ندارد، چه بگویم؟! زمانی که رییس سازمان صداوسیما و یا وزیر ارشاد نگویند محمود بصیری کجاست، آیا واقعا وزیر ارشاد، وزیر ارشاد است؟ به نظر من وزیر انشاء هم نیست.
معاون مالی صداوسیما جواب نامهام را نداد
او ادامه میدهد: جا دارد در همینجا توضیح بدهم و گلهای از مدیران تلویزیون کنم. زمانی که سریال «هزار دستان» را با مرحوم علی حاتمی کار میکردیم من با پول خودم 24 ماشین ارتشی را به خاطر علی حاتمی و سریال «هزاردستان» پیدا کردم و تعمیر کردم ولی الان دیگر اثری از آنها نیست، در حالی که اگر همان موتورها الان وجود داشت هر کدام 100 میلیون تومان قیمتش بود. من حدود چهار - پنج سال پیش خطاب به آقای تقدسنژاد (معاون مالی و اداری سازمان صداوسیما) نامهای نوشتم و در آن نامه قید کردم که 24 ماشین ارتشی را که خودم آنها را تعمیر کردم و از جیبم پول گذاشتم، نیست. پولم را که خوردند هیچ، فدای سر علی حاتمی اما حرف من این بود که این 24 ماشینی که من آوردم الان دیگر نیست. متاسفانه به نامهای که من در این خصوص نوشتم هم اصلا جوابی داده نشد.
پیشنهاد بازی در «شاهگوش» در نقش احمدینژاد
محمود بصیری که به گفتهی خودش ایفای نقش احمدینژاد در سریال «شاهگوش» داود میرباقری به او پیشنهاد شده بود، در بخشی دیگر دربارهی نپذیرفتن این نقش در سریال «شاهگوش» توضیحاتی را ارائه میدهد و میگوید: اوایل قرار بود نقش صاحب پژوی 504 که در سریال «شاهگوش» به او مشکوک میشوند را من بازی کنم. این کاراکتر که شبیه آقای احمدینژاد بود، ابتدا رُلش به من پیشنهاد شد اما قبول نکردم. در دور دوم انتخابات احمدینژاد هم مرا به جایی دعوت کردند و گفتند که میخواهیم یک قرارداد با شما ببندیم. در همان موقع به من اعلام شد که در یکی از فیلمها قرار است در مقابل محمدرضا شریفینیا نقش دستیار کارگردان را بازی کنم، در همان حین که با عوامل صحبت میکردیم یکی از افراد آنجا به من گفت آقای بصیری کاپشن آقای احمدینژاد را دیدهاید؟ من در جواب گفتم: بله چطور؟ او به من گفت باید برویم و یکی از این همین کاپشنها برایتان بخریم! که من همان لحظه از جایم بلند شدم و گفتم که خیلی ممنون من حتی چای شما را نمیخواهم و آنجا را ترک کردم؛ به دلیل اینکه من نمیتوانم کسی را مسخره کنم تا چهار نفر بخندند در حالی که ایفای این نقش برای من پول خیلی زیادی داشت، اما کاری بود که مربوط به مسائل انتخاباتی میشد.
وی میافزاید: بر این اساس به غیر از «شاهگوش» چندین کار دیگر هم به من پیشنهاد شد و از من خواسته شد که نقش احمدینژاد را بازی کنم. حتی یکی از کارهایی که به من پیشنهاد شد تله تئاتری با عنوان «من کپی نیستم» بود که سناریوی آن در حال حاضر هم در منزلم است.
خود احمدینژاد اجازه بدهد نقشش را بازی میکنم
بصیری خاطرنشان میکند: اگر روزی خود آقای احمدینژاد حضورا بیاید و به من اجازه دهد که نقشش را بازی کنم، با رضایت خودش حتما قبول میکنم که این کار را بکنم در غیر این صورت نه. این جمله را به آقای میرباقری هم گفتهام. پول برای من ارزشی ندارد بلکه اصل کار برایم مهم است.
سیمرغ هم بدهند دیگر خوشحال نمیشوم
او همچنین بیان میکند: طی این هشت سالی که در تلویزیون حضور نداشتم چشمانم آب آورد و دو ماه پیش چشمانم را عمل کردم. من در کارم دوست ندارم حتی یک نفر هم از من دلخور شود به همین خاطر همیشه کار برایم مهم بوده نه پول. الان هم اگر مرا ببرند و به من جایزه سیمرغ بدهند خوشحال نمیشوم؛ چرا که وقتی میبینم این سیمرغها مال من نیست و این جماعت الکی هورا میکشند، من به خودم چه میتوانم بگویم؟ من اگر واقعا مرد باشم فلانی را دعوت میکنم و میگویم جایزه برای شماست نه برای من.
بصیری در بخش دیگری از صحبتهایش درباره فیلم سینمایی در حال ساخت «مدرسه موشها» به کارگردانی مرضیه برومند اظهار میکند: اخیرا خانم برومند مرا دعوت کرد تا به سر صحنه فیلم «مدرسه موشها»اش بروم. من وقتی در آنجا بودم واقعا از نحوه کار عوامل و چینش دکور کار کیف کردم.
ماشین «هاپوکومار» را من ساختم
او همچنین با بیان اینکه در اکثر کارهای تلویزیونی مرضیه برومند حضور داشته است، میگوید: در برنامه کودک «خونهی مادربزرگه» که باز هم به کارگردانی مرضیه برومند تهیه شده بود، ماشینی که شخصیت هاپوکومار سوار آن میشد را من ساخته بودم. بعد از آن برنامه خانم برومند بارها گفتند که این ماشین را یادگاری نگاه دارند اما این کار را نکردند و هیچ اهمیتی هم ندادند.
این بازیگر پیشکسوت همچنین میگوید: مرضیه برومند به عنوان کارگردان حرفهای همیشه در کار به من میدان میدهد و در مقابل عیب و ایرادها را هم به زبان میآورد. ما مثل خانم برومند کم داریم. او در کارش با هیچکس رودربایستی ندارد و اگر کار را خراب کنیم حتی شده 30 بار هم صحنه را میگیرد و ادامه میدهد.
بچه که بودم ادای همه را درمیآوردم
بصیری سپس در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چطور شد که وارد عرصهی بازیگری شدید؟ پاسخ میدهد: زمانی که بچه بودم از آدمهایی که در حال کار کردن بودند به راحتی نمیگذشتم و کارهایشان را همیشه با دقت نگاه میکردم و وقتی به خانه میآمدم، عین همان رفتارها را تکرار میکردم و ادایشان را درمیآوردم. مادر خدابیامرزم هم از سادات بود و خیلی از این کارها خوشش نمیآمد ولی وقتی میدید من این کارها را به قدری زیبا انجام میدهم همیشه میگفت «بچهی من تیآتر خوب در میآورد.» تیآتر در قدیم همان ادا درآوردن بود که الان اسمش شده تئاتر. زمانی هم که 13 - 14 ساله بودم همیشه در مراسمهایی مثل نیمه شعبان، لباسهایی را درست میکردیم، خودمان را گریم میکردیم و سناریو مینوشتیم و بازی میکردیم. من از زمان کودکی هم در تعزیه بازی کردم. به یاد دارم که در کودکی در مراسم تعذیه، نقش طفلان مسلم را بازی میکردم و وقتی بزرگتر شدم به من نقش خولی را دادند! جالب است زمانی که نقش طفلان مسلم را بازی میکردم مردم سر و صورتم را میبوسیدند و مرا تبرک میکردند و در مقابل وقتی بزرگتر شدم و نقش خولی را بازی کردم به زبان آذری به من میگفتند بر پدرت لعنت!
احمدینژاد ماهی دو میلیون به بصیری میداد؟
بصیری در بخشی دیگر از صحبتهایش در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه طی این چند سالی که در عرصهی هنر زحمت کشیدهاید، از تلویزیون راضی هستید؟ پاسخ میدهد: نه تلویزیون و نه وزارت ارشاد هیچکاری برای من نتوانست انجام بدهد، جز اینکه بیشتر به من لطمه زدند و هیچکاری هم برایم نکردند. خیلیها وقتی دیدند از من خبری نیست میگفتند محمود بصیری مریض است و در خانهاش افتاده است و آقای فلان ماهی دو میلیون تومان به او حقوق میدهد! بنده در همینجا این حرفها را تکذیب میکنم و میگویم که حتی یک قران هم از هیچکسی پول قبول نکردم. طی این مدتی که من نبودم تنها کسانی که از من یاد کردند داوود رشیدی به همراه خانوادهاش، محمود استاد محمد و همچنین خانم برومند بودند.
اولین بازیگر مردی هستم که نقش زن را بازی کردم
این بازیگر که به گفتهی خودش اولین هنرپیشهی مردی است که نقش زن را در سینمای ایران بازی کرده است، در این ارتباط به فیلم «دستفروش» ساختهی محسن مخملباف اشاره میکند.
این بازیگر همچنین با اشاره به نقش پیرزنی که در فیلم «دستفروش» محسن مخملباف ایفا کرده بود، یادآور میشود: در فیلم «دستفروش» نقش یک پیرزن را بازی کرده بودم و خیلی هم نقشم ماندنی شد، در همان جا اولین بازیگر زن سینمای ایران شدم. در آن زمان آقای اسکندری گریمور ما بود. جا دارد بگویم هر کسی در هر کاری نمیتواند گریمور شود. در حال حاضر بعضی از گریمها را میبینم که اصلا روی صورت بازیگر ننشسته و کاملا مشخص است. من بازیگر این چیزها را میفهمم ولی یکسری از افراد اصلا توجهی ندارند و فقط نگاه میکنند ببینند کدام بازیگر خوشگل است.
و اما دوندگیهای آقایی به نام دارابی ...
بصیری با توضیح درباره لزوم حفظ چهرهها از سوی تلویزیون و اهمیت دادن به این مقوله به صحبتهایش خاتمه میدهد و میگوید: تلویزیون ما یک آقای دارابی دارد که در معاونت سیماست. من میبینم که وی خیلی دوندگی میکند و دلش میخواهد کاری را انجام دهد ولی یک نفره نمیشود این کار را انجام داد. در حال حاضر هم آقای روحانی روی کار آمده همه میگویند روحانی چکار کرده در حالی که به تنهایی نمیشود، کاری کرد. ما باید هم کمی صبر داشته باشیم و هم اینکه کمک کنیم نه اینکه بنشینیم و آمادهخور باشیم. اگر اینطور باشد تا آخر عمرمان مدام باید منتظر باشیم تا کسی برایمان چیزی بیاورد. جا دارد در اینجا بگویم از زمانی که بحث یارانه را به میان آوردند، همه رفتند و برای گرفتن آن اقدام کردند اما من هنوزم که هنوز است دلم نمیخواهد یارانه بگیرم.