"ما ایرانیها مردم عجیبی هستیم. همه میگویند ما نظم نداریم در حالی که ما منظمترین مردم جهان هستیم. نمونهاش این که هر هشت سال یکبار از فرط ناامیدی، امیدوار میشویم. چهار سال بعد امیدوارتر میشویم. چهار سال بعدترش کلاً ناامید میشویم. راه رفته را برمیگردیم تا دوباره امیدوار شویم. این پاراگراف مبهم و روشن را در پاسخ به کامنتهای مطلب دیروز نوشتهام. اگر آن را نخواندهای، بخوان."
شهرام شکیبا در طنز خود در خبرآنلاین نوشت:
در «ایرنا» مطلبی دیدم درباره یک نوآوری عجیب در شانگهای چین. از قرار معلوم در جوار میدان بزرگ شانگهای یک ساختمان اداری ساختهاند که تمام دیوارهای آن از شیشه است و سقف طبقات آن هم آیینهای است. طراحان، این اقدام را برای پایان بخشیدن به تمام شایعات اداری انجام دادهاند.
اولش فکر کردم که اگر راست میگویند، چرا سقف را آیینهای ساختهاند؟ خب آن را هم از شیشه میساختند. بعد از چند لحظه تأمل فهمیدم که شدنی نیست. چون هرکس بخواهد خستگی در کند یا خمیازهای بکشد، چشمش به سقف میافتد. سقف هر طبقه هم که کف طبقه بالاست. با این حساب هم آمار سکته بالا میرود، هم زمان خمیازهها و خستگی درکردنها آنقدر طولانی میشود که اساساً راندمان کار پایین میآید.
... و اما اگر چنین ساختمانهایی در ایران ساخته شود، چه شود؟!
1- درآمد برخی از ادارات بالا میرود چون میتوانند به راحتی بلیتفروشی کنند برای محوطه اطراف اداره.
2- قطعاً یکی از وزارتخانهها را با شیشه دودی ضدضربه و ضدگلوله و ضد به طور کلی میسازند.
3- سرگرمی مردم بالا میرود ولی سینماها ورشکسته میشوند چون اگر کسی بخواهد فیلم کودک و نوجوان ببیند، خانواده را میبرد وزارت آموزش و پرورش. اگر بخواهد فیلم عاشقانه ببیند، خانواده را میبرد دفتر ریاستجمهوری. فیلم ماورایی بخواهد ببیند، میرود دانشگاه ایرانیان. فیلمهای حادثهای و ترسناک و غیره هم، بالاخره یک جاهایی پیدا میشود.
4- اگر همه ساختمانها شیشهای باشد، چقدر آشنا خواهیم دید، خدا میداند. اشخاص جالب و عجیب را در جاهایی میبینیم که...
5- فقط باید یک تمهیدی در نظر بگیرند که در ادارات کارهای بودار هم صورت نگیرد. اساساً کار اداری در ایران یکطور خاص است که باید بو و صدا هم از بیرون ساختمانها قابل تشخیص باشد.
6- البته یادمان نرود که اساساً همهمان در ادارات و خانههای شیشهای هستیم.