«امنیت
غذایی» امروزه در کشور تبدیل به چالشی شده است که در آیندهای نه چندان
دور، مشکلات بسیار زیادی از جمله ابتلا به بیماریهای غیر واگیر را تا حد
بسیار بالایی در جامعه بالا خواهد برد. امنیت غذایی از مسائل روز جامعه
ایرانی است که این روزها در تمام رسانههای به آن پرداخته میشود. آمار و
ارقام ضد و نقیضی که از ارگانها و متولیان مختلف در این زمینه منتشر شده
است، تا حدودی جامعه را سر درگم کرده و واقعیت امر را در پشت پردهای از
ابهامات نگاه داشته است. در همین رابطه دکتر رسول خضری، دبیر کمیسیون
بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی و مسئول رسیدگی به بحث امنیت غذایی این
کمیسیون در گفت وگو با «قانون» نکات قابل توجهی را از تداخل امر نظارت بر
استاندارد غذایی تا میزان غیر متعارف سموم و فلزات سنگین در محصولات دامی و
گیاهی و البته انکار مسئولان ارائه میکند:
در شرایطی که همه از تحریمها مینالند، لوکس ترین میوههای
وارداتی در تمامی میوه فروشیهای سطح شهر دیده میشود. تحریمها به این بدی
که میگویند نیست یا ماجرا چیز دیگري است؟
سوال بسیار خوبی را مطرح کردید. اعتقاد من این است که تحریمهای خارجی
تنها میتواند بین ۲۰ تا ۳۰ درصد وضعیت کشور را تحت تأثیر قرار دهد. ما بین
۷۰ تا ۸۰ درصد با تحریمهای داخلی دست به گریبان هستیم که باعث میشود در
مسئله جنگ نرم و ایجاد اقتصاد مقاومتی کم بیاوریم. برای مثال در بحث شکر،
برخی از وارد کنندگان، که به منابع بعضاً دولتی هم وصل هستند، با وجود
تولید شکر با کیفیت و حجم کافی در کشور، همان شکر را با قیمتی چندین
برابر وارد میکنند. تولید کننده در کشور ما نیاز به حمایت دارد.
امنیت
سرمایه برای یک کشاورز حرف اول را در حرفه او میزند. بر اساس سیاستهای
کلان مملکت، باید روند تولید در کشور به گونهای رو به خودکفایی پیش برود
تا تراز جهاد کشاورزی تبدیل به رقمی مثبت شود. تراز جهاد کشاورزی، بهجز در
سال ۸۲، در مدت زمان بعد از انقلاب تا کنون در هیچ یک از سنوات به ارقام
مثبت نرسیده و همواره زیر صفر باقی مانده است. بحث حمایت از تولید کننده،
باید در زمینه بیمه درمان تأمین اجتماعی و بازنشستگی، تخصیص یارانه به خرید
کودهای عالی و ارائه نهالهای ارگانیک معطوف شود.
چندی قبل دکتر خلیلیان، معاون برنامه ریزی و امور اقتصادی جهاد
کشاورزی، با وجود حجم بسیار بالای واردات محصولاتی مانند گندم از پنج تا
6میلیون تن در سال و برنج از یک تا یک و نیم میلیون تن که آلوده به آرسنیک
هم بود خبردادند و البته از ضریب ۹۴ درصدی امنیت غذایی صحبت کردند و این
ادعا را هم دارند که صنعت کشاورزی در کشور باید اتکا به تولیدات داخلی
داشته باشد. حال با وجود چنین حجمی از واردات، تا چه حد این رقم ۹۴ درصدی،
قابل باور است؟
این مسئله را با یک مثال در همین رابطه تشریح میکنم. مسئله برنجهای
مشکوک به آرسنیک در سال ۸۸ مطرح شد و در زمان آزمایش این برنجها آمار و
ارقام بسیار ضدونقیضی منتشر شد. وزارت بهداشت و بسیاری واحدهای دیگر زیر
بار آلودگی برنجها نميرفتند و این در حالی بود که آلودگی از سوی IGI
وزارت امور خارجه تأیید شده بود. نبود مدیریت یکپارچه اینجا هم دردسر ساز
شده. ۷۰ درصد مشکلات موجود در نظام سلامت کشور با سوء مدیریتها به وجود
میآید، ۲۰ درصد به علت کمبود منابع و ۱۰ درصد هم به علت مشكلات ساختاری.
این همه داد و فریادی که بر سر کمبود بودجه و منابع است، تنها میتواند ۲۰
درصد برای یک ارگان دردسرساز باشد.
تشخیص وجود سمهایی مانند آرسنیک به نظر کار مشکلی برای
آزمایشگاههای مجهز داخلی نمیآید. آیا این ذهنیت برای ارگانهای قانونگذار
وجود ندارد که چنین آمارهای ضد ونقیضی به شدت موجب ایجاد بیاعتمادی در
قشر عظیمی از جامعه میشود؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. آرسنیکی که در سال ۸۸ گزارش شد در یک
آزمایشگاه یکدهم گزارش شد، یکی ۱۰، یکی ۴۰ و در نهایت آزمایشگاهی رقم
۴۰۰ ppm را برای آرسنیک موجود در این برنجها ارائه کرد. اختلاف، بسیار
فاحش بود. به علت اختلافات بسیار بالا در درصدهای ارائه شده وزارت بهداشت
در نهایت ناچار شد تا این برنجها را در خارج از کشور آزمایش کند و
تأییدیه نهایی وجود آرسنیک در برنجهای وارداتی هم به وسیله آزمایشگاههای
خارجی صادر شد. آیا در آزمایشگاه مرجع سازمان غذا و دارو یا آزمایشگاه IGI
وزارت صنعت و معدن امکان وجود چنین آزمایشی با دقت لازم وجود نداشت؟
علاوه
بر این متأسفانه میزان حد مجازی که در کشور تعریف شده است نیز، با
استانداردهای جهانی فاصله بسیاری دارد. در کدکس ۱۹۸ که در سال ۱۹۹۵ اعلام
شد، میزان حد مجاز برای سرب، کادمیم و آرسنیک صفر است. ولی در کشور ما همین
میزان حد مجاز برای کادمیم دو دهم ppm، برای سرب، یک دهم و برای آرسنیک
صفر است. ما حتی با استانداردهای جهانی هم خوانش نداریم. در درجه اول مشکل
این است که ما در بحث استاندارد غذایی، سازی کاملا مخالف با ساز جهانی
میزنیم. به جای اینکه ما این بحث را تازه از آزمون و خطا آغاز کنیم باید
تجربیات کشورها دیگر را مبنا قرار داده و از استهلاکهای محتمل در این
زمینه بکاهیم، هر چه باشد این آزمون و خطاها در واقع روی جان مردم انجام
میشود. آنها در سال ۱۹۹۵ این استانداردها را تعیین کردهاند و ما در سال
۲۰۱۳ هنوز در مرحله آزمون و خطا هستیم.
ماجرای جایگزینی کودهای ارگانیک به جای شیمیایی به کجا رسید؟
آیا یکی از دلایل محقق نشدن این موضوع وجود چندین متولی در امر نظارت نیست؟
همان طور که گفتم تعدد نهادهای سیاستگذار و تصمیم ساز یکی از چالشهای
بزرگ سلامت است. رئیس جمهور باید در هماهنگی این مسائل در شورایعالی امنیت
غذایی در کشور نقش پررنگ تری را داشته باشد. این مسئله دخالت مستقیم
رئیسجمهور را میطلبد. در بحث سموم شیمیایی و کودهای نباتی طبق قانون
برنامه و قانون اساسی، تمامی مسئولان مربوطه موظف به کنترل استفاده از این
مواد هستند. در قانون اساسی موکدا ذکر شده است که استفاده از کودها و سموم
شیمیایی نباید تنوع زیست محیطی را بر هم بزند و آلودگی ایجاد کند. همین
کودهای شیمیایی که در حال حاضر به وفور در صنعت کشاورزی ما مورد استفاده
قرار میگیرد، نهتنها تنوع زیست بومی را از بین میبرد، بلکه با آلوده
کردن سفرههای آب زیرزمینی، وارد آب آشامیدنی مردم نیز میشود. بسیاری از
این سموم با تصفیههای معمولی که روی آبهای آشامیدنی انجام میشود، از بین
نمیروند.
ماده ۱۴۳ بند واو، هـ و دال در این رابطه سه بحث را مطرح
میکند. اولا اینکه میزان استفاده از سموم نباتی به سمت و سوی مبارزات
بیولوژیکی برود، دوما، به جای استفاده از کودهای شیمیایی کودهای ارگانیک
جایگزین شود و علاوه بر اینها نهالهایی که در اختیار کشاورز قرار میگیرد
باید کاملا ارگانیک و عاری از هرگونه ماده شیمیایی باشد. ما طبق همین ماده
مکلف شدهایم که حداقل ۲۵ درصد از محصولات کشاورزی را با همین روند کشت
کنیم. همچنین تأکید دیگر این قانون براین است که باید میزان سهم مصرف
کودهای عالی و ارگانیک از مجموعه سموم مصرفی حداقل ۳۵ درصد باشد. حد موجود
رقمی بسیار کمتر از این ارقام است. نکته جالب برای من در این رابطه اینجاست
که دکتر کلانتری، وزیر جهاد کشاورزی، با بیش از ۱۳ سال سابقه این وزارت،
معتقد به این ماجرا نبودهاند. وزیری با این حد از تجربیات، منکر وجود
کشاورزی مبتنی بر مواد ارگانیک در کشورهای خارجی است. علاوه بر اینها
ایشان معتقد هستند که در صورت عدم استفاده از کودهای نباتی و سموم شیمیایی،
محصولات کاهش پیدا کرده، کشاورز ورشکست میشود و همین مسئله عامل مهاجرت
او به شهرها خواهد شد.
برای مثال در میوههای بوتهای و ریشهای مانند
کاهو، پیاز، هویج و سیب زمینی هر چه این محصولات بزرگتر باشند میزان سموم
نباتی به کار رفته در آنها بیشتر است. این محصولات دارای میزان بالایی از
نیترات هستند. مردم باید بدانند که اندازه بزرگ نشان از کیفیت میوهها
ندارد. این میزان نیتراتی که از آن حرف میزنیم چیزی حدود 10 برابر حد مجاز
جهانی است.نکته دیگری که نظر من را در خصوص نظرات دست اندرکاران این حوزه
جلب کرد، تأکید بر عدم وجود فلزات سنگین در محصولات غذایی است. در حال حاضر
از سه نوع کود اوره ای، ازتی و فسفاتی در کشور استفاده میشود. این
کودهای فسفاتی در ترکیب با خاک تبدیل به کادمیم میشوند که سمی بسیار
خطرناک و سرطان زاست و بدون هیچ ملاحظهای هم مصرف میشود.
یک کشاورز،
اطلاع ندارد که چه اتفاقی در محصولات او باعث بالا رفتن اندازهها و میزان
محصول میشود و همین موضوع هم مزید برعلت استفاده بیرویه از این کودها
خواهد شد. هر چه میوه بزرگتر باشد درصد بیماری زایی در آن بالاتر خواهد
رفت.در خصوص مرغهای مصرفی در کشور هم نکتهای را باید در اینجا مطرح کنم.
بسیاری از مرغداریها در حاشیه شهرها و در نزدیکی بزرگراهها و به ویژه در
مجاورت کارخانههای رنگ سازی قرار دارند. گوشت مرغهای پرورشی در این
مراکز بهشدت آلودگی به سرب دارد. به طوری که حتی ما اگر به استاندارد یک
ppm، با وجود فاصله آن از استاندارد جهانی هم قانع شویم باز این مرغها
رقمی در حدود ۱۰ ppm از سرب را در خود دارند. علاوه بر اینها، زمانی که
برای دامها و یا محصولات کشاورزی از کود، آنتی بیوتیک و یا هر گونه ماده
شیمیایی دیگری استفاده میشود، برای استفاده از محصول یک تنفس چند وقته
اعلام میشود تا در پی متابولیزه شدن، تأثیر سوء مواد به کار برده شده، به
حداقل برسد. اما متأسفانه این مسئله نیز به علت جلوگیری از کاهش اندازه
محصولات چه در دام و چه در گیاهان، رعایت نشده و در ناسالم بودن مواد غذایی
داخل کشور تأثیر چشم گیری میگذارد.
آیا برآورد هزینهای در بحث استفاده از کودهای ارگانیک به جای کودهای شیمیایی انجام شده است؟
واقعیت این است که این مسئله در تناسب با میزان تولید تعریف میشود. اگر
میزان تولید کاهش پیدا کند، استفاده از کودهای ارگانیک هزینه بالایی را به
دنبال خواهد داشت. علاوه بر این از طرف دولت نیز باید و یارانه از کودهای
شیمیایی را به کودهای ارگانیک انتقال دهد. ۸۰۰ میلياردی که سالانه برای
کودهای شیمیایی هزینه میشود باید به خط تولید با مواد ارگانیک انتقال پیدا
کند. پیشگیری همیشه بهتر از درمان است. در این قسمت اگر حتی یارانه تا سه
برابر هم بیشتر پرداخت شود باز هم از هر نظری صرفه خواهد داشت. در انتهای
مسیر استفاده از کودهای ارگانیک کاهش چشم گیر میزان بیماریهای غیر واگیر
را خواهیم داشت.
آقای دکتر درپایان چه توصیهای برای مردم دارید؟
دو نکته همیشه در بحث امنیت غذایی برای من اهمیت بسیار زیادی را داشته،
اول نان مصرفی، استفاده بیرویه از جوش شیرین در این ماده غذایی که بخش
اعظم سبد غذایی خانوار را تشکیل میدهد در مدت زمان نه چندان طولانی
میتواند باعث بروز بیماریهای شدید گوارشی به ویژه سرطانهای دستگاه گوارش
شود. دومین نکته بوفه مدارس است. متأسفانه صبحانه عملا از برنامه غذایی
دانشآموزان حذف شده و آمارها نشان میدهد تنها ۱۰ درصد از دانش آموزان
وعده صبحانه را در برنامه غذایی خود دارند. اقلامی که در بوفه مدارس ارائه
میشود، مانند نوشابههای گازدار که دارای میزان بسیار بالایی از قند،
کالری بالا و ارزش غذایی پایین است و علاوه بر ایجاد چاقی و میزان بالای
دفع کلسیم، باعث بروز سنگ کلیه و پوکی استخوان میشود. ولی واقعا در دو بخش
مشکل بسیار بزرگی داریم. شیر و لبنیات باید ۲۴۰ گرم از سبد غذایی هر فرد
را تشکیل دهد، اما در سرشماریها مشخص شده است که تنها ۱۳۰ گرم لبنیات در
سبد غذایی روزانه جامعه مصرف میشود. اشتباهات تغذیهای در کشور ما باعث
بروز بیماری قلبی، کوتاهی قد، پارکینسون، نارسایی کلیوی، مشکلات غدد داخلی
میشود. از این رو مسئولان در نظام سلامت باید توجه بسیار ویژهای را در
امر امنیت غذایی معطوف کنند تا روز به روز شاهد کاهش آمار ابتلا به
بیماریهای غیر واگیر با زمینه تغذیهای در کشور باشیم.