bato-adv
کد خبر: ۱۶۳۷۳

بازگشت دکتر میم فه!

میم.فه

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۴ - ۰۵ آبان ۱۳۸۷

تهران- سایت خبری فرارو: در پی اعلام بازگشت طنزنویس فرارو، در مراسم با شکوهی، مصاحبه‌ی خبری دکتر میم.فه در خصوص بازگشت وی به فرارو، صبح امروز با موفقیت در محل تالار اجتماعات سایت خبری فرارو برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرارو، این نشست که به مناسبت بازگشت پیروزمندانه‌ی میم.فه، طنزنویس سابق سایت فرارو از جایی که نخواست نامش فاش شود، بود، با موفقیت برگزار شد و دکتر میم.فه به پرسش‌های نمایندگان رسانه‌های داخلی و خارجی در خصوص رفتن و آمدن خود پاسخ گفت.

در ابتدای این نشست، دکتر میم.فه ضمن خوشامدگویی به خبرنگاران از آنها خواست به رسالت حرفه‌ای خود عمل کنند و هرچه زودتر سوالات خود را بدون هیچ پرده‌ای بپرسند. وی در همین راستا از مدیر سالن خواست پرده‌ها را به همراه چوب‌پرده‌ها از محل جلسه بیرون ببرد که پس از واکنش نامبرده توسط یکی از انگشتان خود، موضوع منتفی شد.

گزارش این نشست خبری مهم را، به همراه بعضی از حواشی خواندنی آن به قلم خبرنگار درون مرزی فرارو می‌خوانید:

خبرنگار یومیوری شیمبون از ژاپن: از بازگشت مجدد شما، من و مردم کشورم بسیار خوشحال شدیم. شما اعلام کرده بودید دیگر در سایت فرارو طنز نخواهید نوشت. می‌خواستم بپرسم دلیل این بازگشت شما چیست؟ آیا این به منزله‌ی زیر پا گذاشتن تصمیم شماست؟

دکتر میم.فه: مطلقا به این معنا نیست. بلکه به این معناست که در آن زمان تصمیم داشتم دیگر ننویسم اما حالا تصمیم دارم دیگر بنویسم.

خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان از ایران - جام جم: سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. خیلی از دیدنتون خوشحال شدم. چه خبرا؟ کجا بودید تا حالا؟ سوال خاصی ندارم. با اجازه‌تون یه شعر می خوام بخونم: یه توپ دارم قلقلیه، سرخ و سفید و آبیه، می‌زنم زمین هوا میره، نمی‌دونم تا کجا میره... 

دکتر میم.فه: نمی‌دونی تا کجا میره... 

-: بله. حق با شماست. خیلی از دقت نظرتون ممنونم. 

دکتر میم.فه: من هم از شما خبرنگار عزیز که به رسالت خطیرتون به این دقت و ظرافت عمل می‌کنید متشکرم.

خبرنگار رویترز، واحد پس‌قلعه: همانطور که می‌دونید بازگشت شما به عرصه‌ی طنزنویسی یکی از اتفاقات مهم در عرصه ادبی-هنری-اجتماعی-اقتصادی و پزشکی جهان محسوب می‌شود. من می‌خواهم بپرسم آیا این تصمیم شما به بحران اقتصادی جهان تا چه حد مربوط می‌شود؟

دکتر میم.فه: قطعا با این مساله در ارتباط است اما بیشتر از مساله‌ی بحران اقتصادی در جهان، به بحران اقتصادی در منزل خود ما مربوط است که همسر من چند روز پیش بالاخره با دسته‌ی جارو برقی من را به بیرون هدایت کردند و گفتند که اگر بخواهم همین طور بی‌پول و آس و پاس باشم بهتر است از این به بعد در کوچه بخوابم. همانطور که می‌دانید زنان در نزد ما ایرانی‌ها بسیار محترم هستند و امر آنها مطاع است به خصوص اگر مجهز به دسته‌ی جارو برقی هم باشند. اگر خوب توجه کنید همین امر که زنان ما به جای دسته‌ی جارو، از دسته‌ی جارو برقی استفاده می‌کنند نشان می دهد ما ملتی متمدن هستیم حتی اگر روزی 4 ساعت بی‌برق باشیم. ضمنا همین‌جا حمایت خودم را از جنبش‌های فیمینیستی ایران اعلام می‌کنم، مشروط به آنکه به مقولات بی‌ربطی مثل حقوق زنان کاری نداشته باشند.

خبرنگار روزنامه اعتماد ملی از زیر پل کریم‌خان: آیا بازگشت شما با اعلام کاندیداتوری آیت‌الله کروبی ربطی دارد؟

دکتر میم.فه: آیت‌الله کروبی؟!

خبرنگار روزنامه اعتماد ملی از زیر پل کریم‌خان: یعنی شما آیت‌الله کروبی را نمی‌شناسید؟! 

دکتر میم.فه: متاسفانه خیر! 

خبرنگار روزنامه اعتماد ملی از زیر پل کریم‌خان: (با جیغ) نه... خودمو می‌کشم... (در این لحظه خانم خبرنگار از پنجره خود را بیرون پرتاب کرد که با اقدام به موقع انتظامات سالن، جسد وی برای تشییع جنازه به بهشت زهرا منتقل شد)

دکتر میم.فه: (از مشاور رسانه‌ای خود پرسید) این آیت الله، با شیخ مهدی کروبی خودمون، که یه چرتی زد و بیچاره شد، نسبتی داره؟

خبرنگار بازناک (بازتاب+تابناک): سلام... شما همون میم فه‌ی خودمون نیستی؟ کی دکتر شدی ما خبر نداشتیم؟

دکتر میم.فه: متاسفانه وقت نیست. نفر بعدی لطفا... 

خبرنگار بازناک (بازتاب+تابناک): بابا منم. نشناختی؟

دکتر میم.فه: خواهش می‌کنم نظم جلسه رو رعایت کنید. انتظامات لطفا ایشون رو به خارج سالن هدایت کنند. (در این لحظه بر اثر اصرار خبرنگار بازناک بر ماندن در جلسه و تکرار سوالش، بین وی و نیروهای انتظامات درگیری حاصل شد که در نتیجه‌ی آن خبرنگار مذکور با استفاده از لوازم جانبی خبرنگاران مخصوص سایت بازناک، کل حاضران را به گروگان گرفت. سرانجام این گروگان‌گیری با وساطت دکتر سبزوار رضایی میرقائد سابق و پرداخت خسارت به خبرنگار بازناک خاتمه یافت.)

خبرنگار ان.بی.سی.دی.ای.اف.جی.اچ... از یو.کی: شما انتخابات سال آینده‌ی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دکتر میم.فه: از شما بابت سوال بسیار خوبی که پرسیدید بسیار سپاسگزارم و امیدوارم همچنان در راه رسالت بسیار خطیری که شما و همه‌ی خبرنگاران واقعی دارید موفق باشید.

خبرنگار نشریه‌ی "خودشیفتگان"، نشریه داخلی انجمن روان‌پریشی و توهم ایران: آیا بازگشت دوباره شما با گم شدن چند نفر از بیماران خطرناک بخش ویژه‌ی "خود دکتربین‌ها" در بیمارستان روان‌پزشکی رازی واقع در امین‌آباد مرتبط است؟

دکتر میم.فه: سوالات سیاسی ممنوع. نفر بعدی.

خبرنگار نشریه "فشارشکنان" ارگان سوپاپ‌سازان ایرانی: آیا شما در این مدت تحت فشار بودید؟ چقدر؟ چطور تحمل کردید؟

دکتر میم.فه: لطفا از پرسیدن سوال‌هایی که پاسخ‌گویی به آنها در شان مجلس نیست خودداری کنید.

خبرنگار نشریه "فشارشکنان" ارگان سوپاپ‌سازان ایرانی: منظورم این بود که این فشارها از چه ناحیه‌ای وارد می‌شد؟

دکتر میم.فه: زن و بچه تو مجلسه! نمی‌فهمی مرتیکه؟

خبرنگار لوموند دیپلماتیک واحد جنوب شرق خاورمیانه: در ایامی که شما طنز نمی‌نوشتید برج میلاد تکمیل شد. آیا مرخصی موقت شما با آماده‌سازی سریع این برج در ارتباط بود؟

دکتر میم.فه: میلاد دیگه کیه؟ برجش کدومه؟ (در این لحظه مشاور مطبوعاتی دکتر میم.فه توضیحاتی را زیر گوش وی زمزمه کرد و با دست چیزی را در قاب پنجره به وی نشان داد) اوه... چقدر درازه! ... بله؛ بله... البته با سازندگان برج قرار داشتیم که در این‌باره چیزی به بیرون درج نکند و این عزیزان بتوانند این افتخار را به نام خودشان ثبت کنند اما از آنجایی که قرار ما بر راستگویی و اصول‌گرایی بوده و هست، حالا که پرسیدید باید بگویم تقریبا نصفه‌ی دومش زیر نظر اینجانب ساخته شد که البته کلا ناقابل بود و همه‌اش تقدیم به برادر گرامی‌ام آقای دکتر قالیباف!

خبرنگار پیک آکسفورد، نشریه دانشجویی دانش‌جویان آکسفورد: جناب آقای دکتر میم.فه! تا آنجایی که ما مطلع هستیم شما در عرض این چند ماه موفق به دریافت مدرک دکتری از دانشگاه آکسفورد شده‌اید. آیا ممکن است خوانندگان نشریه ما و تمام دانش‌جویان آکسفورد را در خصوص این موفقیت بی‌نظیر و راه رسیدن به آن راهنمایی کنید؟

دکتر میم.فه: من هم به نوبه‌ی خودم به شما خوش‌آمد می‌گویم و امیدوارم در راه فراگیری علم و دانش و تهذیب نفس و به خصوص متخلق شدن به اخلاق الهی و اخد مدرک موفق باشید. متاسفانه در خصوص درخواستی که دارید گمان نمی‌کنم راهکار سریعی بتوانم ارائه بدهم. مگر اینکه شما در انگلستان دست به انقلاب بزنید و بعد میدانی را به نام میدان انقلاب نامگذاری کنید و بعد فردی به نام اصغر دست‌طلا را در انتهای زیرزمین یکی از پاساژهای قدیمی آنجا نصب کنید تا ایشان بتواند ترتیب اعطای مدارک معتبر دکتری از دانشگاه آکسفورد را برای افراد واجد صلاحیت جور کند.

خبرنگار الجزیره از جزیره: سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. برنامه شما برای ادامه طنزنویسی چیست و فکر می‌کنید چقدر انرژی برای این کار داشته باشید؟

دکتر میم.فه: علیک السلام و رحمت الله و برکاته وعلی عبادالله الصالحین. این امور نظیر امور مربوط به صندوق ذخیره ارزی هستند.

خبرنگار الجزیره از جزیره: آیا ممکن است شفاف‌تر بگویید از چه نظر شبیه صندوق ذخیره ارزی است؟
دکتر میم.فه: از این نظر که اولا مال خودمه، هر کار دلم بخواد باهاش می‌کنم. ثانیا از اینکه به کسی مربوط نیست که دارم چی کار می کنم. ثالثا از این نظر که خدا بزرگه بالاخره یه طوری می‌شه.

این جلسه در میان ابراز احساسات پرشورِ ابرازِ احساسات‌کنندگان پایان یافت.

برچسب ها: طنز م.ف. میم فه