معتاد عاشق که برای بهدستآوردن دل دختری جوان به او وعده سکههای طلا داده بود نمیدانست این وعده قتل او را رقم خواهد زد.
این پرونده قتل یک سال قبل تشکیل شد. در آن زمان پلیس جسد مرد جوانی به نام داریوش را پیدا کرد که آثار برجامانده روی بدنش نشان میداد او خفه شده است.
با انتقال جسد به پزشکیقانونی و آغاز تحقیقات مشخص شد داریوش از سالها قبل به مواد اعتیاد داشته و خانوادهاش را ترک کرده بود. وقتی پلیس مادر داریوش را مورد تحقیق قرار داد، این زن گفت: پسرم فقط گاهی به ما سر میزد و بیشتر با دوستانش زندگی میکرد. او اعتیاد داشت و بهخاطر اعتیادش هم من راضی بودم با دوستانش باشد. از مرگ او هم خبر نداشتم چون گاه میشد تا هفتهها به من سر نمیزد و فقط اگر پول لازم داشت میآمد. تحقیقات بعدی ماموران فاش کرد داریوش از یک سال قبل در خانهای زندگی میکرد که متعلق به فردی موادفروش بود و معتادان را برای موادکشیدن به آنجا میبرد. با شناسایی این خانه و دستگیری پنج ساکن آن بازجویی از متهمان از جمله دو دختر به نامهای سارا و نگار آغاز شد. وقتی سارا لب به اعتراف گشود راز قتل داریوش فاش شد.
او گفت: چند ماه بود که داریوش قصد داشت با من رابطه داشته باشد. او میگفت من را دوست دارد و میخواهد با من زندگی کند. خیلی به او امیدوار نبودم چون اعتیاد داشت. البته ما همگی در آن خانه مواد مصرف میکردیم و به امیر صاحبخانه پول میدادیم. وقتی داریوش به من گفت مقدار زیادی سکه دارد و ما میتوانیم با آن سکهها زندگی جدیدی را شروع کنیم به فکر فرورفتم. بعد هم موضوع را به نگار گفتم. نگار هم موضوع را به امیر و دو مرد دیگر که سعید و هاشم نام دارند گفت.
من از ماجرای قتل خبر نداشتم. روز حادثه من و داریوش در اتاق بودیم که یکدفعه سعید و هاشم حمله کردند. آنها حسابی داریوش را زدند و گفتند باید جای سکهها را بگویی. در حین درگیری داریوش به آنها گفت سکهای در کار نیست اما حرفش را باور نکردند حتی سعید دستهایش را روی گردن داریوش گذاشت و فشار داد تا او را وادار کند سکهها را بدهد. با این حال داریوش مقاومت کرد. آنها خیلی داریوش را کتک زدند مرد بیچاره بیهوش شد و روی زمین افتاد.
بعد سعید و هاشم، داریوش را که بیحال بود برداشتند و بردند. من در جریان مرگ او نبودم و فکر میکردم بیهوش شده است. دو روز بعد فهمیدم او را کشته و جسدش را جایی رها کردهاند. نگار برای مشخص شدن هویت قاتل اصلی مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: من در جریان بودم که قرار است سعید و هاشم با داریوش درگیر شوند. آنها میخواستند جای سکهها را از داریوش بپرسند. من گفته بودم به سارا وعده داده که سکه دارد.
قصدم این نبود که او را در برابر بچههای دیگر قرار بدهم و باعث شوم کشته شود. آنها هم گفته بودند وادارش میکنند جای سکهها را بگوید و حرفی از قتل نبود. نمیدانم که چطور او را کشتند اما فکر میکنم علت مرگش همان فشار دادن گلویش به دست سعید بود. بعد از چند روز تحقیق بالاخره پزشکیقانونی نظر خود را در مورد علت مرگ اعلام کرد. در این نظریه آمده بود داریوش بهخاطر ضربات مهلکی که بر بدنش وارد شده جان نباخته و علت مرگ فشار بر عناصر حیاتی گردن است البته جای زخم و کبودیهای زیادی هم روی بدن مقتول وجود دارد.
به این ترتیب سعید بهعنوان متهم ردیف اول شناخته شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: زمانی که به نگار ماجرای سکهها را گفت قرار شد داریوش را وادار کنیم سکهها را به ما بدهد. فکر میکردیم با این پول میتوانیم مواد بیشتری تهیه کنیم از طرفی داریوش به امیر بدهکار بود و قرار بود بخشی از سکهها را به امیر بدهیم. سر موقعیت مناسب به سمت داریوش حمله کردیم و او را زدیم. من دستم را روی گلویش گذاشتم اما نمیخواستم طوری فشار بدهم که او بمیرد چون داریوش اعتیاد شدیدی داشت و کاملا ضعیف بود، جانش را از دست داد. وقتی فهمیدیم او مرده است بدون اینکه به دخترها بگوییم جسد را از خانه خارج کردیم. نمیخواستیم آنها بفهمند چون ممکن بود بترسند.
با اعتراف متهمان به جزییات این قتل و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و بهزودی متهمان مورد محاکمه قرار میگیرند.