پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
امروز چندتا چاهکنی اپلای کردیم که جریانش را برایتان تعریف میکنم؛
رزومه چاهکنی
کارگزینی: سابقه چاهکنی شما چیست؟
جویای کار: عرض کنم ما خانوادگی توی کار چاه بودیم. اینطوری که بابام برای همه چاه میکند برای همین خودش همیشه ته چاه بود. حالا همه فکر میکردند بابا پشت پرده سیاست است اما بنده خدا ته چاه بود. داداشم هم توی کار نابیناها بود. یعنی در عالم سیاست دربهدر میگشت دنبال نابیناها. تا میدید نابینا و چاه است یک مصاحبه میکرد و فلانی را هل میداد توی چاه و کار را یکسره میکرد. عموم هم همیشه یک سنگ میانداخت ته چاه سیاست که صد تا عاقل هم نمیتوانست درش بیاورد. با این رزومه آیا استخدام میشوم؟
وام چاهکنی
رییس بانک غیرآریایی: برای چی وام میخوای و چقدر میخوای؟
آقازاده: پدر بنده مدتها در کار چاله بوده و چاله میساخته تا مردم بیفتند توی چاله. اگر شما یک وام تپل بدهی، بنده از چاله بزنم تو کار واردات چاه، که افراد را از چاله بیندازم توی چاه.
مسوولیت چاهکنی
مسوول گرامی، آیا میدانستید چاهکن همیشه ته چاه است؟ با این اوصاف شما خودت را دپرس نکن. اگر این چاه برای ما آب ندارد، برای شما که نان دارد. پس بکن بابا جان. چاهت را بکن.
خواستگاری چاهکنی
داماد: بنده مقنی هستم.
پدر عروس: بهبه. خب این ازدواج موقت چی شد؟ آخرش تصویبش کردید یا نه؟ اونوقت این یارانهها چی شد؟ تحقیق و تفحص از کارخانههای خودروسازی چی؟
داماد: ببخشید. اشتباه برداشت کردید. بنده مقنی هستم. مقنن که نیستم.