
آیا چین همچنان به رشد سه برابر سریعتر خود نسبت به آمریکا ادامه خواهد داد تا طی یک دهه آتی به اقتصاد شماره یک جهان تبدیل شود؟ آیا چین اشتیاق تبدیل شدن به قدرت اول آسیا و در نهایت جهان را دارد؟ اگر چین به یک قدرت بزرگ تبدیل شود، به مانند ژاپن به عضو افتخاری غرب تبدیل خواهد شد؟
فرارو- آیا چین همچنان به رشد سه برابر سریعتر
خود نسبت به آمریکا ادامه خواهد داد تا طی یک دهه آتی به اقتصاد شماره یک جهان
تبدیل شود؟ آیا چین اشتیاق تبدیل شدن به قدرت اول آسیا و در نهایت جهان را دارد؟
اگر چین به یک قدرت بزرگ تبدیل شود، به مانند ژاپن به عضو افتخاری غرب تبدیل خواهد
شد؟
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن
پالسی، در حال حاضر مطمئن ترین پاسخ به این سوالات تنها می تواند این باشد که «هیچ
کس نمی داند.» اما دولتمردان، سرمایه گذاران و شهروندان در این منطقه و ورای آن از
این امر اطمینان دارند و سیاست گذاران آمریکا که محور فعالیت های دولت اوباما را
به سمت آسیا سوق می دهند نیز گمانه زنی هایی در همین حدود داشته اند. اگر برای
یافتن پاسخ این سوال تنها یک نفر در جهان بود که می توانست مشاوره دهد، آن یک نفر
چه کسی بود؟ هنری کیسینجر، آمریکایی که از زمان مائو تاکنون بیشترین وقت را با
رهبران چین گذرانده، لی کوان یو را معرفی می کند.
لی، بنیانگذار سنگاپور امروزی و نخست وزیر این
کشور از سال 1959 تا 1990، برای رهبران چین از دوران دنگ ژیائوپینگ تا شی جین پینگ
و برای روسای جمهور آمریکا از ریچارد نیکسون تا باراک اوباما به عنوان مشاور خدمت
کرده است.همین امر باعث شده وی دیدگاه منحصر به فرد و معتبری در زمینه ژئوپولیتیک
و ژئواکونومیک شرق و غرب داشته باشد.
پاسخ لی کوان یو به سوالات مطرح شده، بله، بله و
خیر است. بله، چین طی یک دهه آتی به رشد چند برابر سریعتر خود نسبت به آمریکا و
دیگر رقبای غربی ادامه خواهد داد. بله، رهبران چین در مورد تبدیل شدن به قدرت اول
آسیا و جهان جدی هستند. نه، چین به سادگی در جایگاهی که آمریکا در نظم پس از جنگ
برایش در نظر گرفته قرار نخواهد گرفت. وی در سخنرانی 2009 خود کرد: «هدف چین تبدیل
شدن به بزرگترین قدرت جهان است- اینکه به عنوان «چین» پذیرفته شود، نه اینکه به
عضویت افتخاری غرب درآید.»
دولت های غربی بارها از چین درخواست کرده اند که
احساس مسئولیت بین المللی خود را با تبدیل شدن به شهروندی خوب در نظم جهانی که پس
از جنگ جهانی دوم توسط رهبران غربی ترتیب داده شد، به اثبات برساند. اما همانطور
که کیسینجر اشاره می کند این درخواست ها به کشوری ارائه می شود که خود را در
موقعیت سازگار شدن با عضویت در یک سیستم بین المللی می بیند که در غیاب آن و بر
اساس برنامه هایی طراحی شده که در ایجاد و پرورش آنها نقشی نداشته است.
از دید لی «چینی ها هیچ عجله ای برای کسب جایگاه
آمریکا به عنوان قدرت شماره یک جهان ندارند.» همانطور که لی تاکید دارد: «برخی
چینی ها قرن بیست و یکم را متعلق به چین می دانند و دیگر چینی ها این قرن را با
آمریکا سهیم شده اند.»
به عقیده لی استراتژی چین برای کسب برتری «ایجاد
آینده ای موفق و مستحکم و استفاده از نیروی ماهر و تحصیل کرده خود برای فروش بیشتر
و تولید بیشتر و ساخت دیگران است.» از نظر نظامی رهبران چین تا زمانیکه این کشور
در زمینه توسعه و به کارگیری تکنولوژی آمریکا را پشت سر گذاشته باشد، به درگیری و
مقابله فکر نمی کنند.
به عقیده لی، رهبران چین دریافته اند تا زمانیکه
به «رشد صلح آمیز» خود ادامه دهند و برای کسب جایگاه نخست تنها در زمینه اقتصادی و
فناوری رقابت کنند، بازنده نخواهند بود. اما زمانیکه بحث به قدرت سیاسی می رسد،
هنوز هم اصل اول خود را قاعده کلی مطرح شده از سوی دنگ ژیائوپینگ می دانند که
«قدرت خود را پنهان کن، منتظر باش تا زمان تو فرا رسد.»
بر این اساس آیا ما در حال ورود به عصر چینی
هستیم؟ لی همین انتظار را دارد، با این حال متذکر می شود امکان اینکه همه چیز در
چین درست پیش نرود، حدود یک در پنج است. اگر آنچه لی مطرح می کند درست باشد،
رهبران چین و آمریکا طی یک دهه آینده به عنوان دو قدرت رقیب رو به رشد با چالش های
بزرگی مواجه خواهند بود. با توجه به تاریخ، دولتمردان در مدیریت چنین شرایطی شکست
خورده اند: از سال 1500 تاکنون از هر 15 مورد مشابه 11 مورد به جنگ ختم شده است.
رهبران امروز باید این آمار وحشتناک را به خاطر بسپارند و خود را آماده مواجهه با این واقعیت کنند که برای جلوگیری از بروز درگیری در آینده، دو طرف باید سازگاری بسیاری در رفتار و کردار خود ایجاد کنند.