bato-adv
کد خبر: ۱۴۰۲۶۴

مدل‌های بصیرت در جامعة سیاسی امروز ایران

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۵ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۱
سیدجمال هادیان طبائی زواره: این واژة بصیرت واژة مظلومی است که در سال‌های اخیر مورد سوء استفادة بسیار قرار گرفته است و البته این جریان ادامه هم دارد. پیش از این نیز واژه‌هایی چون تعهد و تدین دچار چنین بلایی شدند و سال‌ها با سوء‌استفاده از آنها حقوق بسیاری پایمال شد. بسیاری از افراد صاحب‌صلاحیت و توانمند به خاطر استقلال در رأی و نظر یا امتناع از تظاهر و دورویی برای نمایش تعهد یا تدین از بدنة مدیرتی کشور حذف شدند و بسیاری از جوانان با ایمان و با استعداد از ادامة تحصیل در موقع مقرر بازماندند اما عده‌ای دیگر که نمایش متظاهرانه‌ای از تدین و تعهد داشتند با آنکه در پایبندی به اصول و مبانی سست بودند و صلاحیت‌های علمی و تجربی کافی هم نداشتند جای آنها را گرفتند. اما این‌بار وضعیت حساس‌تر از قبل است. عده‌ای خود را بصیر و روشن‌ضمیر و صاحب ادراک و شناخت فوق عادی می‌دانند و مدعی هستند که راه صواب را تشخیص داده‌اند و دیگران بدون اندیشیدن باید مرید و مطیع آنها شوند و هر کس که مانند آنها اندیشه نکند جاهل و راه گم کرده است. در این میان عموم مردم که گاه برای تصمیم‌گیری در امور سیاسی و اجتماعی به اهل سیاست تأسی می‌کرده‌اند درمی‌مانند که مفهوم حقیقی این بصیرت چیست، صاحب آن کیست و راه درست و انتخاب صحیح کدام است؟

همواره میان مردم، افراد روشن‌ضمیر و با بصیرتی هستند که با اتکا به تفکر و تدبر، مطالعه و تحقیق، تجربه و البته استعداد خویش و به دور از هیاهوی سیاسی مسیر صواب را یافته‌اند و در خانواده و محل و شهر خود چراغ راهنما شده‌اند اما در این میان هستند بسیاری از مردمی که منتظر هم‌پیمایی یا رهروی افراد روشن‌ضمیرند تا در مسائل اجتماعی، سیاسی و حتی تربیتی و شرعی همراهی‌شان کنند.

در یک بررسی اجمالی از گذشته تا کنون به 3 گروه مدعی بصیرت در جامعه امروز ایران خواهید رسید که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند.

گروه اول
این گروه طیف نسبتاً وسیعی از روشنفکران دینی و برخی گروه‌های اقلیت سیاسی و تعدادی از نظریه‌پرازان حوزة فلسفه و تاریخ را شامل می‌شوند. این افراد هر چند اندیشمندانی عمیق‌نگر و تحصیل‌کردگانی صاحبِ ‌نظر و اثر هستند اما نشان داده‌اند که هیچ‌گاه نظرات و نسخه‌های آنها کاربرد عام  ندارد. اغلب نظریات آنها مبتنی بر علم محض و به‌ویژه علوم نظریِ رایج در غرب است و کمتر آیین و عرف رایج را دربر می‌گیرد. به همین دلیل نسخه‌ها و نظرات آنها بیشتر طرفدارانی در میان اقشاری از دانشگاهیان و شیفتگان فرهنگ غربی دارد و گاه محملی است برای آنان که سر سازگاری با نام مردم‌سالاری دینی ندارند. در حقیقت بصیرت این گروه جامع نیست و فقط بخش‌هایی از فضای ذهنی مخاطب را روشن می‌کند و هیچ‌گاه ذهن مخاطب از ابهام و پرسش‌های اساسی خالی نمی‌شود.

اگر بخواهیم مثالی از این گروه در گذشته بیاوریم دکتر علی شریعتی و در حال حاضر برخی از افراد مثل دکتر سروش و مهاجرانی نشانه‌هایی از این طیف را دارند.

گروه دوم
این گروه بیش از دیگران مدعی بصیرت و تشخیص راه صواب از ناصواب هستند و شمارشان و فراگیری و نفوذشان در بین عامة مردم بسیار بیشتر از دیگر مدعیان بصیرت است. این طیف معمولاً افرادی سطحی‌نگر را در برمی‌گیرد که هم به لحاظ علمی ضعیف هستند هم از شرع و فقه اسلامی یا کم اطلاع‌اند یا برداشت ناصوابی دارند.

بیش از همه، این گروه واژه بصیرت و تحلیل و تبیین آن را به زبان می‌آورند. اینها برای بصیرت کلاس آموزشی، سخنرانی، همایش و هم‌اندیشی برپا می‌کنند و کتاب می‌سازند اما به دلیل سطحی‌نگری نسبت به حوزة علم و فقه و شرایط جامعه و جهان به ورطة جهالت می‌افتند و گروهی را همراه خویش گمراه می‌کنند. در حقیقت این افراد عین بی‌بصیرتی هستند اما خویش را بصیر و روشن‌بین و پیشرو می‌پندارند. دستمایة بسیاری از این افراد خرافات، مهملات و تعصبات خشک و غیرمنطقی است که نه با شرع و فقه سازگاری دارد و نه با عقل و منطق.

گاهی اصول خدشه‌ناپذیری چون مهدویت را به سهو یا عمد دستاویز خویش قرار می‌دهند و از کم‌اطلاعی برخی توده‌های مردم سوء‌استفاده می‌کنند.  گاهی در لباس خطیب بر منبر ظاهر می‌شوند و گاهی در قالب مداح در مجلس سوگواری، گاهی در قالب نمایندة مجلس و گاهی در قالب معاون یا مدیر اجرایی. خلاصه جدا کردن این طیف از جامعه چون جدا کردن شکر از آب سخت است.

اغلب این افراد مصداق «آن کس که نداند و نداند که نداند» هستند و تغییر تفکر و شیوه این گروه به دلیل کم‌اطلاعی و جهالت بسیار طاقت‌فرسا و البته خطرناک است. ممکن است منتقد را بر اساس همان سطحی‌نگری و به خیال آنکه به وظیفه شرعی و انقلابی خویش عمل می‌کنند از آزادی بیان و حیات محروم کنند. این گروه اگر افسار گسیخته شوند ممکن است ملتی را از درون مسخ و به انحطاط و نابودی بکشانند و چند سده به عقب برگردانند.

اگر بخواهیم مثالی از گذشتة این گروه بیاوریم می‌توانیم به پدیدآورندگان فرقة ضالة بهائیت و همچنین برخی از روحانی‌نماهای درباری و مجیزه‌گوی دوران ستمشاهی اشاره کنیم. امروز نیز گروه‌هایی که با خرافات و مهملات نامتعارف افراد ساده‌لوح را مشغول و جریان‌هایی منحرف ایجاد کرده‌اند مصداق‌هایی از این گروهند.

گروه سوم
این گروه معمولاً افرادی با اندیشه‌های درخشانند که هم به سلاح علم آراسته‌اند، هم به قواعد شرع و فقه آگاهی دارند و هم عرف رایج جامعه را خوب می‌شناسند. در حقیقت اینها عقلایی عمیق‌نگر و متفکرانی جامع‌نگرند که کمتر ادعای بصیرت و روشنفکری می‌کنند اما نظراتشان و نسخه‌هایشان منافع عام مردم را دربرمی‌گیرد و البته بیشترین انطباق را با اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی دارد. اینها در حقیقت مصداق «آنکس که بداند و بداند که بداند» هستند.

اینها کمتر شعار می‌دهند و جو زده می‌شوند بلکه با تفکر و طمأنینه راه صواب را می‌نمایانند. هرچند افرادی که در شمار این گروهند کم نیستند(از طیف اهل سیاست گرفته تا دانشجو و استاد و البته برخی از مردم عادی را نیز دربر می‌گیرند) اما چون ماهیتی متفکر، اهل مطالعه و تحقیق، عمیق نگر و پخته دارند کم‌گویی را به شعار دادن ترجیح می‌دهند و کمتر به نزاع سیاسی، تبلیغات نامتعارف و بهره‌برداری از رانت‌های رایج تن می‌دهند.

اگر بخواهیم مثالی از این گروه بیاوریم می‌توانیم شهید دکتر بهشتی و شهید مرتضی مطهری را نام ببریم که در به وجود آوردن یک جریان فکری بصیر برای شکل‌گیری انقلاب اسلامی نقشی بسزا داشتند و افتخار شهادت نیز به خاطر همین بصیرت شامل‌شان شد. تردیدی نیست که اگر این بزرگواران امروز در قید حیات بودند به دلیل افکار درخشان و اندیشه‌های عمیق و دقیق‌شان از جانب گروه دوم به بی‌بصیرتی متهم می‌شدند و چه بسا در معرض فشار و اتهام قرار می‌گرفتند. بعید نیست که ارادة خداوند بر این استوار شده بود که این مردان روشن‌بین، عزت‌مند به محضرش نایل شوند.

امید آن که آنان که دنبال راه صوابند و به بزرگان تأسی می‌کنند در انتخاب الگوهایی سلیم و مورد اعتماد مؤید باشند.
bato-adv
مجله خواندنی ها