مطلب زیرا را آقای اسماعیل حسینپور، عضو شورای شهر شیروان برای فرارو ارسال کرده است |
به نام خدا مدیر محترم سایت فرارو باسلام واحترام: یادداشتی را درباره نبود وحدت در کشور به حضور ارسال می کنم تا درصورت صلاحدیدتان در آن سایت وزین مورد استفاده قرار گیرد.
باسپاس فراوان اسماعیل حسین پور عضو شورای شهر شیروان
نشانی وبلاگ: hiva50.blogfa
|
دیری است آوای بلند مؤذنان از فراز مناره ها جهان رابه رویش می خواند. مناره ها با اذان قامت افراشته تر می شوند. سالهاست که بشر از فراز نام محمد(ص) عرش را به تماشا می نشیند. این نام نجیب از پسِ قرنها همچنان تابناک و درخشان باقی مانده است. نامی که تاریخ با تمام شکوهش در برابر آن بزرگ مرد سر تعظیم فرو می آورد و امروز آوازه اش شرق وغرب عالَم را درنوَردیده است.
محمد(ص) «رحمت للعالمین» است، پیامبرِ خویش را برترنادیده از دیگران که با «انابشر مثلکم» دریایی دل را با خود همراه کرد. او رسول رهایی ومهر بانی بود. درشبه جزیره عربستان تهی از تاریخ و افتخار او بنیان تمدنی را نهاد که بشر امروز به آن مباهات می کند. هنوز هم نام محمد(ص) بی تابمان می کند. به وجد می آوردمان. مولوی حق داشته است درهراذان با شنیدن نام محمد(ص) از جای برخیزد و به حرمت این نام، برپای ایستاده بگوید:
نامت بماند تا ابد ای جان ما روشن ز تو
این مبارک میلاد بهانه ای است تا دل هایمان رابی حصارترکنیم. پوست بیندازیم ونفرت ها را از دل بتکانیم.هفته ی وحدت که با تدبیر یکی ازفرهیخته عالمان والای روزگارمان نامگذاری شد فرصتی است تا دمی نیک بنگریم وببینیم ما درکجای جهان ایستاده ایم؟ بنگریم وبینیم ما پا جای محمد(ص) نهادگان با خویش کرده ایم؟ شیعه و سنی را چه قدر به هم نزدیک کرده ایم؟ تا کی باید بر این طبل های عداوت بکوبیم وخویش را فراتر از دیگران ببینیم وبپنداریم که ما سرآمدیم؟
پیروان محمد(ص) نباید وحدت رادر یک هفته خلاصه کنند. این به سمت قبله ی واحد ایستادگان، این قرآن واحد خوانان، این «اشهد ان محمدارسول الله» بر لبان چرا باید این گونه با هم بیگانه باشند و از آن سو کینه ورزان درستیز با تمام ادیان این گونه بر پیامبرمان، برباورمان تاختن آورند و ما هنوز در بند برتربینی خویش باشیم؟
دامن زدن دشمنان به اختلافات شیعه و سنی دراین روزگار درد بزرگی است که باید کاربه دستان تا دیر نشده تدبیری کنند وبزرگتراز آن درد برهم تازی یاران دیروز است که امروز سخت باهم بیگانه اند واین ملت تیر و ترکش خورده و مشت گره کرده و انقلاب کرده و صدها سختی را تاب آورده درحیرتند که به راستی دراین ملک چه خبر است؟ چرا دراین سالیان دشمن پرور شده ایم و گوش بر بسیاری حق گویی ها بسته ایم و صدای ناهمسو با خویش را با بدترین زبان پاسخگوییم؟
مردم انقلابیون دیروز را، رنج کشیدگان در دل زندان های دیروز را، بی ادعایان مظلوم سکوت پیشه کرده ی امروز را خوب می شناسند. مردم درحیرت اند چرا یاران دیروز انقلاب، امروز با هم بیگانه اند؟ چرا عده ای دراین مملکت فقط بذر نفاق می افکنند؟ چرا عده ای با ریاکاری چنان پیش رفته اند که خود را میراث دار همه ی ارزشهای نظام می دانند؟چرا عده ای فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست؟ چرا نصیحت مشفقان پای پیش نهاده برای وحدت و گفتگو عده ای را برآشفته است؟ این برخویش لرزان چه منافعی از نفاق و بذر عداوت افشانی دارند؟
چرا باید افسوس بزرگ مردانی چون امیرکبیر و مصدق و... را بخوریم و در این روزگار خود قلم در دست گرفته ایم و هرچه دلمان می خواهد نثاربزرگانی می کنیم که همین مردم انقلابی و با بصیرت چندین سال، آنها را به عنوان رئیس جمهور برگزیده اند وحالا با آن برگزیدگان ملت دارند چه کرده ایم نمی دانم؟
چرا برخی سرمایه های کشور را به نوعی خانه نشین کرده ایم و در این خیالیم که داریم خدمت بزرگی به کشورمان می کنیم؟ مردم سؤال بزرگ بی پاسخی را سالهاست که دارند این است که: ما که همواره به سی وچند سال انقلابمان افتخار می کنیم این انقلاب کردگان، این رؤسای کابینه های پس از انقلابمان کجایند؟ هاشمی، خاتمی و... که هرکدام 8 سال سکاندار دولت بودند اگر ناراست بوده اند چرا فرصت ادامه ی خدمت داده ایم واگر صادق بوده اند که بوده اند این چه منطقی است که عده ای هتاک و... براین سرمایه های این ملت می تازند و با بدنام ساختن بزرگان، حکومت را با بحران مشروعیت در اذهان روبرو می کنند؟
باید کسی پای پیش بگذارد، باید برای نزدیکی قلوب، برای ناهراسیدن از یکدیگر، برای پذیرش نظر مخالف، برای «رحماء بینهم» تدبیری بیندیشد.درشگفتم چرا بزرگان سکوت پیشه کرده اند وبرای پایان دادن به این دشمن سازی ها وبا هم ستیزی ها پای پیش نمی گذارند؟ کاش این بزرگواران زودتر رحمت رسول را درگوشمان زمزمه کنند؟
میلاد رسول وهفته ی وحدت سالهاست که می آید و می رود و برخی از ما از زبانمان فقط مرگ می بارد، فقط نفرت می کاریم، فقط فریاد ونهیب را آموخته ایم، ما با همان بغض وعداوت ها داریم خودمان راپیر می کنیم، زمینگیر می کنیم.چرا دری از رحمت بر دلمان نمی گشاییم؟ چرابرخی قلمهای نفاق افکن وتهمت زن در این مملکت هرچه می خواهند می نویسند ؟
محمدا:
مهرت رابه سمت ما روانه کن، چشمه ای ازحکمتت رابر ما جاری کن، یک بار دیگر درِمکتبت را برروی ما بیگانگان بایکدیگر بگشا، سخت به رحمتت، به مهرت، به عطوفتت محتاجیم...!