برخي ميگويند سنتي ضد زن است، برخي اما آن را رسم نيكي براي «جلوگيري از ادامه جنگ و دعوا و پايان دادن به قتل و كشتار و اصلاح روابط خانوادهها» ميدانند؛ سنتي كه به «خونبس» معروف است. هرچه هست، حالا از استان كهگيلويه و بويراحمد خبر رسيده پرونده اين آيين از سوي اداره كل ميراث فرهنگي اين استان به منظور بررسي در پنجمين اجلاس شوراي سياستگذاري ثبت و ورود به فهرست آثار ملي آماده شده است.
خبر را معاون ميراث فرهنگي كهگيلويه و بويراحمد اعلام كرده است. رحيم دادينژاد، در اينباره ميگويد: «در زمانهاي گذشته، وقتي بين عشاير و گروههاي مردم دعوا يا جنگي درميگرفت و يك نفر از يكي از طرفين كشته ميشد، گروه يا خانواده مقتول براي خونخواهي، شخصي از خانواده يا طايفه قاتل را ميكشت و اين جريان بهصورت سلسلهوار ادامه مييافت. به همين دليل هم براي جلوگيري از ادامه جنگ و دعوا و پايان دادن به قتل و كشتار و اصلاح روابط خانوادهها مراسمي با عنوان خونبس و با حضور واسطههايي از هر دو طرف برگزار ميشد كه در آن يك ازدواج اجباري صورت ميگرفت و خواهر يا يكي از نزديكان قاتل را به عقد برادر يا يكي از نزديكان مقتول درميآوردند.»
وي با اشاره به اينكه اين آيين مزايا و معايبي داشت، افزود: «خونبس به دليل ازدواج اجباري كه در آن اتفاق ميافتاد امروزه منسوخ شده اما از طرف ديگر به دليل جلوگيري از ادامه خونريزي، اقدام كارسازي بوده است. در مراسم خونبس، قرآني توسط ريشسفيدان وسط گذاشته و قاتل بخشيده ميشد. خانواده قاتل نيز هدايايي براي خانواده مقتول ميآوردند كه با آيين خاصي اين هدايا پذيرفته ميشد.» «عطا طاهري بويراحمدي» نويسنده و فعال فرهنگي در استان كهگيلويه و بويراحمد در رابطه با خبر تهيه پرونده ثبت ملي رسم خونبس ميگويد: «خونبس يا به گفته مردم استان ما «خينبس» را بايد در ظرف زماني و فرهنگي عشايري و ايلياتي با آن شرايط خاص بررسي و داوري كرد. در زندگي و فرهنگ ايلياتي، خينبس اقدامي مهم، راهگشا و بسيار تاثيرگذار براي جلوگيري و پايان دادن به خشونتها بود، چراكه در غير اين صورت دعوا و قتل و خشونت ادامه مييافت و شديدتر ميشد، اما در حال حاضر و با توجه به فرهنگ امروزي، اجراي آن دشوارتر شده است. با اين همه حتي داوري و نظردهي درباره خوب يا بد بودن اين رسم را نيز بايد در ظرف و شرايط زماني خاص خودش انجام داد، چرا كه اگر از زاويه فرهنگ و ديدگاههاي امروزي خونبس را تحليل كنيم آن را امري ناهنجار و نامناسب خواهيم ديد.»
وي در رابطه با اينكه آيا هنوز اين رسم در ميان مردم استان كهگيلويه و بويراحمد اجرا ميشود يا خير نيز ميگويد: «با توجه به رايج بودن سنتها و شيوه زندگي ايلياتي و طايفهاي در بخشهايي از اين استان هنوز اين رسم هرچند به ندرت و كم اما در ميان برخي طوايف اجرا ميشود، به اعتقاد من دليل اينكه هنوز خونبس در ميان برخي از مردم رواج دارد ضعف قضايي و دادگاههاست. مردم وقتي ميبينند كه روند رسيدگي به يك پرونده دادگاهي گاه تا 15 سال طول ميكشد سعي ميكنند به شيوه و رسوم قديمي خود پايبند باشند.»
طاهري بويراحمدي در پايان، ثبت ملي رسم خونبس را مفيد ميداند و ميگويد: «البته اگر با اين كار قرار نباشد كه آن را براي جامعه و زندگي امروزي ترويج كنند، ثبت ملي اين سنت قديمي براي آشنايي با سنتهاي گذشتگان مفيد خواهد بود.»
نيره توكلي استاد جامعهشناسي نيز در گفتوگو با «شرق» در اينباره ميگويد: «بايد از مسوولاني كه ميخواهند خونبس را ثبت ملي كنند پرسيد كه آيا اين رسم، سنت ملي ايرانيان و مسالهاي افتخارآميز است كه براي ثبت ملي آن پرونده تهيه كردهاند؟ به اعتقاد من اين رسم ناپسند، سنت ملي ايرانيان نيست، همين الان هم در ميان تركهاي تركيه و ديگر كشورهاي عرب اين رسم اجرا ميشود. حالا اينكه اين مساله در ميان برخي اقوام ايراني هم رايج بوده به اين دليل است كه ايران چهارراه برخورد و تهاجم اقوام مختلف بوده و به احتمال زياد اينگونه وارد فرهنگ ما شده است.»
وي ميافزايد: «اين يك پديده قبيلهاي و قومي است و ملي نيست، از آن سو چون برخوردي فراقانوني با يك مساله فراقانوني ديگر كه كشت و كشتار بوده نيز هست، رسم قابل دفاعي نيست كه ارزش ثبت ملي داشته باشد. در اين رسم براي حل مشكل، يك قرباني جديد ميآفريدند و دختري بيگناه را با ازدواج اجباري و قراردادي، از مسير زندگي و ازدواج طبيعي خارج ميكردند. به نظر من به اين رسم در نهايت به اندازه يك پژوهش مردمشناسانه كه چيز جالبي هم نبوده بايد پرداخت و نه بيشتر. چراکه در این رسم به زن به عنوان کالا نگاه میشد. در صورتی که ما در اسلام چیزی به عنوان ازدواج اجباری و تحمیلی نداریم.»
اجراي اين رسم تنها مختص به جغرافيا و فرهنگ مردم ساكن در استان كهگيلويه و بويراحمد نبود، خونبس در ميان همه اقوام و طوايف ساكن در جغرافياي ايران از مردم استانهاي لرستان، سيستان و بلوچستان، چهارمحال و بختياري، ايلام، كردستان، كرمانشاه، تا بخشهايي از فارس و بوشهر و گلستان و استان خوزستان رايج بود. شيوه اجراي اين رسم در ميان طوايف و اقوام مختلف متفاوت است، در ميان اعراب خوزستان، چهار زن به عنوان «ديه» به طايفه مقتول داده ميشود؛ يك زن به خانواده مقتول و سه زن ديگر به بقيه طايفه. در عشاير بختياري و لر در ازاي هر مقتول يك زن، به علاوه زمين و گاه مقداري پول پرداخت ميشود.
در ميان اعراب زني كه به عنوان خونبس ميرود «فصيله» نام دارد كه از حق و حقوق چنداني برخوردار نيست، حق طلاق و شيربها ندارد و تنها از طرف شوهر براي او مهريهاي تعيين ميشود. در خونبس حتي ممكن است دختري كه به خونبها ميدهند حتي يكساله باشد و متعهد ميشوند كه وقتي به سن بلوغ رسيد، او را به عقد خانواده مقتول درآورند.
از آن سو نيز برخي از «خونبس» به عنوان سنتي پسنديده ياد ميكنند، به عنوان مثال در «تارنماي موعظه نقادانه حزبالله وابسته به ستاد مركزي حزبالله» از خونبس به عنوان سنت اسلامي يادشده و اين موارد به عنوان مزيات اين رسم ذكر شده است: «رهيافت تربيت و اصلاح اسلامي به جاي مجازات مجرم، اصلاح و تربيت مجرم به جاي مجازات و نابودي مجرم، عفو مجرم توسط سنت خونبس به مثابه نماد همبستگي ديني و محيطي، تجديد سنتهاي حسنه بومي، راهكار زيركانه شوراهاي حل اختلاف منطقه، لياقت و مديريت روحانيت دستگاه قضايي منطقه و استفاده از مسجد بهعنوان مركز اجتماعي».
البته نه بیشتر از خیلی خبرهای دیگه!