فرارو- سید رحیم لاری؛ در همین تعطیلات نوروز بود که قیمت مرغ باعث حیرت یکی از دوستان شد. او که هفت هشت هزار تومانی در جیب داشت به مغازه مرغفروشی رفت اما دست خالی برگشت و با حیرت گفت؛ «مرغ کیلویی 5500 تومان شده!» حیرت او به جا بود چون تا چند روز قبل از عید میشد با آن پول مرغی یک کیلو و نیم خرید اما با این قیمت نه.
انگاری که این دوست آن مثل قدیمی را فراموش کرده بود که گفتهاند؛ سالی که نکو است از بهارش پیدا است و قصه مرغ هم مصداق بارز همین مثل شد. قمیت مرغ بعد از تعطیلات عید اندکی پایین آمد و حتی به قیمت 4300 تومان هم رسید اما کمی نگذشت که در اواخر فصل بهار، مرغ پروازش را برای سیر صعودی قیمت شروع کرد و حتی تا به 8000 تومان هم رسید.
کار به جایی رسید که مرغ جای ارز و طلا را گرفت و به جای سوال از قیمت ارز و طلا، از قیمت مرغ سوال میشد که پایین آمده یا همچنان بالا میرود. سیر صعودی قیمت مرغ نه تنها آن دوست بلکه همه را حیرتزده کرد و این سوال را پیش کشید که علت این گرانی سرسامآور چیست و لازم بود تا کسی جواب آنها را بدهد.
در اوایل تیر ماه بود که محمد یوسفی، رئیس هئیت مدیره انجمن پرورشدهندگان مرغ، به میدان آمد تا جواب این مسئله را بگوید. از گفتههای او معلوم شد که وزارت صنعت، معدن و تجارت فقط 10 درصد از نیاز تولیدکنندگان مرغ به خوراک طیور را تامین کرده و همین هم باعث شده تا تولید به شدت کاهش پیدا کند و قمیت مرغ بالا برود. حسن رادمرد، سرپرست معاونت بازرگانی داخلی وزارت صنعت، معدن و تجارت، چند روز بعد خبر از توزیع سریع کنجاله سویا از بنادر جنوبی داد و اعلام کرد که قیمت مرغ باید بین 4600 تا 4700 تومان باشد و این قیمت مصوبه ستاد تنظیم بازار است که با متخلفین از آن برخورد میشود.
به نظر میرسید که سرانجام قیمت مرغ ثباتی پیدا کرده و صدا و سیما هم مثل همیشه به میدان آمد تا از تنظیم بازار گزارش دهد و برخورد با فروشندگان متخلف را به نمایش بگذارد و به این وسیله خیال بینندگان از ثبات قیمت مرغ راحت کند. با وجود خط و نشان کشیدنهای ستاد تنظیم بازار و سرک کشیدن مامورین به فروشگاهها همراه با دوربین صدا و سیما، باز قیمت مرغ ثابت نماند و بالا و پایین میشد.
این نوسان در قیمت مرغ باعث شد که هر کسی از دولتیها و تولیدکنندگان و تجار و واردکنندگان گوشت و مرغ تقصیر را به گردن دیگری بیاندازد و در این بین، حسین شریعتمداری هم به میدان آمد تا آقای «م» و «الف» یا دو سرمایهدار کلان را اسم ببرد که با حمایت برخی از مسئولان انحصار واردات مواد مورد نیاز مرغداریها را در اختیار دارند و 7 ماه است این مواد را در سواحل کشور نگهداشتهاند. البته این افشاگری شریعتمداری بیپاسخ نماند و روزنامه ایران در ستون هجو خود به نام خرزوخان به آن حمله توهینآمیز و شدیدی کرد.
گرانی مرغ از یک طرف و این حرف و حدیثها از طریف دیگر بازار آشفتهای را ایجاد کرده بود که نه جوابی به مردم میداد و نه قیمت مرغ را تا آن اندازه نگهمیداشت تا آن که مردم مثل سالهای قبل، حداقل در برابر گرانی گوشت قرمز بتوانند از مرغ استفاده کنند. انگار که مرغ از سبد غذایی آنان پرکشیده بود و های و هوی دولتیها و مرغداران و تجار هم آن را برنمیگرداند.
حداقل چیزی که از این بازار آشفته معلوم شد این بود که سرنخ گرانی مرغ در داخل است و دو چیز را نمیتوان علت اصلی این وضعیت دانست؛ اول تحریمها و دوم واسطهها و دالالها. شاید این دو عامل نقشی در گرانی مرغ داشته باشند اما عدم توزیع به موقع و مناسب کنجاله سویا یا فروش دام طیور در بازار آزاد توسط تولیدکنندگان یا حمایت از فلان سرمایهدار الف و ب دیگر ربطی به آن دو عامل ندارد.
همان طور که حسین مقدم، مدیر عامل اتحادیه سراسری مرغداران، گفته؛ «مرغداری کشور از اواخر سال 90 با مشکلات زیادی مواجه شد و دامنه آن به زمان حاضر هم کشیده شده است». مسئله وقتی تاسفبارتر میشود که حسین مقدم از مقام هفتم تولید دنیا برای صنعت مرغداری کشور میگوید که با چنین مقامی نباید این وضعیت در بازار مرغ پیش میآمد. از این مقام و توان مناسب کشور برای تولید مرغ دیگر میتوان به اطمینان گفت که این وضعیت بغرنج از قیمت مرغ درست یک مسئله مدیریتی است و مشکلی در چرخه بازار از تولید کننده تا رسیدن به دست مصرف کننده وجود دارد و البته نقش دولت در این چرخه نیز غیرقابل کتمان است.
تا زمانی که این چرخه و نقش دولت در آن شفاف نشود و مشکلات آن حل نشود، نمیتوان انتظار بهبود بازار را داشت و به نظر میرسد که با این وضعیت مردم باید برای سفره خود فکر دیگری بکنند. شاید به همین دلیل است که در یکی از برنامههای آموزش آشپزی صدا و سیما، مسئولین برنامه پخت غذایی را در نظر گرفتند که گوشت قرمز و مرغ در آن جایی ندارد و حتی مجری برنامه اشارهای هم به وضعیت بازار و سبد غذایی مردم کرد تا معلوم شود که چرا این غذا آموزش داده میشود.
این هم یک راه حل است؛ آموزش غذای بدون گوشت یا تعلیم گیاهخواری به مردم اما آیا این یک راه حل دائمی است و میتوان از مردم و به خصوص طبقات کمدرآمد انتظار داشت که دیگر گوشتی در سفره خود نبینند و آیا مردم باید جور قصور و تقصیر مسئولین و نقص در چرخه تولید را بکشند؟!