آقای حسن فاتحی مطلبی در مورد «روانشناسی دروغ و چالشهای مهم دروغگویان حرفهای!» برای سایت فرارو ارسال کردهاند که در اینجا میخوانید:
دروغ به عاملی روانی یا اجتماعی، گفته میشود که فردی را وادار به بیان مطالبی خلاف واقعیتها مینماید، آدم دروغگو دراصل بیماری است که بخاطر مشکلات تربیتی بالاخص در حریم خانواده خویش در عنفوان رشد وسنین کودکی، بدین حالت گرفتارشده است.
انسانها ذاتاً دروغگو بدنیا نمیآیند، بلکه عوامل محیطی است که در نهایت، آدمیزاد را به موجودی صادق و یا دروغگو تبدیل مینمایند،اینکه افراد دروغگو به چند دسته تقسیم میشوند و چگونه میتوان به علائم ون شانگان دروغ در آنها پی برد، بحث جالب وجذابی میباشد.
گاهی انسانها به صورت اتفاقی و از سر اضطرار دروغ میگویند ومعمولاً چنین دروغگویانی در هنگام بیان مطالب غیرواقع، دست پاچه شده و علائم فیزیکی آشکاری را بروز میدهند.
مواقعی وجود دارد که آدمیزاد، براساس عادتهای غلط دروغ میگوید وهرچند چنین افرادی از سر عادت و روزمرگی دروغ میگویند، ولی با بررسی تناقض کلامی آنها براحتی میشود به دروغ آنها پی برد.
زمانهایی وجود دارد که برخی افراد، از روی تعمد و سوابق دروغ به شکلی ماهرانه و حرفهای دروغ میگویند،این افراد بخاطر تکرار دروغ، دراصل مهارت شبیه سازی حق وب اطل و یا به عبارتی ترکیب واقعیتهای غیر مرتبط با باطل مدنظر خویش را پیدا میکنند.
دروغگویان حرفهای و باسابقه، نهایت تلاش خویش را به عمل میآورند تا باکمترین علائم فیزیکی، بیان غیر واقعی خویش را مطرح نمایند، فلذا چنین دروغگویانی درنگاه اول، خونسرد به نظر آمده و با اعتماد به نفس خاصی مطالب دروغ خویش را بیان مینمایند.
هرچند که دروغگویان حرفهای و با سابقه، تلاش مینمایند درهنگام طرح مطالب غیرواقعی خود را خونسرد نشان دهند، ولی با تداوم رفتارهای اجتماعی متفاوت از طرف آنها و دقت درحرکات ماهیچهای صورت آنها و خندههای تقلبیشان، براحتی قابل تشخیص برای کارشناسان و افراد مطلع درحوزه رواشناسی خواهند بود.
بنابراین هرچند دروغ دروغگویان حرفهای برای مردم عادی شبیه واقعیت بنظر برسد، ولی مهارت تکرار باطل آنها برای جرم شناسان و روانشناسان براحتی قابلیت تشخیص و تمییز دارد.
دربین تیپهای مختلف دروغگو، دروغگویان حرفهای بیشترین لطمات را برمحیط اجتماعی وارد نموده و بخاطر خصلت تعمد در بیان ماهرانه مطالب غیر واقع، صدمات جبران ناپذیری را بر اخلاق اجتماعی جوامع وارد مینمایند.
دروغگویان حرفهای، تصورشان این است که با تکرار ماهرانه مطالب غیر واقعی، امکانی برای خودنمایی و جلب توجه خواهند یافت، به شکلی که باخرید زمان از فرصتهای ممکن در جهت توجیه افکار عمومی بهره برداری نموده و درنتیجه به خواسته درونی خویش خواهند رسید.
چون عاملی روانی و یا اجتماعی مهمی،نگرش دروغگویان حرفهای را نادرست نموده است، فلذا قدرت بازدارندگی اخلاقی که در روانشناسی از آن به عنوان سوپرایگو یا وجدان یاد میشود، درچنین افرادی ضعیف وبیمار پرورش مییابد، یعنی دروغگویان حرفهای دراصل اعتقادی به حساب و کتاب فرا دنیوی نداشته و تمام تلاششان را معطوف به اهداف مادی مینمایند.
دروغگویان حرفهای، بخاطر خلاءهای روانی و اجتماعی مهمی که داشتهاند، ازهوش و تخصص خویش تنها وتنها درجهت عوامفریبی و درنتیجه جلب توجه دیگران بهرهبرداری مینمایند و بخاطر همین انگیزه سیر ناشدنی، درجهت تظاهرسازیهای مشتبه باحق مهارتهای بالایی کسب مینمایند، فلذا اگر چنین دروغگویانی برسرنوشت دیگران مسلط گردند، مسیر رشد اخلاقی آنها را نیز به بیراههها هدایت مینمایند.
مخلص کلاماینکه: دروغگویان حرفهای بخاطر کهتریهای روانی اجتماعی گذشته خویش، نگرش سلیقهای و دل بخواهی به امور دارند و اگر بر مقدرات دیگران مسلط شوند و یا اینکه فرصت خودنمائی آنها، دوام بیشتری داشته باشد، صدمات جبران ناپذیری بر اعتقادات جوامع وارد نموده وباعث تزلزل اخلاق اجتماعی و در نهایت نابودی دیگران و خودشان خواهند شد.
این یاد داشت ربطی به بگم بگمها ندارد بلکه یک مقاله روانشناختی است همین