خستگی جسمی و افسردگی روحی دو روی سكهای شده كه سالهاست قرار است در ازای كار خانگی در دست زنان خانهدار قرار گیرد.
سهم نادیده گرفته شده زنان خانهدار در تولید ناخالص ملی كشور ما بر اساس برخی محاسبات در سال 1385به 16.7 درصد میرسد.
زنانی كه بخش اعظمی از وقت روزانه خود را صرف پختوپز، تمیزكردن خانه، شستشو و بچهداری میكنند و بابت آن هیچ حقوقی دریافت نمیكنند و بیمهای نیز آینده آنها را برای دوران بازنشستگی تضمین نمیكند.
زنان خانهدار فعالیت اقتصادی مولدی ندارند، بلكه با خدمت به دیگر اعضای خانواده در فعالیتهای اقتصادی سهیم هستند اما این خدمت بیمزد و مواجب بر اساس برخی تحقیقات ماهانه 640 هزار تومان ارزش اقتصادی افزوده دارد كه در اغلب اوقات نهتنها مورد بیتوجهی برنامهریزان و تصمیمگیران كشور قرار میگیرد، بلكه حتی توجه اعضای خانواده را جلب نمیكند.
بسیاری از زنان خانهدار هنگام ابراز خستگی در پایان كار روزانه با این سوال همسران خود روبهرو شدهاند كه «مگه چی كار كردی؟»
تنهایی، كار مداوم و تكراری، استرسهای فرزندپروری، نبود تضمین مالی، برآورده نشدن انتظارات از ازدواج، در دسترس نبودن فرصتهای شغلی یا تحصیلی و موضوعاتی از این دست، زنان خانهدار را در معرض انواع بیماریهای روحی و روانی قرار میدهد.
افسردگی از جمله بیماریهایی است كه بسیاری از زنان خانهدار با آن دست به گریبان هستند. بیماریها و اختلالات روانی اگرچه یكی از بیماریهای شایع در بین همه افراد جامعه است، اما سهم زنان از این مشكل در كشور ما دو برابر مردان است. در این میان، رقم افسردگی در میان زنان خانهدار در حال افزایش است.
كمرنگ شدن حضور مردان در خانه به علت مشكلات معیشتی به تنهایی زنان خانهدار دامن میزند، ضمن این كه بار مشكلات و مسائل خانه را بیشتر بر دوش زنان میافكند.
از سوی دیگر، متاسفانه برخی زنان تحت خشونتهای روحی یا جسمی قرار دارند كه این موضوع به افسردگی و تشدید سایر اختلالات روانی در آنها دامن میزند.
اما مشكلات روحی و روانی زنان خانهدار به همینجا ختم نمیشود. كارشناسان معتقدند شكایت از مشكلات و بیماریهای جسمی در بسیاری از موارد، ریشه در نابسامانیهای روحی دارد.
سردرد، سوءهاضمه، اختلالات روان تنی و فلجشدن عضلات، بیماریهای جسمی است كه میتواند ریشه در مشكلات روانی داشته باشد. كدبانویی كه نمیداند اوقات فراغت خود را چگونه بگذراند یا توانایی مالی برای گذراندن درست و مناسب اوقات فراغت یا تفریح ندارد و از آن بالاتر در بیشتر موارد، نیازهای خود را برای رفع نیازهای دیگر اعضای خانواده در آخرین مرتبه اهمیت قرار میدهد، همه شرایط لازم را برای افسردگی و دیگر اختلالات روانی دارد.
فقدان اراده و قدرت تصمیمگیری، خستگی مداوم و بیاعتنایی نسبت به امور بیرونی در این زنان بسیار رایج است. خودباوری در این زنان كم است و این احساس بیارزشی نیز به مشكلات روحی آنها دامن میزند.
به این ترتیب، زنی كه قرار است پایه اصلی استحكام و شادابی در خانواده باشد، خود غمگینترین عضو خانه میشود. زنی كه در خود احساس شادی و نشاط ندارد، نه از عهده كارهای منزل بر میآید و نه قادر به ایفای نقشی در خور و ایجاد ارتباط مناسب با همسر و فرزندان است.
این موضوع زمانی بیشتر خود را نشان میدهد كه بدانیم 15میلیون زن خانهدار در كشور ما وجود دارند كه در زمره جمعیت غیرفعال قرار میگیرند.
از این رو توجه بیشتر مسوولان كشور به مشكلات این دسته از زنان نهتنها میتواند بهرهوری آنها را بالا برد، بلكه آثار مثبت اجتماعی چشمگيري در پي دارد.
برگزاری كلاسهای آموزشی و فراهمكردن امكانات مناسب و ارزانقیمت برای گذران اوقات فراغت و در كنار آن فرهنگسازی برای توجه بیشتر زنان خانهدار به خود میتواند زمینهساز كاهش مشكلات این قشر شود.