نایب رئبس مجلس شورای اسلامی ضمن تبیین مواضع خود پیرامون فتنه 88 و ساکتین فتنه، شرایط داخلی مجلس شورای اسلامی و فهرست های رقیب جبهه متحد اصولگرایان، از تجربیات و خاطرات تلخ و شیرین خود در 6 دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی سخن گفت.
محمدرضا باهنر در بخشی از سخنان خود اعتقاد داشت که قرار نیست مجلس نهم تابع و یا منتقد دولت باشد بلکه مجلس باید دولت را در خدمت رسانی به مردم کمک و بر اعمال و رفتارهای آن نیز نظارت داشته باشد. همچنین نایب رئیس مجلس شورای اسلامی معتقد است که شورای نگهبان در تعیین صلاحیت ها آنقدر قاطع و صریح عمل کرده است که هیچ گروه و جریانی نمی تواند به آن انگ سیاسی بزند.
متن کامل این گفتگو به شرح ذیل می آید:
شما سابقه دارترین نماینده مجلس هستید؟
بله از بین نمایندگان مجلس آقای ناطق نوری 7 دوره ، من و آقای عبداللهی با 6 دوره جزء با سابقه ترین نمایندگان مجلس هستیم، غیر از مجلس ششم و اول در تمام دوره ها در مجلس حضور داشتم.
عده ای از منتقدان شما می گویند باهنر شش دوره مجلس بوده و حزب هم دارد و تجربیاتش را منتقل کرده است و حالا دیگر نیازی نیست وارد مجلس شود و باید جوانترها به میدان بیایند؟
نمی دانم، کسی که تجربه اش زیاد می شود دیگر نباید از تجربه اش استفاده کند؟ در مجلس فارغ از دوندگی که نمایندگان در حوزه انتخابیه دارند کار اصلی قانونگذاری و نظارت است که تجربه به دردش می خورد.
البته من در این 6 دوره گاه گاهی تصمیم گرفته ام که در بخش دیگری فعالیت کنم اما یک سری دوستان و مدیران ارشد کشور اصرار بر حضور من در مجلس داشتند.
مثلا 6 ماه مانده به پایان مجلس هفتم من اعلام کردم که برای مجلس هشتم کاندیدا نمی شوم، اما خیلی از دوستان بزرگوار از آقای ناطق نوری گرفته تا آقای حداد که رئیس مجلس بودند خیلی اصرار کردند؛ حتی آقای حداد به من گفته اگر قرار باشد از ما دو نفر یکی بیاید مجلس، من کنار می روم که شما به مجلس بروید.
در آن زمان من نیز برای خود برنامه داشتم و می خواستم به دنبال کارهای دیگری در همین حوزه سیاست بروم؛ اما در روز های آخر ثبت نام زنگی به من زده شد و خواسته شد که من ثبت نام کنم، حتی شب که به منزل رفتم و گفتم که ثبت نام کردم به من گفتند نتوانستی دندان طمع را بکشی و بالاخره شرکت کردی؟ اما من هم به خاطر قرار اخلاقی نمی توانستم بگویم به چه دلیل دوباره شرکت کردم.
آیا برای مجلس نهم خودتان خواستید کاندیدا شوید یا دستور و تکلیف بود؟
نه در این دوره از ترس اینکه دوباره اتفاق مجلس هفتم نیفتد و دوستان به زحمت بیفتند، خودم ثبت نام کردم.
دوستان و دشمنان شما عقیده دارند، باهنر خیلی در مجلس تأثیرگذار است آیا تأیید می کنید؟ فرق باهنر با سایر نماینده ها در چیست؟
مجلس محل لابی گری است و حتی رئیس مجلس نیز خیلی وقتها لابی می کنند. هر نماینده ای یک حوزه نفوذ رای دارد که این حوزه نفوذ متفاوت است؛ مثلا یک نماینده ممکن است در حد یک کمیسیون و یک نماینده دیگر درسطح مجمع نمایندگان یک استان نفوذ داشته باشد و بعضی ها کمتر، که این مسئله به استدلال و ثانیا تلاش یک نماینده بستگی دارد.
البته این لابی گری ها مطلق نیست، بطور مثال بارها اتفاق افتاده که مطلبی رأی بیاورد که من موافق آن نبودم و حتی برخی طرح ها و برنامه هایی که من نیزموافق آن بودم رای نیاورده است.
بعضی ها استدلال دارند اما تلاش ندارند، در بعضی موارد هم هست که دوستان مراجعه می کنند و از من اظهار نظری می خواهند؛ بنابراین بیشتر لابی ها یک تعامل طرفینی است.
آقای محسن رضائی گفتند دوران اصولگرایی سر آمده است و اگر به فکر نباشیم این گفتمان تمام شده است و این درحالی است که وی سالهاست که داعیه جریان سوم را دارد و شما به عنوان یکی از چهره ها یی که از ابتدای شکل گیری این جریان در آن حضور داشتید فکر نمی کنید که این جریان دوران طلائی 8 ساله خود را طی کرده و دیگر کارائی نداشته باشد؟
اصولگرایی دارد به دوران رشد خودش می رسد. ما به اصلاح طلبان می گفتیم این واژه را تعریف کنید که هر کسی با ظن و گمان خودش آنرا تعریف نکند و آنها هم همین انتقاد را به ما داشتند. مخصوصا از فتنه 88 این بحث مطرح بود که اصولگرایی یعنی چه ؟ و تفاوت نظرهای خیلی زیادی مطرح شد و این تفاوت ها هم بر مبنای غلظت اصولگرائی بود.
در سال 89 رئیس جمهور برای انتخابات مجلس هشتم یک جمع 30 نفره را دعوت کردند و در آن جمع هم دو نظر متفاوت نمود پیدا کرد.
دوستانی اعتقاد داشتند که باید اصولگرایی را خالص کنیم ولو اینکه ریزش زیادی داشته باشیم، یعنی اصولگرایی ناب با تعداد اندک وعده ای هم اعتقاد داشتند که یک سری ضوابط متعادل و عاقلانه و عالمانه در نظر بگیریم و با این ضوابط افراد را بسنجیم یعنی جذب حداکثری و دفع حداقلی و این دو دیدگاه یک اختلاف نظر اساسی میان اصولگرایان بود که در مجلس هشتم هم وجود داشت.
بعضی از دوستان تند ما می خواستند ثابت کنند مجلس هشتم اصلا اصولگرا نیست و ما معتقد بودیم این ظلم به انقلاب است. در مجلس بالای 200 نفر اصولگرا بود و آنها می گفتند فقط 25 نفر اصولگرا دارد.
از اینها می پرسیدم این 20 نفر چه کسانی هستند خودشان و چند تا آدم های دور و برشان را نام می بردند. من خودم اعتقاد به اصولگرایی ناب ندارم و ظرف سال گذشته به همت جامعتین کارگروهی تشکیل شد که 12 باید و 12 نباید اصولگرایی را تعریف کردند؛ لذا دیگر معیار تشخیص اصولگرایی مشخص شده است و هرکس نمی تواند براساس منافع خود آنرا تعریف کند.
این که رضایی گفتند دوران اصولگرایی تمام شده منظورشان را متوجه نمی شوم اگر منظورشان اشخاص باشد، بله آدم ها کنار می روند و جوان ها جایگزین می شوند؛ اما اگر تفکر اصولگرایی است نه ما تفکر اصولگرایی را تنیده با اصول تفکرات نظام ،امام(ره) و رهبری می دانیم.
جریان احمدی نژاد و اطرافیانشان را چقدر اصولگرا می دانید؟
ما اصلا نمی توانیم یک تعریف جامع و مانعی از جریان احمدی نژاد و اطرافیانشان داشته باشیم؛ چراکه دولت آدم های متدین پرکار، پرتلاش و خالص زیاد دارد و حتی من به برخی از خصلت های احمدی نژاد و حرصی که برای خدمت رسانی به مردم دارد قبطه می خورم و فکر می کنم اگر من در دولت بودم نمی توانستم مثل ایشان فعالیت کنم اما به خیلی از کارهایشان نیز نقد دارم.
من مجموعه دولت را یک سبد تفکر نمی دانم که یک ایدئولوژیک واحدی داشته باشند؛ اینها تک تکشان باهم متفاوت هستند. اما با توجه به اینکه به بعضی از تفکرات و رفتارهای احمدی نژاد نقد دارم؛ اما وی را جزو اصولگرایان می دانم و ما در مجلس نیز وظیفه خود می دانیم که برای خدمت رسانی بهتر به دولت کمک کنیم.
کسی از من پرسید حامیان رئیس جمهور در مجلس نهم چند نفر خواهند بود، من گفتم باید دید منظور از حامیان یعنی چه؟ و این حامیان را باید تعریف کنیم. اگر منظور از حامیان تابعین رئیس جمهور باشند من فکر نکنم در مجلس نهم به 10 نفر برسند؛ اما یک موقع است حامیان رئیس جمهور به گروهی گفته می شود که از کارهای دولت حمایت کنند و در کنار آن نیز عیب هایش را هم ببیند؛ بنابراین با این تعریف اکثریت مجلس حامی دولت هستند.
دکتر الهام -که امیدواریم این مطلب درست نباشد- در جایی اظهار نظر کرده بود که اگر مجلس آینده مخالف دولت باشد، امنیت ملی به خطر می افتد. اصولا این ادبیات را در سیاست نباید به کار ببریم و از این اظهار نظرها بوی دیگری هم می آید.
مجلس کار خودش را انجام می دهد و دولت هم کار خودش را و مرزهای این دو کاملا مشخص است و این مرزها را اصلا لازم نیست من یا رئیس جمهور تعریف کنیم، چرا که ممکن است تعریف رئیس جمهور با تعریف ما فرق داشته باشد و این هم مهم نیست؛ چرا که شورای نگهبان تعریف درست از قانون را ارائه خواهد داد.
رئیس جمهور نقاط مثبت و منفی دارد و از نظر اعتقادی و ایدئولوژیکی گمان هایی وجود دارد خصوصا حمایت بی قید و شرط از رئیس دفترش و این اعتماد بیش از حد که همه نظام یک طرف و آن یک نفر هم یک طرف انتقاد برانگیز است. روزنامه دولتی ایران به بنده حمله کرده بود که چرا اصطلاح حجت الاسلام ذوالنور را به طنز تکرار کرده ام که رئیس جمهور و مشایی مثل لاله و لادن هستند. ظاهرا آقایان جریان انحرافی خیلی دوست دارند که مساله اینگونه باشد و سرنوشت رئیس جممهور را به خود گره بزنند اما بنده معتقدم که نظام، طبیب حاذقی دارد و لاله و لادن سیاسی را از هم جدا خواهد کرد.
در مورد لیست 8+7 برخی ها انتقاد داشتند که این لیستی که منتشر شده است بخش عمده آن از اصولگرایان تحول خواه است و سهم کمی برای دیگر تشکل ها از جمله جبهه پیروان درنظر گرفته شده است . آیا شما هم نسبت به این موضوع انتقاد دارید؟
این موضوع را همه گروه ها نقد کرده اند و ما هم به عنوان جریان جبهه پیروان از این لیست به صورت جامع راضی نیستیم؛ اما وقتی که یک فرایندی را می پذیریم باید به آن تن دهیم؛ یعنی اگرشورای داوری دو رأی به نفع ما داد و یک رأی هم علیه ما داد، نباید شورای داوری را زیر سوال ببریم.
بله، ما هم گلایه داریم. مثلا در جلسه 8 نفره گروهی که 16 تشکل دارد 2 نماینده و گروهی هم که دو تشکل دارد 2 نماینده داشت؛ اما معتقدیم به برکت حضور روحانیت بالای سر این کار باید از خواسته های خود تنازل کنیم.
این لیست 30 نفره نتیجه یک تفکر جمعی بود و این 30 نفر از بین 70 نفر انتخاب شدند، البته این 70 نفر نیزهمه لیاقت نمایندگی و حضور در لیست جبهه متحد را داشتند؛ اما شورای داوری مجبور بودند از این هفتاد نفر 40 نفر آن را ریزش بدهند.
اگر قرار بود از بین این هفتاد نفر جبهه پیروان لیستی را انتخاب کنند قطعا لیست متفاوتی بیرون می آمد و اگر تحول خواهان و شورای روحانیت مبارز هم لیست می دادند باز لیستی غیر از این می شد، اما ما در جبهه متحد یک قرار جمعی بستیم و تفاهم کردیم؛ بنابراین در وسط آن دیگر نباید جر زد.
ویژگی یا شاخص های جبهه متحد نسبت به دیگر فهرست های انتخاباتی چیست؟عمده این ویژگی این است که یک تفاهم حداکثری بین اصولگرایان در این لیست وجود دارد. ممکن است بگویید چرا 5 یا 6 لیست از اصولگراین بیرون آمده، اما در دوره های قبلی نیز این امر اتفاق افتاده بود؛ مثلا در مجلس هشتم لیست جبهه فراگیر اصولگرایی در مقابل لیست جبهه متحد تشکیل شد که پشتوانه این لیست کسانی مانند رضایی، قالیباف و لاریجانی بودند که دلخوری هایی از 6+5 داشتند و لیست فراگیر اصولگرایی را تشکیل دادند و حتی نمایندگان مجلس هفتم که از لیست جبهه متحد جامانده بودند یک لیست انتخاباتی تشکیل دادند؛ اما در عمل تنها لیست جبهه متحد رأی آورد.
در این دوره هم این لیست های متنوعی که درست شده خیلی وزن ندارند، ممکن است آدم های خوبی در این لیست ها باشد اما اقبال و وزنی ندارند.
جبهه متحد اصولگرایی نتیجه کار دوساله جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است و همه تشکل های سیاسی که در این مجموعه جمع شدند شناخته شده و دارای سابقه دیرینه هستند.
جبهه پایداری از ابتدا اشکالاتی را به جبهه متحد وارد می دانست، اولا اعضای این جبهه را اصولگرای ناب نمی دانستند، که دعوا بر می گشت به همان دعوای قبلی که عرض کردم و به همین دلیل بهانه جویی می کردند.
ابتدا گفتند به ترکیب جبهه نقد داریم و بعد به حضور برخی اشخاص اشکال گرفتند مثلا گفتند باهنر نباشد، آنها باید نماینده خود را مشخص می کردند قرارنبود که در مورد نماینده گروه های دیگر را هم اظهارنظر کنند.
جبهه پایداری در هفته نامه 9 دی یک سرمقاله ای با عنوان مات شدن طرح هاشمی توسط آیت الله مصباح منتشر کرد که در آن مقاله آمده بود ترکیب 8+7 ساخته و پرداخته هاشمی رفسنجانی است و آیت الله مصباح این طرح را خنثی کردند.
این گروه که در رأس آن احمدی نژاد است اعتقاد دارند در هر انتخاباتی که می خواهند برنده شوند باید دعوای هاشمی و احمدی نژاد راه بیندازند. اینها چون رقابت احمدی نژاد با هاشمی را یک رقابت پربرکتی دیدند فکر می کنند هرجا که می خواهند پیروز شوند باید دعوای احمدی نژاد هاشمی راه بیاندازند؛ که البته بعد جبهه پایداری این مقاله را تکذیب کرد. اما هاشمی دیگر کنار رفت و تمام شد نه لیستی داده و نه در انتخابات شرکت کرده است.
نظرتان در مورد نامه آقای آقاتهرانی به آیت الله مهدوی کنی که مشخصا گفته بود باید 50 درصد از جبهه پایداری در لیست جبهه متحد باشد، چیست؟
بچه های پایداری این که 5 نفر از لیست ما را در درون لیست خود جای داده اند خیلی لطف کرده اند آنها فکر می کنند قطب عالم امکان هستند و فقط خودشان را اصولگرا می دانند این ها همان هایی هستند که در قم جلوی دفتر آیت الله جوادی آملی رفتند و شعار دادند و کار را تا جایی رساندند که آیت الله امینی تا مدتی در نماز جمعه قم شرکت نکردند.
اعضای جبهه پایداری بچه های خوب و مخلصی هستند؛ اما در بحث های سیاسی هنوز رشد فکری ندارند اینکه می گویند 50 درصد ما و 50 درصد شما تازه با دید بازی این امر را مطرح کردند.
جبهه پایداری که تأسیس شد 3 شعار داشتند که مبارزه با جریان انحرافی اصلی ترین آن بود، اما هرچه به انتخابات نزدیکتر می شویم طرفداری و جانب داری آنان از دولت بیشتر می شود و اعتقاد دارند مجلس نهم نباید دنبال دهنده مجلس هشتم در انتقاد از دولت باشد؟از روز اول که جبهه پایداری تشکیل شد ما خیلی خوشحال شدیم؛ چرا که اینها اخراجی های دولت و سرمایه های اجتماعی بودند و می شد در هر استان و منطقه ای به عنوان کلونی های کوچکی مطرح شوند و اینکه گفته اند رایحه خوش نیستیم تفاوتشان با حامیان دولت بر سر جریان انحرافی مشخص شد؛ اما رفته رفته این موضع در این جریان کمرنگ شد به گونه ای که آقاتهرانی نیز در اظهارنظر اخیر خود گفته است جریان انحرافی جریان نیست بلکه یکی دو نفر هستند که ناراحت بودند و حالا خوب شده اند و حتی 11 روز خانه نشینی رئیس جمهور را به مرخصی و خستگی از کار تعبیر کرده است.
این اعتراض و قهر رئیس جمهور یک اعتراض با همه توان به تصمیمات نظام بود و حتی آیت الله مصباح نیز موضع گیری کردند.
بنابراین ما در مجلس نهم قرارمان این نیست که مخالف و با تابع دولت باشیم بلکه از برنامه های خوب دولت حمایت می کنیم و جاهایی که خلاف قانون عمل کند آنها را نقد خواهیم کرد.
به نظر شما جریانات سیاسی در مورد ساکتین فتنه و انحراف هم باید مواضع خودشان را مشخص کنند؟باید اول تعریف کنیم، ساکت یعنی چه؟ خود بنده هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری با سه چهار نفر رفتم پیش موسوی که علاوه بر ما ده ها گروه دیگر هم برای نصیحت رفته بودند و من نیز به وی پیشنهاد کردم که برگردد به نظام؛ به وی گفتم در این انتخابات یک چیزهایی همه گیر شما آمده بنابراین اگر هم می خواهید اپوزیسیون شوید بهتر است اپوزیسیون درون نظام باشید، اگر بیرون از نظام باشید خیلی شانس بیاورید سرنوشتی همچون نهضت آزادی پیدا می کنید، که حتی سرنوشت آنها بدتر از نهضت آزادی شد.
حالا یک عده ای می گویند چرا هفته اول . بنابراین جزو ساکتین فتنه هستید اگر این تعریف ساکتین فتنه است بله من جزو ساکتین هستم.
بعضی ها هم در مجلس در همان هفته اول گفتند این سران فتنه را بدهند به ما تا اعدامشان کنیم و مشکل مملکت حل شود، اما ما اعتقاد داشتیم این طوری نمی شود مسائل را حل کرد.
اینها اعتقاد داشتند که می شد 9 دی را در 25 خرداد راه انداخت، اما من می گویم 9 دی باید 9 دی می شد تا این حماسه بزرگ خلق شود؛ یعنی باید حرمت شکنی های روز عاشورا، 13 آبان، روز قدس و شعار نه غزه نه لبنان را پشت سر می گذاشتیم تا 9 دی خلق شود.
اگر 25 خرداد 9 دی را برگزار می کردیم، 2 میلیون هم سبزها می آمدند اما در 9 دی 1 میلیون و خورده ای از این 2میلیون سبزها هم به صحنه آمدند و فتنه را محکوم کردند.
بصیرتی که مقام معظم رهبری تعریف می کند، دوست شناسی، دشمن شناسی و زمان شناسی است، کسی که زمان را نشناسد ما به آنها می گوییم کم بصیرت، اینکه به ما می گویند هفته اول کجا بودید ما داشتیم مذاکره می کردیم، خود مقام معظم رهبری نیز تا چند ماه در تریبون های عمومی نصیحت می کردند که به دامان نظام برگردید.
ساکتین فتنه کسانی هستند که هنوزهم اعتقاد به تقلب دارند. در انتخابات تخلف شده اما نه در حد 12 میلیون رأی، کسانیکه اعتقاد به این امر دارند یا عدد حالیشان نیست یا اینکه تقلب را نمی فهمند.
من به موسوی هم گفته بودم که درانتخابات 60 هزار صندوق رأی داریم که هر صندوق حداقل 10 نفر مسئول از هیئت اجرایی، نظارت، بسیج، نیروی انتظامی دارد، که اگر کسی بخواهد در این کشور 10 میلیون تقلب کند باید 600 هزار نیروی آموزش دیده، CIA و KGB را جمع کند تا بتواند این چنین پروژه بزرگی را اجرا کند.
اما این انتقاد به شما هست در همان هفته های اول شما اعلام موضع نکردید و در رسانه ها حتی یک ماه پس از صحبت های مقام معظم رهبری هیچ اعلام موضعی از جانب شما ندیدیم و شاید اگر از همان روزهای اول باهنر موضع گیری می کرد، می توانست تأثیرزیادی در مواضع و نوع رفتار دیگران داشته باشد.
برخی ها اعتقاد دارند 6 ماه قبل از انتخابات فتنه 88 طراحی شده بود که قصد داشتند یک کودتای مخملی را برعلیه نظام راه بیندازند. اگر این ادعا درست باشد آنها دعوای اصلیشان را باید با شورای نگهبان بکنند چرا که اگر سران فتنه با دشمنان نظام همکاری داشته اند، چرا تأیید شده اند. مردم که پای صندوق های رأی می روند، و به نامزدهای انتخاباتی رای می دهند شورای نگهبان این پیام را به ملت ایران داده است که آنان شرایط لازم دارند و حالا می گویند کسانیکه به سران فتنه رای داده اند خطا کرده و گناهکار هستند؛ که این یک پارادوکس و تضاد نظام است.
برخی از سیاسیون با تأخیر قابل توجه و هزینه دار موضع گرفته اند، در این زمینه شاخصی را هم مقام معظم رهبری قرار می دهیم، که فرمودند چرا موضع گیری صریح نمی کنید و در آن ایام سیاسیونی داشتیم که با تأخیر وارد شدند. آیا تعبیر اینکه اینها ساکتین فتنه هستند درست است یا خیر؟
این نسبی است. این که بگوییم 10 نفر غیر ساکتین داشتیم و 15 نفر ساکتین حالا مملکت را به آن 10 نفر بدهیم مشکل نظام حل می شود؟
در داستان فتنه اعتقاد دارم اگر آن مناظره هتاکانه اتفاق نمی افتاد خیلی از این مشکلات به وجود نمی آمد. من در زندگی خیلی کوتاهی غیر از این دارم که هیچ کس آن را نمی داند؛ اما اگر با یک خط کش بخواهیم مسئولان نظام را بسنجیم باید به خیلی ها نمره منفی بدهیم. در همان زمان آقایان تندرو می گفتند مجلس جزو ساکتین بوده و نمی گفتند باهنر و لاریجانی.
زمانیکه مقام معظم رهبری صحبت های صریح و شفاف در مورد فتنه کردند نمایندگان هم بیانیه دادند که 250 نفر از آنان زیر بیانیه را امضا کردند که اگر در مجلس کارها را به برادران تندرو واگذار می کردیم باعث استعفای نمایندگان اصلاح طلب می شد و ممکن بود اتفاقات خیلی ناگوارتری رخ دهد.
آنجا که باید موضع گیری می کردیم صریح و شفاف موضع گرفتیم و خیلی هم موثر بوده است.
فکر نمی کنید اگر بعضی شخصیت های سیاسی زودتر اعلام موضع می کردند قائله فتنه زودتر تمام نمی شد؟ آیا قائل به ساکتین فتنه هستید؟
نه بحث زمان شناسی است یعنی هرکسی در چه زمانی چه مقدار کار را به جلو ببرد. باید عاشورا بگذرد تا شمر، شمر شود و این یک سنت الهی است چرا که نمی شود میوه کال را چید.
چرا افرادی که در جبهه پیروان بودند پایبند به وحدت جبهه متحد نشدند و زمانیکه اسمشان در لیست قرار نگرفت انصراف ندادند و یک ائتلاف جدیدی را در مقابل جبهه متحد تشکیل دادند؟
اختلاف نظرهای سیاسی وجود داشت یک عده ای رأی آور بودند اما قوی نبودند و بلاعکس ممکن بود خیلی آدم خوبی برای مجلس باشند اما رأی آور نبودند که وقتی کنار گذاشته شوند طبیعی است که ناراحت شوند و هرکدام هم استدلال خودشان را داشتند.
اینها یا بعضا خودشان کنار نمی روند و یا طرفدارانشان نمی گذارند، مثلا آقای غفوری فرد، که حتی درگذشته در تهران خارج از لیست هم توانسته بود رأی بیاورد چرا که ورزشکاران و هیئتی های جنوب شهر طرفداران وی هستند و تجمع رأی خوبی برای خود دارند.
اما خوب انتقادهایی هم به آنها هست چرا که ما گفته بودیم نام جبهه فراگیر اصولگرایی را انتخاب نکنند که البته آنها هم در این قضیه مقصر نبودند کمی دیر به آنان گفته شد و دیگر اطلاع رسانی کرده بودند.
ما باید اینها را تحمل کنیم چراکه نگرانی هم از سوی آنان متوجه جبهه متحد نیست و لیست های دیگر در بین مردم اقبال ندارند و در نظرسنجی های صورت گرفته جبهه متحد با یک تفاوت قابل توجهی از دیگر فهرست ها جلوست.
تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ای که از مجلس هشتم دارید چیست؟
شاید بدلیل اینکه مدت زمان طولانی در مجلس بودم زیاد از اتفاقاتی که در داخل مجلس رخ می دهد تحت تاثیر قرار نمی گیرم و روزهای تلخ و شیرین آن از هم قابل تشخیص نیست. به قول کرمانی ها "یرقون" و یا به به تعبیر تهرانی ها حرص نمی خودم. اما اوج کار من در مجلس پنجم که دو استیضاح داشتیم یکی نوری و دیگری مهاجرانی بود که در عزل اولی موفق شدیم اما در استیضاح مهاجرانی یا یکی دو رای استیضاح نشد و خیلی ها به من می گفتنمد الان ناراحت هستی و اینطور نیست که خیلی ناراحت شویم بالاخره کاها باید قانونی طی شود.
حضور مهاجرانی در عربستان را چطور ارزیابی می کنید کسی که یکی از چهره های شاخص اصلاحات و وزیر دولت خاتمی بود چطور کارش به اینجا می رسد که در مهمانی یک حکومت مرتجع شرکت می کند و می گوید الجناریه یکی از بهترین شبهای عمر من بود؟
زمنیکه موسوی نخست وزیر بود من از ابتدا مخالف سرسخت برنامه های وی در مجلس در سالهای 62 و 63 بودم و مواضع سیاسی و اقتصادی اش را قبول نداشتم و اینکه از وزیری دولت جنگ کارش به فتنه گری می رسد چیزی جز سبک سری، خودخواهی، غرور بی جا و توهم نمی دانم چه برسد به مهاجرانی که از ابتدا مواضع لیبرالی اش مشخص بود و آنقدر اینها سقوط کردند که در جنگ نرم دشمن غرق شده و آب به آسیاب دشمن می ریزند.
احتمال حضور خود در نایب رئیسی مجلس را چقدر می بینید؟
بعضی ها من را متهم می کنند به اینکه نمی خواهم فرد اول باشم و بعضی ها هم اعتقاد دارند که من فرد اول هستم؛ ولی این طور نیست.
من برای مجلس نهم کاندیدای هیئت رئیسه نمی شوم و الان هم پرداختن به این مطلب زود است و نمایندگان مجلس نهم هیئت رئیسه خود را انتخاب خواهند کرد.
در پی اعلام اسامی تائید صلاحیت شدگان از سوی شورای نگهبان دو دیدگاه مطرح می شود؛ یکی اینکه چه اتقاقی درون مجلس افتاده که چهره های شاخص آن رد صلاحیت شده اند و دیگر اینکه شورای نگهبان بدون تعارف چهره ها و افرادی را که احساس می کرد صلاحیت نمایندگی ندارند را رد صلاحیت کرده است، تلقی شما از این اتفاق چیست؟
در این دوره تایید و رد صلاحیت ها هیچ انگ سیاسی متوجه شورای نگهبان نیست. در یک زمانی می گفتند که شورای نگهبان خطی عمل می کند و اصلاح طلبان را رد و اصولگرایان تائید صلاحیت می کند؛ اما در این دوره آنقدر شورای نگهبان جامع و کامل عمل کرده است که هیچ کس نمی تواند این اتهام را به این نهاد وارد کند و حتی درهیچ یک از رسانه های اصلاح طلب و اصولگرا هم نقدی بر عملکرد شورای نگهبان نمی بینیم.
حتی اما از طرفی ما علاقه داشتیم که اگر ضوابط به شورای نگهبان اجازه می داد یک مقدار با سعه صدر عمل کرده و تعداد بیشتری را تائید صلاحیت می کرد. در این دوره شاهدیم که از طرفدار سرسخت دولت گرفته تا منتقد دولت رد صلاحیت شده اند.
در رابطه با خود مجلس هم که حدود 30 نفر رد صلاحیت شدند 5 - 6 نفرآنرا قانع هستم و به مصلحت نظام بود که وارد مجلس نشوند؛ اما در مورد مابقی آنان راضی نیستم و البته شورای نگهبان وظیفه ندارد که من را قانع کند و حتما دلایل خود را دارد، اما در رفت و آمد ها و مذاکرات صورت گرفته، استدلال قانع کننده ای را از شورای نگهبان نشنیده ام.
در مورد چهره های شاخص مجلس هم مانند دکتر صدر بسیار متاسف هستم. درست است که نقدهای جدی از نظر تشکیلاتی، حزبی و سیاسی به وی دارم، اما امیدوارم اگر در مورد ایشان سوء تفاهمی وجود دارد به زودی برطرف شود.
در مجلس هشتم مشارکت نمایندگان در طرح ها و لوایح خیلی پائین است، تعداد نمایندگان در اکثر روزها حدود 195 نفر و در روزهای استیضاح به 230 می رسد، راهکار مقابله با این بی مسئولیتی ها چیست؟
این مشکل بر می گردد به اشکال ساختاری مجلس، از یک طرف وظیفه نماینده حضور در قانون گذاری است و از طرف دیگر تمام ذهن نماینده در حوزه انتخابیه اش است؛ اما به هرحال نماینده دنبال کارهای خیر است.
اشکال ساختاری این است که وظیفه روزمره نمایندگان با وظیفه قانون گذاری آنان پارادوکس دارد و این موضوع هنوز به یک نقطه مطلوب نرسیده است.
ما زمانی فکر می کردیم شورای شهر تاسیس شود خیلی از وظایف نمایندگان را می شود به آنها محول کرد، اما درواقع وقتیکه مردم از همه جا ناامید می شوند به سراغ نماینده می آیند و از طرفی هم نمایده زیر ساتور رای مردم است و مجبور است به کارهای آنان رسیدگی کند.
در کشورهای دیگر این وظایف تقسیم کار شده؛ یعنی نماینده از طرف یک حزب وارد مجلس می شود و مواضع و اهداف حزب را پیگیری می کند و حزب هم وظایف نماینده در حوزه انتخابیه را انجام می دهد اما در کشور ما نماینده خود باید به هر دو کار را انجام دهد؛ بنابریان 70 درصد از وقت نمایندگان صرف کارهایی که به عهده شان نیست می شود واین پارادوکس هنوز حل نشده است و باید برای آن فکر کرد.اما برخی ها هم که رای نمی دهد احتیاط می کنند چون به مذاکرات گوش نمی دهند رای هم نمی دهند.
مجلس فقط در زمان امام ره مشروعیت داشت خدا به داد کسانی برسد که با اسم امام و الگو قرار دادن ایشان فکر دنیا پرستی و خوردن بیت المال با ورود به مجلس هستند