ساکن بهارستان بود، هر روز صبح ساعت ۵ خانه را ترک میکرد تا ساعت ۷ و نیم در دانشگاه حاضر باشد. یک سرویس داشت از اسلامشهر به بیمارستان رسول اکرم و بعد از آن هم خالی میآمد تا دانشگاه و تا ساعت ۸ شب هم در دانشگاه علوم و تحقیقات کار میکرد. برادرم راننده جاده بود، آن هم ۱۵ سال. رانندگی در جاده به مراتب خیلی سختتر از رانندگی در دانشگاه است.