۲۹ ساله است، لاغر اندام، با تی شرت مشکی و جین آبی پاره و یک کلاه لبه دار که لبهاش را برگردانده پشت سرش. همینطور که رانندگی میکند، از پشت عینک قاب کائوچوییاش همه چیز را زیر نظر دارد. از رول کردن علف توی ماشینی که پشت چراغ قرمز کنارش ایستاده تا محل قرار گرفتن گشتهای پلیس. نگران سؤالهاست و دائم میگوید: «داداش جون مادرت فن کار ما رو ننویس دستمون رو میشه!»