خانم نظامدوست چاقی را عیب نمیدانند و اگر هم بدانند با آن کنار آمدهاند، مشکلی که برای قریب به اتفاق بانوان قابل تحمل نیست. ایشان به راحتی از اینکه هیچکدام از درمانها پاسخ ندادهاند سخن میگویند و گلایه نمیکنند. ایشان با اعتماد به نفس کامل برای خودشان بزرگداشت برگزار میکنند و از کنایهها و طعنههای دیگران ناراحت نمیشوند. خانم نظامدوست نه تنها اسیر کاستیها و عقدهها نشده بلکه آنها را به فرصتی برای تعامل با دیگران و رشد همگانی تبدیل کرده است.
نعیمه نظامدوست گفت: سوم راهنمایی بودم، یک روز دیدم مادرم میگوید «نعیمهجان! بیا پایین» رفتم جلو و دیدم خانمی جلوی در است و میگوید ما خیلی از شما خوشمان آمده و میخواهیم به خواستگاریتان بیاییم.