فتح خون (5)
امام ایستاد و خطبهای کربلایی خواند: «اما بعد... میبینید که کار دنیا به کجا کشیده است! جهان تغییر یافته، منکَر روی کرده است و معروف چهره پوشانده و ازآن جز ته مانده ظرفی، خرده نانی و یا چراگاهی کم مایه باقی نمانده است.» «زنهار! آیا نمیبینید حق را که بدان عمل نمیشود و باطل را که ازآن نهی نمیگردد تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود؟ پس اگر اینچنین است، من درمرگ جز سعادت نمیبینم و در زندگی با ظالمان جز ملالت. مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست؛ آن را تا آنجا پاس میدارند که معایش ایشان از قِبَل آن میرسد، اگر نه، چون به بلا امتحان شوند، چه کم هستند دینداران.»
فتح خون (4)
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرمودهاند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا... این سخنی است که پشت شیطان را میلرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار میسازد.