bato-adv
کد خبر: ۹۸۸۱۶

ادبیات دیپلماتیک متفاوت ایران

فریدون مجلسی

تاریخ انتشار: ۱۱:۲۱ - ۲۶ آذر ۱۳۹۰


فريدون مجلسي را شايد بسياري با نوشتار و ترجمه‌هايش در حوزه‌هاي فرهنگ و ادب و انديشه بشناسند؛ مردي كه خود نيز علاقه‌مند است كه بيشتر در اين حوزه‌ها گام بردارد و معرفي شود اما مگر مي‌شود از فريدون مجلسي نام برد و از سوابقش چيزي نگفت و او را به معناي واقعي «ديپلمات» ندانست. 

ديپلمات كهنه‌كاري كه سال‌ها در وزارت امور خارجه ايران با ماموريت‌هاي مختلف در تهران، بروكسل، اتحاديه اروپا، واشنگتن و... خدمت كرد؛ مردي كه حتي در نخستين روزي‌هايي كه براي مصاحبه استخدام در سال 1345 قدم به راهروي وزارت امور خارجه گذاشت سراغ دفتر وزير را گرفت كه به گفته خود «ببيند تا رسيدن به آن دفتر چقدر راه است»، هرچند فرصت نشد كه پشت ميز آن دفتر بنشيند اما گذارش زياد به آن دفتر افتاد.
 
گفت‌وگو با مجلسي درست در روزي انجام گرفت كه عده‌اي از معترضان در تهران به سفارت بريتانيا هجوم بردند. او فضاي حاكم بر مناسبات جمهوري‌اسلامي با جهان - به خصوص غرب- را متاثر از حمله به سفارت آمريكا در سال 1358 مي‌داند. در اين ساعات بود كه معترضان مقابل سفارت بريتانيا خود را آماده هجوم به سفارت مي‌كردند. مجلسي نسبت به آتش‌زدن نمادهاي كشورهاي جهان انتقاد دارد و معتقد است كه نمادها در همه جاي جهان مورد احترام ملت‌ها هستند و آتش زدن آنها نمي‌تواند راهكار مناسبي براي انتقاد از سياست دولت‌ها باشد.
 
از اين بحث كه گذر كرديم، معترضان وارد سفارت بريتانيا شدند و نمادهاي اين كشور را به زير كشيدند. فريدون مجلسي از وزارت خارجه و سیاست خارجی دور شده اما به فضاي آن نزديك و همچنان نقدهایی نسبت به آن دارد. بخشي از انتقادات او معطوف به لحن و ادبيات ديپلماسي جمهوری اسلامی است. معتقد است كه لحن و ادبيات ديپلماتيك متفاوت جمهوري اسلامي كشورهاي جهان را دچار سردرگمي كرده است.

طي چندماه گذشته، تحولات در حوزه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران شتابي دوچندان گرفته است. فكر نمي‌كنيد سياست خارجي ما هم اکنون در يك پيچ حساس قرار گرفته است؟
نه. من فكر نمي‌كنم كه سياست خارجي ما هم اكنون در پيچ حساسي است، بلكه معتقدم خيلي وقت است كه در پيچ حساسي قرار گرفته است. اكنون فقط نتايج آن را مي‌بينيم. 

براي اثبات اين ارزيابي كه سياست خارجي ما خيلي وقت است در پيچ حساسي قرار گرفته، چه استدلالي داريد؟
خونسردي و پرخاش‌نكردن، الفباي ديپلماسي در جهان است كه اگر مراعات نشود پيامدهايي دارد. مثلا عوارض اشغال سفارت آمريكا همچنان وجود دارد.اینکه گفته می‌شود ما به‌دنبال برقراري رابطه با ملت‌ها هستيم، رويكرد و ديدگاه نامرسوم در عرصه بين‌الملل است و واكنش‌هايي عليه كشورمان ايجاد مي‌كند زيرا طبق عرف جهاني، ارتباط كشورها تنها از طرق دولت‌ها رسميت پيدا مي‌كند. هواداران اين ايده بگویند اساسا چطور مي‌شود با ملت‌ها ارتباط برقرار كرد و اين ارتباط به چه شكل و كجا برقرار مي‌شود؟ ملت‌هاي جهان به‌خصوص در دنياي پيشرفته نماينده انتخاب مي‌كنند و نماينده خود را به مجلس يا دولت مي‌فرستند و به آنها اين اجازه و اختيار را مي‌دهند تا با دولت‌هاي جهان ارتباط برقرار كنند و جايي وجود ندارد كه ملت يك كشوري سرخود به دنبال برقراري ارتباط با دولتي باشد. 

در سال‌هاي اخير ارجحيت ارتباط با ملت‌ها به جاي ارتباط با دولت‌ها در دستور كار دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته و گفته مي‌شود كه توفيقات بسياري هم در اين حوزه به دست آمده است. 
اين سياست، قابل نقد است. من فكر مي‌كنم اين حرف يعني ارجحيت ارتباط با ملت‌ها به جاي دولت‌ها جنبه ديپلماتيك ندارد. مگر مي‌شود رفت و با يك ملتي، ارتباط مستقيم برقرار كرد؟ 

بهتر است به جاي اين شعارها خيلي جدي وارد مذاكره با دولت‌هايي شويم كه مي‌توانند به حفظ و افزايش منافع ملي‌مان كمك كنند و به عنوان يك دولت بزرگ منطقه‌اي نقشي را كه اكنون تركيه ايفا مي‌كند، برعهده بگيريم. 

واگذاري ميدان ديپلماسي به رقبا ناشي از چيست؟
در سياست بايد هميشه با آرامش و بدون شتاب عمل كرد. همچنين در اين حوزه زبان خيلي مهم است. در ايران وقتي خلاصه مذاكرات دوران انوشيروان و سفرايش را با هيات نمايندگي روم‌شرقي چه در قسطنطنيه و چه در تيسفون و... كه در حال جنگ بودند مي‌خوانيم متوجه مي‌شويم كه ادبيات سياسي يعني چه. 
متاسفانه ما در زبان ديپلماسي خودمان آن ظرافت‌ها را كمتر رعايت مي‌كنيم. 

در چند سال اخير ما شاهد بوديم كه طرف‌هاي جمهوري اسلامي ايران هم زبان و ادبياتي را در دستور کار قرار داده‌اند كه كم‌‌سابقه بوده است. مثلا سران برخي كشورهاي همسايه، از ادبياتي نه‌چندان متعارف در ديپلماسي پيرامون ايران استفاده مي‌كنند. دليل اين رخداد چيست؟
جداي از انتقاداتي كه به پاره‌اي از مواضع ضدايراني چنين كشورهايي وارد است؛ بايد توجه كرد لحن و ادبيات ديپلماتيك متفاوت جمهوری اسلامی، كشورهاي جهان را دچار سردرگمي كرده است. يك روز ادبيات ديپلماتيك نرمي در دستور كار قرار مي‌گيرد كه طرف‌هاي مقابل تلاش مي‌كنند خود را با آن ادبيات تطبيق دهند؛ مدتي بعد آنها به يكباره با لحن و ادبيات ديگري روبه‌رو مي‌شوند كه كمي با چاشني تندي هم همراه است وقتي كار به اينجا مي‌كشد، مراودات رنگ و بوي غيردوستانه پيدا مي‌كند. 

جمهوري اسلامي در دوره‌اي سياستي را پيش گرفت به نام سياست تنش‌زدايي، ارزيابي‌تان از اين سياست چيست؟
در تنش‌زدايي بايد يك سياست جامع در دستور كار قرار گيرد تا همه افراد ملت به حقوق انساني، سياسي و اجتماعي خود دست پيدا كنند و در خارج هم با دولت‌ها با احترام رفتار شود و به جاي كشمكش و درگيري با آنها وارد مذاكره شد و اغلب كشورهاي جهان با اين سياست به نتايج مثبتي رسيده‌اند. 

به نظر شما سياست تنش‌زدايي ايران موفق بود؟
بله، موفق بود. اين سياست زماني در دستور كار قرار گرفت كه در عرصه بين‌المللي ما در بدترين شرايط قرار داشتيم؛ زمان‌هايي كه نفت ما به زير بشكه‌اي 9 دلار رسيده بود و در شرايطي كه بدهكاري‌هاي انباشته‌شده پس از دوران جنگ نگران‌كننده شده بود. در چنان شرايطي آن سياست گشايشي را ايجاد كرد. فهرست سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي در آن دوران را ببينيد. گرايش ايرانيان خارج از كشور را ببينيد كه ابراز تمايل كردند به كشور بازگردند چقدر بود. اما اكنون چه؟ 

تغيير رويكرد سياست خارجي جمهوري اسلامي از سياست تنش‌‌زدايي و فاصله گرفتن از آن با اين استدلال بود كه ما مي‌خواهيم حق خودمان را از جهان مطالبه كنيم؟ 
در دنيا كشوري از كشوري طلبكار نيست. ديپلماسي درست يعني در شرايط روز تصميم درست اتخاذ كردن. شما ببينيد آمريكا در ويتنام چه كرد؟ آنجا كه ديگر عرصه جنگ سرد نبود بلكه جنگ داغ در جريان بود. صدها هزار ويتنامي كشته شدند. اما بگوييد چند نفر ايراني در اثر مداخلات امپرياليسم بين‌المللي كشته شدند؟ در جنگ آمريكا در ويتنام سراسر اين سرزمين‌ ويران شد اما امروز همين كشور نزديك‌ترين رابطه با همان آمريكا را دارد و اين شركت‌هاي آمريكايي هستند كه بيشترين سرمايه‌گذاري را در ويتنام دارند. 

از جمله حقي كه در حال حاضر جمهوري اسلامي در عرصه بين‌المللي مطالبه مي‌كند و قصد به دست آوردن آن را دارد، اين است كه توان مديريت جهاني را دارد و اين را حق خود مي‌داند كه مثلا كنار قدرت‌هاي بزرگ مثل آمريكا در حوزه مديريت جهاني نقش‌آفريني كند. 
براي مشاركت در مديريت جهان به مفهوم كاربردي امروزي هر كشوري در اين حوزه ابتدا بايد اول سهمي از علم، صنعت، اقتصاد و ثروت جهان را به خود اختصاص دهد و بعد متناسب با آن، حضور خود را در مديريت جهان خودبه‌خود مطالبه كند. 

ببينيد ژاپني را كه امروز حق داشتن يك ارتش ندارد و ارتش اين كشور تنها يك واحد تحت‌نظر و محدود براي كاربردهايي كه به آن اجازه داده مي‌شود، است، يا آلماني كه به همين ترتيب از داشتن ارتش مستقل محروم است و ارتش اين كشور تحت فرماندهي ناتو قرار داد سهمشان در مديريت جهان متناسب يا حتي بيشتر از بسياري از كشورهايي است كه ادعاي استقلال دارند.
 
بنابراين حضور در مديريت جهاني نيازمند پارامترهايي غير‌از استقلال، عدم وابستگي، داشتن توان نظامي و... است كه مهم‌ترين و اصلي‌ترين آن توسعه اقتصادي، علمي و افزايش ارتباطات جهاني است. 

از جمله بهانه‌هاي اعمال تحريم و ايجاد محدوديت عليه جمهوري اسلامي ايران، برنامه هسته‌اي است؛ بهانه‌اي كه به هرحال چندان پذيرفته نيست چرا كه به هر حال جمهوري اسلامي اين حق را براي خودش قايل است كه برنامه هسته‌اي داشته باشد و گفته مي‌شود آن برنامه هسته‌اي صلح‌آميز است و صرفا در راستاي مصارف صلح‌آميز آن پيگيري مي‌شود. فكر نمي‌كنيد غرب بالاخره بايد اين حق را براي ملت ايران قايل شود كه برنامه هسته‌اي داشته باشند. 
فكر مي‌كنم ملت ايران حق دارند كه برنامه هسته‌اي داشته باشند اما برتر از آن فكر مي‌كنم اگر ما به سمت و سوي اقتدار و صنعت و توسعه برويم و روزي توانمند شديم اين حق را خواهيم داشت تا از فرانسه و انگليس به جد بخواهيم كه زرادخانه‌هاي اتمي خودشان را تعطيل كنند. در ضمن مشكل ما با غرب بر سر برنامه هسته‌اي نيست. ما اگر برنامه هسته‌اي‌مان را هم تعطيل كنيم بهانه ديگري را خواهند آورد، اگر موشك‌هايمان را تعطيل كنيم باز هم بهانه ديگري مطرح مي‌شود. 

اين مشكل براي بروز اين بهانه چيست؟
مشكل غرب با ايران بر سر مساله اسراييل است يعني تامين امنيت اسراييل عامل فشار غرب با توسل به بهانه‌هاي مختلف شده است. 

چرا غرب صرفا در راستاي تامين منافع اسراييل، رژيمي كه نقاط ضعف بسياري هم دارد، تمام قد در مقابل ايران ايستاده است؟
اين سوال براي من هم مطرح است. موضوع اين رژيم در درجه اول مربوط به مردم فلسطين و به نوعي درون‌فلسطيني است و همان‌طور كه بارها در جمهوري اسلامي ايران تاكيد شده است مردم اين كشور بايد بدون دخالت هيچ كشوري مشكل خودشان را حل كنند. اساسا برخي كشورهاي عربي دنبال آن هستند كه ايران هزينه مبارزه با اسراييل شود. 

ما در يك دوره‌اي به خصوص پس از حضور باراك اوباما شاهد بروز شكافي بين دولت آمريكا و اسراييل بوديم، عده‌اي بر اين باورند كه بهتر بود جمهوري اسلامي از چنين فرصت‌هايي استفاده مي‌كرد و با تلاش براي كاهش اختلافات با آمريكا اين شكاف را افزايش مي‌داد. 
اين فرصت هيچ‌گاه به وجود نمي‌آمد، چراكه دولت اوباما هم با طرح شعارهايي كه از سوي دولت ايران مطرح شد، خودبه‌خود به همان جايي مي‌رسيد كه امروز در آن قرار داريم. هر شخص ديگري غير از اوباما هم سر كار بيايد هم شرايط همين منوال خواهد بود. اساسا تاثيرگذاري لابي يهود در آمريكا به قدري قوي است كه اين لابي تمام روساي جمهوري و كانديداهاي رياست‌جمهوري در آمريكا را وادار مي‌كند براي حفظ آينده خودشان با آنها از در سازش درآيند. 

اشاره كرديد كه بخشي از مشكل هسته‌اي ما ناشي از اختلافات ايران و اسراييل است. محمد البرادعي در دوراني كه آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را تصدي‌گري مي‌كرد، تلاش داشت تهران و واشنگتن مذاكرات مستقيم و رودررويي داشته باشند؛ فكر مي‌كنيد اين مذاكرات احتمالي هم نمي‌توانست به نوعي در حل و فصل مناقشه هسته‌اي ايران گره‌گشا باشد؟
نه، امكان‌پذير نبود. اين را هم عرض كنم كه البرادعي در دوران حضور خود در آژانس از اين جنبه از جمهوري اسلامي دفاع مي‌كرد كه اولا بالاخره يك عرب مسلمان بود و به نوبه خود قلبا گرايشي به فلسطين داشت و ثانيا مثل عرب‌هاي ديگري مايل بود كه ايران هزينه مبارزه با اسراييل شود. بر همين اساس با جديت به دنبال رفع مناقشه هسته‌اي ايران با غرب بود و در اين راستا تلاش بسياري نيز صورت گرفت غافل از آنكه تمام اتهاماتي كه از سوي غرب متوجه برنامه هسته‌اي ايران شده بود، در اصل بهانه‌اي براي نگراني ديگر يعني اسراييل بود. غرب اسراييل را بخشي از وجود خود مي‌داند. 

ما شاهد هستيم كه پس از يك تعليق حدود يك‌ساله پرونده جمهوري اسلامي ايران يك‌بار ديگر روي ميز قدرت‌هاي بزرگ جهان قرار گرفته و دوباره اين پرونده براي آنها جذاب شد. چه شد كه بعد از حدود يك سال پرونده ايران با موضوعات مختلف همچون هسته‌اي، حقوق‌بشر و... دوباره مطرح شده است. 
بخشي از دليل تعليق پرونده ايران در حوزه‌هاي مختلف مربوط به وقوع ناآرامي‌ها در خاورميانه و شمال آفريقا كه به بهار عربي شهره شده است. به هر حال در ماه‌هاي گذشته تمام توجه خود را معطوف به تحولات و ناآرامي‌هايي كرده بود كه هم‌پيمانانش در آن درگير بودند و شاهد كنار گذاشته شدن يكايك آنها در كشورهاي درگير اين ناآرامي‌ها بود. الان اين كشورها نسبتا وضعيت مشخص‌تري پيدا كرده‌اند. بر همين اساس، غرب اين فرصت را پيدا كرده تا پرونده ايران را روي ميز قرار دهد. ديدم كه پرونده ايران هم جدي‌تر از قبل با طرح اتهام ترور سفير عربستان در واشنگتن بازگشايي شد. 

گذر جمهوري اسلامي از اين پيچ حساس در حوزه سياست خارجي چگونه امكان‌پذير است؟
در سياست خارجي هم همچون ساير حوزه‌ها بايد فقط منافع ملي را مد نظر داشت نه چيز ديگري. براي تامين اين منافع هم در عرصه بين‌المللي بايد دوستان زياد، قوي و قابل اعتماد داشت. 

كلام آخر آنكه به نظر من، راه گذر جمهوري اسلامي ايران از اين پيچ حساس در سياست خارجي آمادگي براي مذاكره در چارچوب منافع ملي است و مذاكره هم به معناي اينكه هم شما بايد گذشت كنيد هم طرف مقابل. آن‌هم براي تامين منافعي كه هر يك به نوبه خود به دنبال آن هستيد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین