این روزها در هر محفل دولتی مینشینی، حرف از اجرای فاز سوم هدفمندی یارانههاست و جلسات شبانهای که مقامات ارشد دولتی در حال برنامهریزی و برگزاری دارند؛ اجرای فازی که زمان اجرای آن نامناسب است و میتواند تبعات اجتماعی را بهدنبال داشته باشد.
28 آذرماه سال گذشته و آن یکشنبه تاریخی یادتان هست که دکتر محمود احمدی نژاد دستور اجرای رسمی قانون هدفمندی یارانهها را از تلویزیون صادر و اقتصاد ایران دور جدیدی از حیات خود را آغاز کرد.
در این میان، بنزین، گازوئیل، آب، برق، گاز ، سی ان جی و نان گران شدند تا از محل اصلاح قیمتها، علاوه بر پرداخت یارانه نقدی به مردم، یارانهای هم به بخش تولید کشور اختصاص یابد.
در فصل زمستان سال 89 تولیدکنندگان هم در این آزمون بزرگ ملی، همراه دولت شدند و باوجود تحمل هزینههای ناشی از هدفمندی یارانهها، محصولاتشان را گران نکردند و رسانهها نیز موضوع را مدیریت کردند.
فصل زمستان که گذشت، علائم بازار از وضعیت مناسب قیمتها پس از هدفمندی یارانهها در بازار حکایت داشت و فقط برای گازوئیل مشکلی به وجود آمد که با هوشیاری به موقع دولت و توجه به توصیههای رسانهها در این باره، دولت از آن موضوع عبور کرد.
وارد سال 90 که شدیم، دولت وارد مسایل حاشیهای اقتصاد شد و به جای حاکم کردن آرامش و ثبات بر اقتصاد، دائم مسایل جدیدی رو کرد تا اقتصاد ایران وارد تلاطم شود.
این موضوع با عدم تحقق وعدههای دولت درباره یارانه بخش تولید کشور همزمان شد تا این بار اخبار نگران کنندهای از وضعیت بازار گزارش شود و نتیجه آن، گرانی بود که مردم متحمل آن شدند، این گرانی البته زودگذر نبود و هر روز که مسئله جدیدی برای اقتصاد حاشیه میساخت، بر دامنه گرانیها نیز میافزود.
در این میان، دولتیها میگفتند یارانه تولید را پرداخته کردهایم اما تولیدکنندگان پاسخ میدادند که آدرس دهید، چون چیزی دست ما را نگرفته است. ماجرای عدم پرداخت یارانه بخش تولید طبق قانون ( 30 درصد از درآمد حاصل از اصلاح قیمتها) صدای اتاقهای بازرگانی و صنایع و معادن را هم بلند کرد.
در ادامه ماجرای سکه و ارز به وجود آمد و آن صفکشیهای خیابانی؛ این ماجرا همچنان هم ادامه دارد و هر روز شاهد اظهارات غیر اقتصادی آقای رئیس کل بانک مرکزی هستیم که یک روز میگوید تمام سوپرمارکتها را سکه فروش میکنیم و روز دیگر، از طرح پیش فروش سکه سخن میگوید. این مسایل هم بر هدفمندی یارانهها سایه افکند و به طور کلی، هر مسئله اقتصادی که در این دوران پیش میآمد، همه از چشم هدفمندی میدیدند - چه دولتیها و چه دیگران-؛ فارغ از اینکه آیا جریانی در دولت میخواست این مسایل را به حاشیه ببرد و هدفمندی را منحرف کند؟
از مردادماه هم که فساد بزرگ بانکی و به قول رسانهایها، اختلاس 3 هزار میلیارد تومان کشف شد، و مقامات دولتی فعلی و سابق یکدیگر را متهم به سهلانگاری کردند و تهمتها به یکدیگر زدند، هدفمندی یارانهها -خواسته یا ناخواسته- به طور کامل به حاشیه رفت و به دلیل درگیری دولتمردان با این فساد بزرگ، برخیها توانستند از این آشفته بازار، دلارها و سکهها برای خود به جیب بزنند.
البته برخی دولتمردان هم که به دنبال آینده سیاسی خود هستند، به صورت شتابزده عمل میکنند و دست از این سر اقتصاد بیفرمانده برنمیدارند. بعضا میبینیم وعدههایی داده میشود که به طور کلی، اهداف هدفمندی یارانهها را تحت شعاع خود قرار میدهد و این احتمال را قوت میبخشد که جریانی میخواهد با بررسی شرایط سیاسی خود، برای فاز سوم هدفمندی یارانهها تصمیمگیری کند.
برهمین اساس، این روزها در هر محفل دولتی مینشینی، حرف از اجرای فاز سوم هدفمندی یارانههاست و جلسات شبانهای که مقامات ارشد دولتی در حال برنامهریزی و برگزاری دارند؛ اجرای فازی که زمان اجرای آن نامناسب است و میتواند علاوه بر تبعات اجتماعی، در مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز تاثیرگذار باشد. در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، چه ضرورتی دارد به طور مثال، شبانه جلسه برگزار کنیم و تصمیم بگیریم که از سالروز اجرای هدفمندی یارانهها یا یکی دو روز بعد از آن، فاز سوم را پیاده سازی کنیم.
آیا از نهادهای ذیربط برای اجرای فاز سوم هدفمندی یارانهها نظرخواهی شده؛ اگر پاسخ مثبت باشد، آنان با توجه به تبعات اجتماعی این موضوع، با اجرای این فاز موافقت کردهاند؟
به هر حال، اقتصاد ایران حال و روز خوبی ندارد و سرحال نیست و شاید فرماندهی هم ندارد که این اوضاع را سروسامان دهد؛ آن هم در شرایطی که میخواهیم تا دو روز دیگر - 28 آذرماه - جشن یکسالگی هدفمندی یارانهها را برگزار کنیم و از دستاوردها بگوئیم.
این پاراگراف را باید آینه تمام نمای مدیریت کلان کشور دانست...وعده ها قبل از انتخابات و اتفاقات ناگوار بعد آن!