میدانستید که هر یک از ما میتواند تحت تأثیر ربات درون، واکنشهایی نشان دهد که زندگی عاطفی و عاشقانه یا حتی کاری و حرفهاش را نابود کند. در این مقاله به شما گفتهایم چطور این ربات را شناسایی کنید و فیلنامه جدید برای خودتان خلق کنید.
آیا یک الگوی کهنه زندگی یا یک زخم قدیمی شما را به یک ربات بیاحساس تبدیل کرده و به رابطههای عاشقانهتان آسیب میزند؟ آیا به خاطر خشم، بیاعتمادی و احساس خیانت، نمیتوانید رابطهای پایدار و عمیق بسازید؟
به گزارش راهنماتو، برای نزدیک شدن به دیگران، باید آسیبپذیر باشید. باید از عادتها، محرکها و آن رباتهای درونی آگاه شوید که میتوانند اصالت، عشق و ارتباط را نابود کنند. اما این آگاهی روزبهروز سختتر میشود، چراکه ربات بیفکر درون ما هر روز راحتتر برنامهریزی و تحریک میشود. چه پای موجی از شعارهای سیاسی آزاردهنده در فضای مجازی در میان باشد، چه یادآوری یک خاطره تلخ، لحظهای که تحریک میشویم، دیگر در لحظه حال زندگی نمیکنیم. در آن لحظه، ما تنها یک واکنشگر مکانیکی هستیم که بهطور ناخودآگاه دردی قدیمی را دوباره تجربه میکند.
کریس، اغلب هنگام رانندگی دچار تحریک عصبی میشد. این مسئله فاصلهای عمیق بین او و همسرش ایجاد کرده بود، تا حدی که همسرش دیگر تمایلی نداشت در خودرویی که کریس رانندگی میکرد، حضور داشته باشد.
یک روز، کریس در حال بازگو کردن تجربهای از رانندگی در اتوبان بود. او تعریف میکرد که رانندهای که خیلی آهسته رانندگی میکرد باعث عصبانیت او شده بود. با وجود اینکه این اتفاق متعلق به گذشته بود، اما او همچنان درگیر به نظر میرسید. هنگام تعریف کردن داستان حرکات دستهایش مضطربانه بود، نفسهایش تند و سطحی و نامنظم شده بود. هرچند جسم او در یک اتاق امن قرار گرفته بود، اما ذهنش در گذشته اسیر و گرفتار مانده بود.
تحقیقات نشان دادهاند که استرس پس از سانحه (PTSD) مدارهای مغزی را تحت تأثیر قرار میدهد و علائمی مانند فلشبکها، کابوسها، افکار مزاحم و برانگیختگی شدید ایجاد میکند. همچنین، بخشهایی از مغز که مسئول حافظه هستند، دچار اختلال میشوند و این امر باعث میشود که برخی افراد نتوانند تجربههای تلخ را به درستی روایت کنند.
کریس، بدون اینکه متوجه باشد، در حال بازسازی یک سناریوی ذهنی قدیمی بود که در اثر یک ضربه روحی در مغزش حک شده بود. پس از پایان داستانش، از او خواسته شد که آن را مجدداً، اما این بار با یک رویکرد متفاوت، تعریف کند.
او ابتدا تشویق شد تا بدنش را آرام کند و چند نفس عمیق از شکم بکشد. سپس، از او خواسته شد که صحنه را دوباره در ذهنش مرور کند و هر نشانهای از برانگیختگی بیش از حد را شناسایی کند. هر زمان که احساس تنش میکرد، متوقف میشد و یک نفس عمیق میکشید. همچنین، او احساسات خود را توصیف کرد، از جمله اینکه چقدر فرمان را محکم گرفته بود و چگونه به اطرافش توجه میکرد.
این بار، داستان او تغییر کرد. او ناگهان به یاد آورد که در کودکی، روی صندلی سرنشین خودروی پدرش نشسته بود. پدرش اغلب هنگام رانندگی عصبی و پرخاشگر میشد. زمانی که از او پرسیده شد این موضوع چه احساسی در او ایجاد میکرد، با صدایی آرام و لرزان پاسخ داد: «وحشت.» چهرهاش تغییر کرد و شبیه کودکی شد که از چیزی ترسیده است.
این خاطره به کریس کمک کرد تا زخم قدیمی خود را بشناسد. او همچنین متوجه شد که ناخواسته الگوی رفتاری پدرش را تکرار میکند. این آگاهی به او اجازه داد تا هر بار که پشت فرمان مینشیند، آگاهانه تصمیم بگیرد که سناریوی جدیدی برای خود ایجاد کند.
همه افراد میتوانند سناریوی رباتیک خود را شناسایی کنند. چه چیزی در رفتارها باید تغییر کند؟ چگونه میتوان در لحظه حال باقی ماند؟
سه گام برای ایجاد یک فیلمنامه جدید:
هیچکس محکوم نیست در زندگی، یک ربات بیاحساس باشد. این فرصت وجود دارد که فیلمنامه جدیدی بنویسید. فیلمنامهای که در آن عشق، آگاهی و حضور در لحظه جایگزین واکنشهای ناخودآگاه و دردهای کهنه میشود.