فرارو- اینها بیصدایان تاریخ هستند؛ همانهایی که برخی در نتیجه کار طاقتفرسا بیمار میشدند، عدهای در نتیجه ساخت و سازهای راهآهن معلول شده و عدهای نیز حتی به کام مرگ کشانده میشدند. آن تعداد هم که تا اتمام راهآهن سراسری جان سالم به در بردند دیگر توانی برایشان نمانده بود و شاید هیچگاه به زندگی عادی بازنگشتند. حالا ما امروز تنها راهآهن را میبینیم و به روح این و آن شادی میفرستیم و هیچکدام از این گمنامان تاریخ را یاد نمیکنیم.
فکر ساخت راهآهن در ایران به دوره قجرها باز میگردد؛ آن هنگام که صدراعظمی همچون امیرکبیر چنین اندیشهای داشت، اما با سد سخت انگلیسیها مواجه شد. اگرچه در آوریل ۱۸۵۸ میلادی ناپلئون سوم در نامهای به ناصرالدین شاه گوشزد کرد که انگلیسها میخواستند از استانبول تا خلیجفارس و از آن جا تا هندوستان راهآهن بکشند.
به هر ترتیب در دوره قاجار طرحهایی برای احداث راهآهن سراسری در ایران تهیه شد، اما به جزء چند خطآهن پراکنده و محلی، هیچگاه هیچکدام از این طرحها عملی نشد تا اینکه مجلس پنجم شورای ملی در نهم خرداد ۱۳۰۴ شمسی، قانون اجازه انحصار دولتی بر مالیات قند و چای را به تصویب رساند که به موجب آن خرید و فروش و صدور چای، قند و شکر تماماً به انحصار دولت درآمد تا عایدات آن صرف احداث راهآهن شود. رضاخان نیز معتقد بود که «با ایجاد و گسترش راهها و ترقی وسایل حمل و نقل» نگرانی درباره تامین ارزاق عمومی برای همیشه رفع میشود.
وقتی لایحه احداث راهآهن سراسری توسط مخبرالسلطنه مهدی قلیخان هدایت وزیر فواید عامه به مجلس ششم برده شد با مخالفت برخی از نمایندگان از جمله رضا شریعتزاده گیلانی (حاج رضا رفیع)، سیدرضا فیروزآبادی، سیدحسن مدرس و محمد مصدق مواجهه شد. البته مدرس معتقد بود که «راهآهن در مملکت حکم شریان را دارد... ولی اگر درست مسیر را طی نکند ممات را میآورد نه حیات» و مصدق میگفت: «به جای راهآهن کارخانه قندسازی باید دایر کرد او میگفت راهآهن منافع مادی مستقیم ندارد و هزینه و زمان اجرای چنین طرحی توجیه اقتصادی و فنی ندارد».
اگرچه مخالفتها وجود داشت، اما به نظر میآمد که قرار نبود چنین مخالفتهایی «رضاخان» فعلی، «رضا شاه» بعدی را متوقف کند؛ لذا در بیست و سوم مهرماه ۱۳۰۶ شمسی، کلنگ تیزش را برای احداث راهآهن سراسری در تهران بر زمین زد تا کارگران مشغول کار شوند.