bato-adv
bato-adv
اقتصاد جهانی در مرحله گذار

ترامپ یا هریس؟ هر کسی پیروز شود با تغییرات در توازن قدرت اقتصاد جهانی روبه‌رو خواهد شد

ترامپ یا هریس؟ هر کسی پیروز شود با تغییرات در توازن قدرت اقتصاد جهانی روبه‌رو خواهد شد

ظهور چین به عنوان یک قدرت اقتصادی، ناتوانی سازمان تجارت جهانی در رسیدن به توافقات جدید و بحران‌هایی همچون بحران مالی ۲۰۰۸، همگی از جمله عواملی بودند که نظم تک قطبی را متزلزل کردند. امروزه کشور‌های بریکس، به رهبری روسیه و چین، در تلاش‌اند تا وابستگی خود به غرب را کاهش دهند و نفوذ خود را در اقتصاد جهانی گسترش دهند. سلطه غرب اکنون با چالشی بی‌سابقه در ۵۰۰ سال گذشته روبه‌رو شده است؛ چالشی که نشانه‌ای از گذار به سوی نظمی چندقطبی است.

تاریخ انتشار: ۲۳:۴۶ - ۱۴ آبان ۱۴۰۳

فرارو- لری الیوت روزنامه نگار و سردبیر بخش اقتصادی روزنامه گاردین

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه گاردین، در نوامبر ۱۹۹۲، ایالات متحده در اوج قدرت جهانی قرار داشت. کمونیسم فروپاشیده بود، دیوار برلین سقوط کرده بود و اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشیده بود. روسیه به آزمایشگاهی برای پیاده‌سازی سیاست‌های بازار آزاد بدل شده بود و آزادسازی اقتصاد چین فرصت‌های بی‌سابقه‌ای را برای شرکت‌های چندملیتی آمریکایی ایجاد کرد تا خطوط تولید خود را به فراتر از مرز‌های ایالات متحده انتقال دهند. این‌گونه بود که دوره‌ای از جهانی‌سازی آغاز شد؛ دوره‌ای که ایالات متحده قدرت بلامنازع آن بود و اقتصاد جهان در دایره نفوذش قرار گرفت.

در چنین فضایی، دو سیاستمدار بین‌الملل‌گرا یعنی جورج دبلیو. بوش و بیل کلینتون  برای دستیابی به مقام ریاست‌جمهوری رقابت می‌کردند. سرانجام بیل کلینتون توانست جورج بوش، رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه وقت را شکست دهد. این پیروزی تا حدی مدیون حضور راس پرو، نامزد مستقل با گرایش‌های حمایت‌گرایانه بود؛ راس پرو بخشی از آرای جمهوری‌خواهان را به خود جلب کرد و مسیر را برای پیروزی بیل کلینتون هموار ساخت.

امروز، در آستانه انتخاباتی دیگر، مردم آمریکا به‌خوبی می‌دانند که کشورشان همچنان بزرگ‌ترین اقتصاد و قدرتمندترین نیروی نظامی جهان را در اختیار دارد، اما آن برتری بلامنازع گذشته را از دست داده است. نظم تک‌قطبی که جرج بوش در سال ۱۹۹۱ پس از جنگ خلیج فارس به آن افتخار می‌کرد، دیگر دوام نیاورده و جای خود را به جهانی چندقطبی و پیچیده داده است.

در دهه ۱۹۹۰، تصویری از جهانی بی‌مرز در برابر چشمان جهان ترسیم شد؛ دنیایی که در آن سرمایه، کالا‌ها و انسان‌ها بتوانند آزادانه و بدون مانع جابه‌جا شوند. محدودیت‌های سرمایه‌گذاری برداشته شد و بانک‌های مرکزی مستقل شدند و کنترل نرخ بهره را در اختیار گرفتند. قرار بود سازمان تجارت جهانی موانع تجاری را از میان بردارد و نظم تازه‌ای را بر تجارت جهانی حاکم کند.

مشکلات به‌سرعت سر برآوردند و رؤیای آرمان‌شهر نئولیبرالی هیچ‌گاه تحقق نیافت. حرکت آزاد سرمایه، بی‌آنکه نظارتی کافی بر آن باشد، بحران‌های اقتصادی منطقه‌ای را دامن زد که سرانجام به بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ انجامید. چین به قدرتی اقتصادی بدل شد که ابعادی فراتر از پیش‌بینی‌های آمریکا داشت. سازمان تجارت جهانی نیز در دستیابی به توافقات جدید تجاری ناکام ماند و نارضایتی عمومی از کندی رشد اقتصادی، صنعتی‌زدایی و مهاجرت گسترده بالا گرفت. همه‌گیری کووید-۱۹ آسیب‌پذیری زنجیره‌های تأمین جهانی را عیان ساخت و در پی آن، دولت-ملت‌ها با سیاست‌های صنعتی فعال و رویکرد‌های حمایت‌گرایانه به عرصه بازگشتند. بدین‌سان، آرزوی جرج بوش برای جهانی که هماهنگ با ضرباهنگ آمریکا پیش رود، کمتر از یک دهه دوام آورد.

نشست اخیر بریکس به میزبانی ولادیمیر پوتین، گواه تحولات عمیقی در صحنه بین‌المللی بود. این گروه که در ابتدا از پنج کشور برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده بود، اکنون با پذیرش چهار عضو جدید – مصر، اتیوپی، ایران و امارات متحده عربی – به ائتلافی گسترده‌تر بدل شده است. همچنین کشور‌هایی نظیر عربستان سعودی، ترکیه و اندونزی به‌عنوان ناظر در این نشست حضور داشتند و تمایل خود را برای پیوستن به این مجموعه اعلام کردند.

گسترش بریکس به رهبری ولادیمیر پوتین، پیامی آشکار به جامعه جهانی مخابره می‌کند: روسیه، با وجود تحریم‌های سنگینی که پس از حمله به اوکراین متحمل شده، همچنان در عرصه جهانی حضوری پررنگ دارد و منزوی نشده است.

اگرچه پوتین به دنبال ایجاد ارزی مشترک برای بریکس به‌عنوان جایگزینی برای دلار آمریکاست، اما در شرایط کنونی این هدف دست‌نیافتنی به‌نظر می‌رسد. دلار همچنان ارزی پایدار و به‌راحتی قابل‌تبدیل است و جایگاه آن در بازار جهانی با تهدید فوری روبه‌رو نیست. علاوه بر این، کشورهایی، چون هند، برزیل و آفریقای جنوبی تمایلی ندارند روابط خود را با ایالات متحده و کشور‌های غربی قطع کنند و ترجیح می‌دهند تعادلی میان دو بلوک قدرت جهانی برقرار سازند.

با این همه، اجلاس کازان از سه جنبه اهمیت ویژه‌ای داشت: نخست آنکه نشان داد تحریم‌ها تاکنون نتوانسته‌اند اقتصاد روسیه را به ورطه فروپاشی بکشانند و احتمالاً در آینده نیز به این هدف نخواهند رسید. چین و هند همچنان خریداران اصلی نفت روسیه باقی مانده‌اند و اقتصاد داخلی این کشور نیز تاب‌آوری خود را حفظ کرده است. هرچند ممکن است پذیرش این واقعیت برای دولت‌های غربی دشوار باشد، اما روسیه می‌تواند برای مدتی طولانی به جنگ ادامه دهد و حتی در برخی جنبه‌ها در موقعیتی برتر قرار گرفته است.

دومین نکته برجسته در این نشست، عزم جدی اقتصاد‌های بزرگ نوظهور برای ایستادگی در برابر فشار‌های غرب بود؛ امری که تنها محدود به روسیه نمی‌شود. چین نیز به‌دلیل تعرفه‌ها و محدودیت‌های تجاری، نگران از دست دادن دسترسی به بازار‌های غربی است.

در صورتی که دونالد ترامپ در انتخابات آتی پیروز شود، او وعده داده است که بر تمامی واردات چین به ایالات متحده تعرفه ۶۰ درصدی اعمال کند؛ اقدامی که می‌تواند ضربه‌ای شدید به اقتصاد چین وارد سازد. البته دموکرات‌ها هم موضعی سختگیرانه نسبت به چین اتخاذ کرده‌اند که این مسئله نشان‌دهنده تغییری بنیادین در رویکرد غرب در قبال چین است. کامالا هریس، در صورت تصدی ریاست‌جمهوری، احتمالاً سیاست‌هایی مشابه، اما با شدت کمتر از رویکرد قاطعانه جو بایدن را دنبال خواهد کرد؛ رویکردی که شامل اعمال تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی بر خودرو‌های برقی وارداتی از چین، محدودیت‌های سرمایه‌گذاری و تحریم‌هایی علیه شرکت‌های فناوری چینی بوده است.

با وجود تلاش‌های چین برای بازنگری مدل رشد اقتصادی‌اش و حرکت به سمت تقویت مصرف داخلی، این کشور همچنان به اقتصادی وابسته به صادرات متکی است و برای محصولات تولیدی خود به بازار‌های جدید نیاز دارد. اگرچه گروه بریکس نمی‌تواند جایگزینی کامل برای بازار‌های ثروتمند آمریکای شمالی و اروپا باشد، اما به عنوان مجموعه‌ای از اقتصاد‌های میان‌درآمد می‌تواند بازار‌های تازه‌ای برای صادرات چین فراهم کند.

اجلاس کازان از این منظر اهمیت داشت که افزایش نفوذ و نارضایتی فزاینده کشور‌های جنوب جهانی را برجسته ساخت. این منطقه که بیش از نیمی از جمعیت جهان و سهمی رو به افزایش از اقتصاد جهانی را در بر می‌گیرد، هر روز تأثیر بیشتری بر اقتصاد جهانی می‌یابد. سهم کشور‌های گروه هفت  شامل ایالات متحده، ژاپن، آلمان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و کانادا – از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶۷ درصد در سال ۱۹۹۴ به ۴۴ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافته است، در حالی که سهم چین در همین دوره چهار برابر شده و به ۲۰ درصد رسیده است.

نظم جهانی جدید که در ابتدا قرار بود به رفاه عمومی منجر شود، نتوانسته است این وعده را عملی کند. به گزارش بانک جهانی، پیشرفت در کاهش فقر جهانی به دلیل عوامل مختلفی، چون جنگ‌ها، افزایش بدهی‌ها، پاندمی و تغییرات اقلیمی متوقف شده است. کشور‌های ثروتمند یا توان مقابله با این بحران‌های چندوجهی را ندارند یا علاقه‌ای به رفع آنها نشان نمی‌دهند. گروه هفت و کشور‌های غربی همچنان به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویی از همان قدرت سال ۱۹۴۴ – زمانی که بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول در کنفرانس برتون وودز تأسیس شدند – برخوردارند. اما اکنون این یک اقتصاد جهانی متفاوت است. فارغ از اینکه چه کسی در رقابت برای کاخ سفید پیروز شود، سلطه غرب با چالشی مواجه شده که در ۵۰۰ سال گذشته سابقه نداشته است.

 

bato-adv
bato-adv
bato-adv