تسنیم نوشت: داستانش، داستان دو باجناق است که میخواهند پدر همسرشان را به عنوان شهید جا بزنند و از قبل این اتفاق به منفعت برسند؛ اما شاید یک عدهای که هنوز این فیلم را ندیدهاند را دچار سوء تفاهم کند. آیا «زودپز» جدیدترین اثر رامبد جوان قصد اهانت به جایگاه یا خانواده شهدا یا جایگاه شهدا دارد؟
با تماشای این فیلم و یا حداقل مطالعه این یادداشت، به نظر میتوان به این سوء تفاهم خاتمه داد. چرا که تیم «زودپز» به تلخیهای موشکباران سال ۶۶، هم نگاهی جدید و متفاوت از نوعِ کمدی دارند و هم به مجاهدتها و تلاشهای رزمندگان ادای احترام میکنند؛ بنابراین اگر مخاطب تا پایان، «زودپز» را دنبال کند حتماً سوء تفاهمِ نسبت به توهین و اهانت به جایگاه و خانواده شهدا کاملاً از بین میرود. چرا که میزِ محاکمه و دادگاهی برقرار میشود. باید رفت و تماشا کرد که برای سرگرمشدن و لذت بردن از بازیِ خوب محسن تنابنده، کارگردانی رامبد جوان و شاید با نگاهی جامعتر، تلاشهای فیلمبردارِ خوب با قاببندیهای جذابِ سینمایی، خالی از لطف نباشد.
نوید محمدزاده در تجربه اول طنازی، تمام تلاش خود را کرده، اما راه برای طناز شدن بسیار دارد. در حالیکه محسن تنابنده با حضور مؤثرش در مدیریت فیلمنامهاش همچنان که رامبد جوان در اظهارات اخیرش اشاره کرده، بار اصلیِ کمدی «زودپز» را به دوش میکشد.
شاهین صولتی که کاراکتر آن برعهده نوید محمدزاده است یک آس و پاسِ «فُکُلی» است و تا حد زیادی باورپذیر شده و در مقابل شاید حضورِ کمتر، اما درخشانترِ محمود جعفری به چشم میخورد که نقشِ قدرتالله مددی را به نمایش درمیآورد. به نظر میرسد رامبد جوان برای شخصیتپردازیِ درستتر، سعی کرده از تجربه بازیگریاش برای هدایت بازیگرانش بهره ببرد.
این اتفاق در «ورود آقایان ممنوع» و حتی «اسپاگتی در هشت و بیست دقیقه» هم میافتد. او معمولاً در بازیگردانی فیلمهایی که خودش کارگردانی میکند تا حدود بسیاری موفق عمل کرده است. شاید یک مقداری «نگار» این ضعف را داشته باشد به خاطر اینکه کمدی نیست، اما در کارنامه کارگردانی رامبد جوان، آثار کمدیاش از اقبال و اتفاقات بهتری برخوردار شده است.
درباره کارگردانی رامبد جوان باید به این نکته اشاره کرد او معمولاً کارهایی را که «فانتزی» ساخته خیلی خوب از آب درنیامدهاند همچون «قانون مورفی»، اما وقتی به سمتِ کمدی رئال رفته توانسته به موفقیت دست پیدا کند. همچنان که این اتفاق امروز برای «زودپز» افتاده است.
نکته دیگر توجه کارگردان به بداهههای بازیگرانش همچون محسن تنابنده که در وهله اول نویسنده خوبی برای کنار هم قرار دادنِ موقعیتهای طنز است. همچنان که او پیش از این به کرّات در سریال «پایتخت» این نکته را نشان داده است.
«زودپز» یک کمدی رئال با موقعیتهای هوشمندانه طنز است. مشکلی که در اکثرِ اوقات، فیلمهای کمدی سینمای ایران به سمت آن میروند. همچنان که این نکته را میتوان در «قیف» رضا عطاران و «مفتبر» حامد بهداد به وضوح مشاهده کرد با یکسری از اکتها، تیکهها و ارجاعات جنسی برای فروش و دیده شدن تلاش میکنند در «زودپز» کمتر دیده میشود. اگرچه هست و، اما یک داستانِ جدید و دریچه نویی را از موشکباران سال ۶۶ روایت میکند.
مدتها بود کمتر شاهد یک داستان در دلِ یک کمدی بودیم که به سمت داستانگوییِ توأمان با نمایشِ موقعیتهای کمدی، برود. حتی زمانیکه یک موشک به «زایشگاه» اصابت میکند؛ با تماشای این صحنهها، خصوصاً آنهایی که آن دوران را به چشم خودشان دیدهاند اشک در چشمانشان حلقه میزند؛ بنابراین «زودپز» تنها یک کمدیِ صرف نیست و سعی کرده فضای رئال را هم به مخاطبانش نشان دهد.
البته در عین حال، «زودپز» هم لحظاتی از شوخیها و تیکههایش سمت و سویِ سخیفهای مرسوم سینمای امروز را دارد، اما وزنهی فیلمنامه، داستان و بازیِ خوب بازیگران به این اتفاقات مرسوم در سینمای کمدیِ این روزهای سینمای ایران، سنگینی میکند.
از این بحث بگذریم؛ در میانِ این شوخیها و محوریت داستان فیلم در زمان موشکباران تهران (سال ۶۶- ۶۷)، اما چند نکته هم در آن نهفته است. اول تلنگری به مخاطب داخل سینما میزند چقدر نزول دادن و نزول گرفتن امر ناپسندیدهای است. با نشان دادن «پیرمردِ» قصه (محمود جعفری) که هم نزول میدهد و هم محتکر است، این اتفاق میافتد. اصطلاحاً - «نزول» - زندگی آدمی را خاکستر میکند.
نکته دیگر که به اتفاقات روز هم برمیگردد، موضوع دستاوردهای دفاعی ایران است. روزهایی را در «زودپز» میبینیم که مردم فریاد میزنند «موشک جواب موشک»، اما به خاطر قرار گرفتن در یک جنگ ناخواسته و تحمیلشده و حمایتها و پشتیبانیهای چندین کشور به رژیم بعث، آن موشکبارانها را نمیتوان مثلِ امروز پاسخ داد. امروز جوابِ گستاخیهای رژیم صهیونیستی با بیش از ۲۰۰ موشک پاسخ داده میشود و اینهاست که احتمالاً مخاطبِ «زودپز» با تماشای این فیلم یادِ این اقتدار میافتد و تعصبِ ملیاش را برمیانگیزد.
یا مثلاً آنجا که سیروس و شاهین ماشین عروسیِ ولی را دزدیدند و شب ولی با دو نفر آمد کتکشان زد، پایانِ سکانسِ کتککاری ابتر مانده، یا این که شاهین کتک خورد و افتاد تهِ چالِ مکانیکی، بیپیوست است، مخاطب فکر میکند نویسنده الان میخواهد با بیهوش افتادن شاهین روایت دیگری بسازد و داستان را جلو ببرد، اما به یک باره در سکانس بعدی میبینیم به طورکل ماجرای کتککاری دیشب تمام شده و حالا سیروس و شاهین دارند میروند ماجرای مرگ قدرت را به مهری بگویند!
نکتهای که شاید «زودپز» به آن پایان داده دیالوگِ خندهدار است و بیشترِ زورِ خودش را روی موقعیتهای کمیک گذاشته، همان نقطهای که نیازِ سینمای کمدی امروز است. اینجا حتی میتوان این مقایسه را در آثار کمیک خارجی هم انجام داد؛ بین سریال «فرندز» و مثلا آثار صامت «چارلی چاپلین»، فرندز عمده توان خنداندنش در دیالوگهاست، چاپلین کمدیاش کمدی موقعیت است.
از طرفی دیگر موقعیتهایی در فیلم با «اسلوموشن» یا همان استفاده از تکنولوژی دیده میشود که کمتر در فضایِ سینمای کمدی، سازندگان به این سمت میروند. این اتفاق به تعبیرِ رامبد جوان، به واسطه حضور تهیهکننده و تیم تولیدی است که صاحبِ تجربهاند. منصور سهرابپور به عنوان تهیهکننده این فیلم، در کنار کارنامهای متنوع از سریال و فیلم، پیش از این کمدی را با «ساخت ایران» تجربه کرده که در نوعِ خودش خاطرانگیز است.
اما شاید یکی از نقاط ضعفِ دیگر فیلم، شروعِ «زودپز» باشد که خیلی کوبنده نیست. رقص هندی در بیابان انتخاب شده، اما خوب درنیامده و صحنه داخل خانه و دعوای دامادها و پدرزن هم آنچنان بار طنز ندارد. اما قدرت خندانندگیِ داستان از جایی شروع میشود که دامادها به گاراژ میروند و مچِ قدرت را میگیرند. «زودپز» تازه از آنجا، جان میگیرد.
یادداشت: مجتبی برزگر