ابراهیم شیری؛ به این ترتیب، شواهد تجاوز گسترده به لبنان که به استانهای شمالی هممرز با سوریه و منطقۀ مرزی سوریه و لبنان سرایت کرده، نشان میدهد که «مجازات» افراطگرایان فلسطینی ادعایی غیر از یک پوشش تبلیغاتی نیست. تحریک سوریه و کشاندن آن به جنگ مستقیم، یکی از اهداف میانمدت رژیم نتانیاهو است. میتوان فرض کرد که هدف نهایی اسرائیل در لبنان عبارت از این است که این کشور را به چندین واحد شبهدولت دستنشانده بر اساس خطوط قومی-مذهبی تقسیم کند. نتانیاهو در ٩ اکتبر، به شهروندان لبنانی پیشنهاد کرد که خود را از شرّ جنبش حزبالله خلاص کنند و به طرز عوامفریبانه آن را به تحریک جنگ علیه اسرائیل متهم کرد. همانطور که برخی ناظران خاطرنشان میکنند، «این اظهارات نتانیاهو در واقع یک پیشنهاد به احزاب مسیحی، دروزی و سنی است که ذهنیت سیاسی از دسترفته طی دههها سلطۀ حزبالله را دوباره به دست آورند».
همچنین، میتوان فرض کرد که هدف از گسترش منطقۀ کنترل مستقیم یا غیرمستقیم ارتش اسرائیل و ارگانهای اطلاعاتی آن بر بخشی از خاک لبنان و سوریه شامل کنترل بخشهایی از خط لولۀ نفت فراعربی به بندر صیدا در جنوب لبنان و خط لولۀ نفت از شمال عراق (کردستان عراق) به بندر طرابلس در شمال لبنان است. اما از افشاگری سموتریچ و دیگر افراطیون چنین استنباط میشود که برنامههای اسرائیل عبارت است از تقسیم مجدد کل خاورمیانه... عربستان لازم به یادآوری است که در آستانۀ تجاوزات اسرائیل به لبنان در بهار و تابستان ١٩٨٢، در مجلۀ «کیوونیم» («مسیرها»)، نشریۀ رسمی سازمان جهانی صهیونیستی، سرمقالهای با عنوان «استراتژی اسرائیل در دهۀ ١٩٨٠» منتشر شد. در این مقاله کمک تلآویو به تقسیم کل منطقه به تعداد زیادی کشورهای کوچک، مثلا، «تجزیۀ سوریه به دلیل وضعیت سیاسی و مذهبی داخلی مشابه لبنان، به چندین کشور مستقل» در نظر گرفته شده است. همچنین خاطرنشان میشود که زیو شیف، کارشناس نظامی در روزنامۀ متنفذ هاآرتص- روزنامۀ طرفدار دولت، علاقۀ اسرائیل به «تقسیم عراق به کشورهای شیعه، سنی و کُرد» را اعلام میکند (هاآرتص، ٢ ژوئن سال ١٩٨٢). زیرا، همانطور که در نشریۀ فوقالذکر «کیوونیم» آمده است، «سه چهارم مردم یهود دیگر نمیتواند در یک نوار باریک ساحلی بسیار خطرناک در عصر هستهای جمع شود. بنابراین، اسکان مجدد مردم ما مهمترین هدف راهبردی است». هنوز هیچ اظهارنظر رسمی در مورد این نشریات وجود ندارد و همچنین تأیید نشده است که دولت یهود دارای سلاح هستهای در اختیار دارد...
در ضمن، نه تنها «پاکسازی» کنونی تقریباً تمام لبنان توسط اسرائیل، حتی اقدامات مشابه قبلی در شمال الجلیل نیز بطور قابل ملاحظهای با دیدگاههای فوقالذکر منطبق است. به گفتۀ تیری میسان، دانشمندان علوم سیاسی و عربشناس فرانسوی: «.. اسرائیل از طریق کنترل تمامی ارتباطات تلفنی (به استثنای شبکۀ خصوصی حزبالله) و ادغام آن با نظام بانکی بینالمللی، اقتصاد لبنان را نابود میکند؛ باعث ورشکستگی نظام بانکی آن میشود و قاچاقچیان مواد مخدر آمریکای جنوبی را که داراییهای خود را در لبنان نگهداری میکنند، تحریک میکند تا آداراییهایشان را فوراً از آنجا خارج کنند.
اسرائیل اقتصاد لبنان را از طریق نظامی خفه میکند، بندر بیروت را با سلاحهای جدید و خرابکاری منفجر میکند». این کارشناس پیشبینی میکند که «لبنانیها بدون اینکه بدانند دشمن واقعیشان کیست، با بزغالهها میجنگند. بندر حیفا تا حدی جایگزین بندر بیروت شده است». به گفتۀ این پژوهشگر، «پس از مدتی کل کشور تقسیم خواهد شد و قلمرو واقع در پائین رودخانۀ لیتانی به اسرائیل ضمیمه خواهد شد». آنچه اتفاق میافتد، در مقابل دیدگان همه است. از قضا، رسانههای اسرائیلی در سال ١٩۵٠ نوشتند که حمایت لبنان از کشورهای عربی در جنگ آنها با اسرائیل (١٩۴٨-١٩۴٩) یک بیپروایی بود و این بر سرنوشت لبنان در آینده تأثیر میگذارد.
همچنین جالب است که در ٢٢ اکتبر ١٩۵۶ یک جلسۀ محرمانه در شهر سور فرانسه با شرکت نامبردگان زیر برگزار شد: از طرف اسرائیل - داوید بنگوریون، نخست وزیر، موشه دایان، رئیس ستاد کل ارتش و شیمون پرز، مدیر کل وزارت دفاع؛ از طرف فرانسه - موریس بورگز-مونوری، وزیر دفاع، کریستین پینو، وزیر امور خارجه و موریس شال، رئیس ستاد کل ارتش؛ از طرف انگلیس- سلوین لوید، وزیر امور خارجه و سِر پاتریک دین، دستیار مشاور او. بنگوریون ابتدا طرحی را برای بازنگری عمدۀ مرزها در خاورمیانه پیشنهاد کرد. طبق این طرح راهبردی، اردن باید به عنوان یک کشور منحل شود و ساحل شرقی رود اردن به عراق به پیوندد و بخش غربی رود اردن به اسرائیل ملحق شود. طبق همین طرح، بخش جنوبی لبنان تا رودخانۀ لیتانی باید تحت کنترل صهیونیستها قرار میگرفت، در عین حال، لبنان میبایست از مناطق مسلماننشین خود صرفنظر میکرد و به یک جمهوری مصغر جغرافیایی با اکثریت مسیحی (مارونی) متحد با اسرائیل تبدیل میشد. مذاکرات دو روز به طول انجامید: در نهایت، فرانسویها و انگلیسیها بنگوریون را متقاعد کردند که در آن زمان بر مصر تمرکز کند.
اطلاعات جالب توجهی نیز در مطبوعات شوروی منتشر شد. روزنامۀ «عصر مسکو» در ٢۴ سپتامبر ١٩٨٣، با استناد به منابع سیاست خارجی اروپای غربی نوشت: «انگلیس، فرانسه و ایتالیا، که نظامیان آنها، همراه با نیروهای آمریکایی، در میان به اصطلاح «نیروهای چند ملیتی» در لبنان گنجانده شدهاند، نسبت به اقدامات آمریکا در لبنان بشدن نگران هستند و نگران هستند که ممکن است آمریکاییها با تجزیۀ لبنان موافقت کنند». متأسفانه، با قضاوت بر اساس واکنش کنونی واشنگتن نسبت به تجاوز اسرائیل به لبنان، این فرض که حداقل کمک غیرمستقیم واشنگتن به طرحهای فوقالذکر، از جمله، تشویق اقدامات اسرائیل برای تجزیه و تقسیم لبنان، کاملا منطقی است.
همانطور که دومینیک دو ویلپن، دیپلمات و نخستوزیر فرانسه در سالهای ٢٠٠۵-٢٠٠٧، با آگاهی به این موضوع اشاره میکند، «آخرین گامهای اسرائیل کاملاً فراتر از یک عملیات محدود است. احتمالاً، اسرائیل خواهان جنگ جهانی است. راست افراطی در دولت نتانیاهو صادقانه معتقد است که فقط یک جنگ بزرگ میتواند اسرائیل را بزرگ کند». به گفتۀ جان لیمبرت، معاون سابق وزیر امور خارجۀ آمریکا در امور ایران، اسرائیلیها «سعی میکنند با تحریک ایرانیها، آنها را به درگیری بکشانند. اگر ایرانیها وارد ماجرا شوند، واضح است که آمریکاییها نیز وارد ماجرا خواهند شد. این، استراتژی بسیار واضح اسرائیل است و ما میبینیم که آنها برای رسیدن به چه چیزی تلاش میکنند».
عبدالله بوحبیب، وزیر امور خارجۀ لبنان میگوید: «سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان اندکی قبل از مرگش با آتشبس موافقت کرد. اما، اسرائیل با حمله به حومۀ بیروت، راه صلح را برای خود، ایران و احتمالاً آمریکا که میتوانست به آن جلب شود، بست. این مسئله به موجویت خود لبنان مربوط است». آرتیوم کرپیچنوک، مورخ آشنا به واقعیتهای اسرائیل و نویسندۀ چندین کتاب، صریحتر میگوید: «مهمترین مسئله این است که ظاهراً ما در مورد عملیات مشترک اسرائیل و آمریکا صحبت میکنیم. مقیاس حملات، سطح فنی آنها، سطح جمعآوری اطلاعات نشان میدهد که قتل و کشتار در خاک چندین کشور تنها با حمایت اطلاعاتی و نیروهای مسلح آمریکا انجام میگیرد. به گفتۀ این دانشمند، «نتانیاهو موفق شد بدون توجه به نتیجۀ انتخابات آینده، با سردمداران آمریکا در مورد پشتیبانی به توافق برسد. تصادفی نیست که حمله به رهبری حزبالله درست در زمانی انجام شد، که بیبی در واشنگتن بود. این یک عملیات ظاهراً استراتژیک است، هدف تغییر کل توازن قوا در خاورمیانه و شکست دادن «محور مقاومت» است.
در اکتبر ٢٠٢٣، تحلیلگران مؤسسۀ مطالعات استراتژیک بیتالمقدس نوشتند تا زمانی که حزبالله و ایران شکست بخورند، نباید به شکست حماس بسنده کرد. در اینجا فقط میتوان به این نکته اشاره کرد که کسانی که میخواهند فریب بخورند، میتوانند فریب بخورند» .
در عین حال، اسرائیلیها سعی میکنند با مشارکت گستردۀ ارتش اسرائیل که به طور کامل در غزه گرفتار شده است، از اقدام نظامی اجتناب کنند. مقامات در تلاش هستند تا کمبود رو به تزاید سربازان وظیفه را با مهاجران غیرقانونی آفریقایی ساکن اسرائیل جبران کنند. آرتیوم کرپیچنوک ادامه میدهد، علیرغم اعتراضهای نسبتاً گسترده علیه سیاستهای نتانیاهو، «رویدادهای اخیر موقعیت افراطیها را تقویت کرده است و نتانیاهو امروز از بنگویر و سموتریچ قابل تشخیص نیست». بر اساس نظرسنجیها، رأیدهندگان بنگویر و سموتریچ به طور گسترده به رأیدهندگان لیکود میپیوندند. برای راستها، «عصر معجزات»، سال ١٩۶٧ دوم آغاز شده است. جامعۀ اسرائیل به طور جدی مطمئن شده که همۀ مشکلات را میتوان با خشونت نامحدود حل کرد».
با این حال، این به سختی امکانپذیر است. واسیلی نبنزیا، نمایندۀ دائم روسیه در سازمان ملل گفت که مسکو هم عملیات ارتش اسرائیل در لبنان و هم قتل رهبر حزبالله را محکوم میکند. وی در ادامه افزود: «متأسفانه منطقۀ خاورمیانه به معنای واقعی کلمه در برابر چشمان ما به ورطۀ یک جنگ بزرگ جدید پیش میرود و شورای امنیت تنها با درماندگی این موضوع را تماشا میکند». روسیه ترور حسن نصرالله و همچنین عملیات اسرائیل در لبنان را محکوم میکند و از این کشور میخواهد که نیروهای خود را از لبنان خارج کند. خط تشدید تنش اسرائیل به دخالت ایران که تا همین اواخر «خویشتنداری استثنایی» از خود نشان میداد، کمک میکند. اسرائیل با عدم رعایت قطعنامههای سازمان ملل متحد، تصمیمات این سازمان را که به آن اجازۀ تبدیل شدن به یک کشور را داد، عمداً زیر پا میگذارد. دمیتری پسکوف، سخنگوی مطبوعاتی رئیس جمهور روسیه معتقد است که پیامدهای گسترش درگیری در خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود.