عدهای به فضای مجازی پناه میبرند و میخواهند با استفاده از آن در ذهن مخاطبان تداعی شوند که البته این یک روش کوتاهمدت است و بالاخره تمام میشود. اما عدهای دیگر سعی میکنند در حوزههایی خارج از آن به گوش و چشم مخاطب بیایند، فعالیت کنند و سر زبانها بیفتند.
به گزارش فرهیختگان، نزدیکترین مثالش به هفته گذشته برمیگردد که به فاصله یک روز، دو آهنگ جدید منتشر شد؛ اما این موضوع از آنجایی مورد توجه قرار میگیرد که نام خوانندههای این آثار مطرح میشود. اولین آهنگ برای کامران تفتی و دومین اثر برای محمدرضا گلزار است؛ بازیگرانی که در گذشته تجربه خوانندگی و حتی برگزاری کنسرت را هم داشتند.
اشتباه برداشت نشود. هیچ ایرادی ندارد که یک بازیگر بخواهد خواننده هم باشد، یا برعکس یک خواننده بخواهد بازیگری کند. در سالیان اخیر نمونههای زیادی از این قبیل داشتیم؛ مهران مدیری بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون به موسیقی علاقه داشت و حتی کنسرتهای زیادی هم برگزار کرد. یا حامد بهداد بازیگر سینما که یکی از اشعار حافظ را خوانده است. محمدرضا هدایتی نمونه دیگری است که بیش از ۲۰ تکآهنگ دارد.
یا مصداق برعکسش فرزاد فرزین، رضا یزدانی، سیروان و زانیار خسروی و امیر مقاره از جمله خوانندگانیاند که بهعنوان بازیگر در سریالهای نمایش خانگی حضور پیدا کردهاند، اما انتخابشان همیشه به دلیل هنری که داشتند نبود. ذهن سازندگان، به دنبال فالوورهای این خوانندگان هم میگشت.
اگر بخواهیم نمونههای بیشتری را بگوییم تمامی ندارد؛ اما نتیجه این حضور موفقیتآمیز نبوده است. چرا موفقیتآمیز نبوده است؟ دو دلیل را میتوان بیان کرد. اول اینکه این هنرمندان تبحر و تخصص کافی برای فعالیت در حوزههای مختلف را ندارند و باید به این موضوع توجه کنند که قرار نیست اگر شخصی بازیگر خوبی است حتما خواننده خوبی هم باشد. یا اگر فردی خواننده خوبی است بتواند حرفهای بازیگری کند.
نکته دوم اینکه این افراد فکر میکنند بهواسطه محبوبیتشان میتوانند هرگونه محتوایی را تولید کنند و مخاطب هم با آغوش باز آن را بپذیرد. فارغ از اینکه توجه کنند مخاطب تا یک جایی محتوای ضعیف را دنبال میکند و از جایی به بعد وقتی میبیند آن هنرمندی که طرفدارش است، برای چشم و گوش مخاطب احترام قائل نیست دیگر دلیلی نمیبیند آن را دنبال کند.
اما سوال اینجاست که چرا یک هنرمند وارد چالشی میشود که خودش میداند برنده نمیشود، دوما مورد حمله طرفدارانش هم قرار میگیرد. مثل محمدرضا گلزار که بعد از انتشار آهنگ جدیدش در اینستاگرام به دلیل حجم بالای نظرات منفی کامنتهایش را بست. برای این سوال تنها یک پاسخ وجود دارد آن هم اینکه بعضی از هنرمندان به هر نحوی دنبال مطرح شدنند؛ حتی به غلط.
از اواخر دهه ۸۰ بود که پدیده هواداری در فیسبوک شکل گرفت و این روزها در بسترهای مختلف به اوج خودش رسیده است. نوجوانانی که طرفدار دوآتیشه یک بازیگر یا خواننده میشوند و آن هنرمند را الگوی خود میدانند. اما این موضوع زمانی آسیبزا میشود که شدت این هواداری زیاد شده و مخاطب بدون در نظر گرفتن هنر یا ویژگی خاصی از آن شخص کورکورانه از او حمایت میکند و طاقت ندارند کسی آن هنرمند را نقد کند. برای مثال زمانی که محمدرضا گلزار آهنگ جدیدش را بیرون داد، مورد هجمههای بسیاری از مخاطبان قرار گرفت. اما عدهای بهسرعت وارد عمل شدند و او را مرد همهفنحرف این روزها خواندند که دیگران طاقت پیشرفتش را ندارند. یا زمانی که ویدئویی از بازی ضعیف امیر مقاره در یک تئاتر بیرون آمد، طرفدارانش مانند یک ارتش با یک متن مشترک این ویدئو را پست کردند و از او تعریف و تمجید کردند. آنها حتی به افرادی که نقد داشتند پرخاش میکردند و از آنها میخواستند تا نقدهایشان را از صفحات مجازیشان پاک کنند.
به نظر میرسد این طرفداریهای کورکورانه که بیشتر مختص نوجوانانی است که هنوز هیجاناتشان قابل کنترل نیست زمینهای را فراهم کرده تا قدرت ریسک کردن هنرمندان بالا برود و در عرصههای مختلف هنری ظاهر شوند بیآنکه نگرانی بابت قضاوتها داشته باشند. درواقع این هنرمندان بیش از آنکه روی هنر و تخصص خودشان حساب کنند روی طرفداران کمسنوسالشان حساب میکنند و مطمئن هم هستند که ضرری شامل حالشان نمیشود. البته این موضوع را از زاویه دیگری هم میتوان دید. آن هم اینکه شخص هنرمند بدون در نظر گرفتن طرفدارانش، دلش بخواهد در حوزهای متفاوت فعالیت کند.
برای مثال محمدرضا گلزار که پیشتر درباره آهنگ جدیدش صحبت کردیم، در ابتدای شروع فعالیت هنریاش عضو یک گروه موسیقی بوده، او سپس سراغ بازی در سینما میآید و بعد از آن تصمیم میگیرد مجری بودن را هم تجربه کند. در میان اینها او همچنان به خوانندگی هم توجه دارد. البته حضور گلزار فقط به حوزههای فرهنگ و هنر خلاصه نمیشود و مدتی پیش بود که اعلام شد او بهعنوان هیئترئیسه انجمن پدل (تنیس) منصوب شده است. درواقع هنرمندانی مثل گلزار تلاش میکنند تا با حضور در رشتههای مختلف همچنان روی زبانها باشند و در ذهن مخاطب به فراموشی سپرده نشوند.
این درحالی است که عده دیگری از هنرمندان چنین طرز فکری را اشتباه میدانند و معتقدند برای ماندگاری در ذهن مخاطب باید یک رشته را به صورت تخصصی کار کرد. سالار عقیلی نمونه این افراد است که میگوید: «کار درستی نیست که یک خواننده بازیگر شود یا یک بازیگر خواننده شود. به نظرم آن هنرمند ماندگار نیست و مردم نمیدانند به او بهعنوان بازیگر نگاه کنند یا خواننده و در برزخ میمانند.»
شاهین فرهت، آهنگساز و استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هم درباره علل گرایش بازیگران به خوانندگی میگوید: «این افراد به چند دلیل به سمت این هنر گرایش پیدا میکنند؛ یا بهدلیل علاقه به موسیقی یا بهدلیل علاقه به شهرت. بهطور کلی اگر از جنبه درست و منطقی به این موضوع نگاه کنیم، متوجه میشویم این افراد از جنبه مادی به این موضوع نگاه میکنند و علاقه در درجه دوم قرار دارد. این افراد فکر میکنند، چون در عرصه بازیگری موفق بودهاند، میتوانند در موسیقی و خوانندگی هم موفق باشند و این بزرگترین اشتباه آنهاست؛ زیرا هرکسی را برای کاری ساختهاند. در طول تاریخ هنرمندان بسیاری بودند که موسیقیدانهای خوبی شدهاند، اما در این دوره این اتفاق کمتر پیش میآید؛ زیرا موسیقی جنبه تجاری پیدا کرده است. بهنظر من هرکس باید در حوزه کاری خود فعالیت کند؛ زیرا هر انسانی باید یک راه را ادامه دهد تا بتواند در کار خودش پیشرفت کند.»