دکتر بابک زمانی در اعتماد نوشت: افزایش ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی، مشکل نیست بلکه بحران و فاجعه است. پیش از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و تا سال ۱۴۰۰ که به این وضع بحرانی در تراکم پذیرش دانشجوی پزشکی نرسیده بودیم، نسبت اعضای هیات علمی به رزیدنت در ایران، برعکس این نسبت در امریکا بود.
در دانشگاههای علوم پزشکی امریکا به ازای ۳۰ عضو هیات علمی ۵ رزیدنت مشغول به تحصیلاند درحالی که در کشور ما، به ازای ۵ عضو هیات علمی ۳۰ رزیدنت پذیرش میشوند. این معضل، پیش از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم وجود داشت و آن زمان البته یک روال معمول بود و به چشم مسوولان نمیآمد، چون خودشان هم در دوره رزیدنتی با همین وضع مواجه بودند و این یک روال معمول در نظام آموزشی ما بود که دستیاران کار کنند و، چون مزد نمیگیرند و، چون دانشجو هستند، نظامی شبیه به بردهداری رایج باشد و شبکه بهداشت و درمان کشور هم به مفت و به رایگان با این شیوه اداره شود درحالی که روال صحیح این است که چند برابر تعداد دستیاران، اعضای هیات علمی داشته باشیم و حداقل ۳۰ عضو هیات علمی در یک مرکز درمانی آموزشی به صورت شبانهروزی و تماموقت کار کنند و دستیاران در کنار این استادان آموزش ببینند.
روال صحیح این است که پرداختی نظام سلامت به اعضای هیات علمی در حدی باشد که زندگی متعارف این استادان اداره شود و تنها در چنین زمانی میتوان انتظار داشت که اعضای هیات علمی، به صورت تماموقت و از صبح تا شب در یک بیمارستان مشغول به کار باشند، چون میدانند که با این حقوق دریافتی، آینده و زندگیشان تامین میشود. در کشور ما، حتی پیش از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم اعضای هیات علمی علوم پزشکی به صورت تماموقت در یک مرکز درمانی آموزشی حضور نداشتند، چون چارهای جز این نداشتند و زندگی با حقوق دریافتی هیات علمی زندگی ممکن نبود.
حالا با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی، تمام دانشگاههای علوم پزشکی و به خصوص، دانشگاههای مادر همچون دانشگاه علوم پزشکی تهران و ایران با مشکل کمبود هیات علمی مواجهند چنانکه در دانشگاه علوم پزشکی ایران، در یکی از بخشهای تخصصی فقط ۲ الی ۳ عضو هیات علمی باقی ماندهاند و بقیه مهاجرت کردهاند یا از دانشگاه رفتهاند درحالی که پیش از مصوبه افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو، تعداد اعضای هیات علمی در این بخش حدود ۸ نفر بود.
امروز با یک بحران در آموزش پزشکی مواجهیم و البته این بحران روز به روز در حال وخامت است و البته بحران در رشتههای داخلی همچون مغز و اعصاب به مراتب شدیدتر از بخشهای جراحی است، آنهم درحالی که امروز، تاسیس یک دانشکده پزشکی از تاسیس یک سوپرمارکت آسانتر شده، چون ظاهرا آموزش پزشکی، دیگر نیازی به مهارت و کارورزی ندارد.