اظهارات پناهیان باعث شده است تا بسیاری به او برچسب منفعتطلبی بزنند و بگویند که برای کسب منفعت در سه ماهه گذشته چندبار موضعگیریهای خود را درباره افراد و کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم و بعد از آن درباره دولت پزشکیان تغییر داده است.
به گزارش اعتماد، هیئت آلیاسین در مشهد در ایام عزاداری هفته گذشته محفل اخبار مهمی در تقسیمبندیهای سیاسی سالهای اخیر شد.
حضور مسعود پزشکیان و محمدباقر قالیباف به عنوان رییس دو قوه در کنار یکدیگر نیز در این هیئت در جای خود قابل توجه است. مهمتر از ترکیب چهرههای حاضر در این مراسم اما سخنانی بود که علیرضا پناهیان به زبان آورد و موج رسانهای را در روزهای بعد به راه انداخت. پناهیان البته مرد حرفهای پرحاشیه و خبرساز است اما آنچه اظهارات او را در این مراسم بیش از پیش مورد توجه قرار داد، مخاطب این سخنان بود؛ کنایه و نقد تند علیه روزنامه کیهان.
در یک محاسبه ساده قرار نبوده و نیست که «پناهیان» علیه «کیهان» سخنی بگوید. نام پناهیان و کیهان در کنار هم، در یکدستترین لایههای حاکمیت قرار میگیرد؛ در گروهی که به عنوان تندروها شناخته میشوند و فارغ از صحت و سقم این عنوان آنها در سالهای اخیر رویکردها و رسالتهای مشترک زیادی داشتهاند؛ علیه برجام، عیله روحانی، علیه اصلاحطلبان، مخالف مذاکره، مدافع فیلترینگ و لایحه حجاب و هزاران نقطه مشترک دیگر.
دایره اشتراکات کیهان و پناهیان گستردهتر از آن بود و هست که به یکباره واعظ خبرساز اصولگرا بر منبر بر کیهان بشورد و حتی از رییس مجلس درخواست برای برخورد با رسانهای را داشته باشد که بهزعم او در حال «دوقطبی» سازی در کشور است. کیهان البته نه در جایگاهی هست که در مقابل انتقادات کوتاه بیاید و نه سابقهای در حرف شنیدن و پاسخ ندادن داشته و دارد. نقد تند پناهیان با پاسخ تندتر کیهان روبهرو شد و از خجالت هم به خوبی در آمدند.
این رخداد اما نوید یک شکاف جدید در دل طیفهای سخت اصولگرایان را داد. اگر تا دیروز شکاف بین شورای ائتلاف و جبهه پایداری، بین قالیباف و جلیلی، بین سنتیها و تکنوکراتهای اصولگرا بود، حالا شکاف و اختلافنظر بین یک روح در دو بدن سیاسی اصولگرایی رخ داده است؛ بین کیهان و پناهیان. ریشه این شکاف چیست و چرا چنین عیان بر هم تاختند.
«من واقعا از ریاست محترم مجلس شورای اسلامی تقاضا میکنم برای دو قطبیسازی در فضای رسانهای یک مقرراتی در مجلس شورای اسلامی وضع شود. اصلا انگار این موضوع یک منکری است که معروف شده است. روزنامههایی که با خرج دولت ساخته و پرداخته میشوند، از کیهان گرفته تا اطلاعات و جمهوری اسلامی تا هر روزنامه دیگری، اینها حق ندارند بیایند و دو قطبیسازی بکنند.»
احتمالا حاضران در هیئت از حمید علیمی و مسعود پزشکیان و محمدباقر قالیباف تا حاضران معمول و مرسوم حاضر در مراسم عزاداری از شنیدن نام کیهان از زبان پناهیان در نقد و نکوهش متعجب شدند. پناهیان اما سخن نکوهشآمیز خود را محدود به نام بردن از اسامی روزنامهها نکرد و مشی آنها را تفسیر کرد و برای سرنوشت آنها نیز نسخه پیچید: «به عنوان مثال روزنامهای بگوید که چون فلانی از جناح مخالف است من فقط انتقاد میکنم، درِ همچین روزنامهای را باید بست! دروغ گفتن و نشر اکاذیب در یک روزنامه کار بدی است و این امر را محاکمه هم میکنند، ولی بدانید نشر اکاذیب به اندازه دوقطبیسازی زشت و بد نیست.»
تاکید پناهیان بر دوقطبیسازی و نام بردن از کیهان اما از دایره تحمل روزنامه همیشه منتقد خارج بود. همین شد که کیهان نیز در اقدامی سریع، قلم را بر همفکر و هممسلک همیشگی خود تیز کرد. ابتدای مطلب را هم با منتی بر سر پناهیان آغاز کرد و یادآوری کرد که ۴ سال پیش از این، از پناهیان در مقابل منتقدانش دفاع کرده است: «۱۹ شهریور ۱۳۹۹ که برای دفاع از آقای پناهیان در مقابل هجمه ناجوانمردانه رسانههای زنجیرهای و لشکر مجازیشان و حتی برخی جریانهای داخل جبهه انقلاب نوشتیم و توصیه به رعایت «انصاف» و «اخلاق» کردیم؛ فکرش را هم نمیکردیم که حدود ۴ سال بعد در ۱۴ شهریور ۱۴۰۳ آقای پناهیان (احتمالا ناخواسته و شاید با مشورت و آدرس غلط برخی اطرافیان) به همان سو بروند و با سخنانی که از یک روحانی بعید به نظر میرسد، آرزوهای چندین و چندساله دشمنان تابلودار انقلاب علیه کیهان را تکرار کنند! »
از لحن و محتوای پاسخ کیهان روشن است که برچسب دوقطبیسازی که پناهیان بر آنها زده برایشان سنگین بوده است. در همین نوشتار و پاسخ به پناهیان است که کیهان تاکید کرده: «انتظار آن بود که آقای پناهیان به جای کلیگویی، دقیقا بفرمایند کیهان در کجا و چگونه دوقطبیسازی کرده است؟!
مطالبهگری؛ دوقطبیسازی نیست و منافاتی هم با وفاق و حفظ اتحاد ندارد؛ همانطور که رهبر انقلاب هم ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ فرمودند: «ملّت باید با دولت همراه باشد، اتّحاد را حفظ کند؛ این منافات ندارد با انتقاد کردن یا حرف زدن یا مطالبه کردن؛ اینها اشکالی ندارد… قوای سهگانه هم باید با هم متّحد باشند -دولت، مجلس، قوه قضاییه- باز این منافات ندارد با اینکه مجلس در قبال دولت به وظایف خودش عمل کند؛ به وظایف قانون اساسی عمل کند؛ سوال کند، مطالبه کند، بخواهد، قانونگذاری کند، استیضاح کند و امثال اینها. اگر این موارد دوقطبیسازی است پس تکلیف «جهاد تبیین» و «جنگ روایتها» و ضرورت دفاع از آموزههای انقلاب و… چه میشود؟ آیا تاکید رهبر انقلاب بر مقابله با مفسدان دوقطبیسازی است؟! »
کیهان در همین نوشتار از سنت دیرینه خود نیز فاصله نگرفته و چون همیشه، در حال نقد پناهیان سنگی نیز به رسانههای همیشه مورد نقد خود انداخته و از پناهیان خواسته به جای نقد کیهان، به نقد آنها بپردازد: «از کیهان به عنوان روزنامه دوقطبیساز سخن گفتهاید و بعد به روزنامههای اطلاعات و جمهوری اسلامی هم اشاره کردهاید! چرا از روزنامههای زنجیرهای مثل هممیهن و سازندگی و اعتماد و شرق و… نامی نبردهاید؟! آیا نگاهی گذرا به مطالب آنها که کار ویژهشان نفرتپراکنی و دوقطبیسازی است در این چند سال انداختهاید؟»
به نظر میرسد مساله کابینه پزشکیان و رای اعتماد کامل مجلس دوازدهم به این کابینه به مذاق کیهان و طیفی از اصولگرایان خوش نیامده است. تردیدی در نقش محمدباقر قالیباف در این رای اعتماد کامل نیست و از این جهت قالیباف نیز از چشم این طیف تندرو افتاده است.
آنها تلویحا اشاره میکنند که حتی دولت محبوب و مطلوب آنها یعنی دولت سیزدهم نیز رای اعتماد کامل از مجلس یازدهم که تحت مدیریت قالیباف بود، نگرفت و بعد از آن نیز چند وزیر از دولتی که نماد حاکمیت یکدست بود، استیضاح شدند. با این حساب حالا چرا باید به کابینه مسعود پزشکیان که در رقابت با کاندیدای طیف سخت اصولگرایان یعنی سعید جلیلی دست برتر را داشت، رای اعتماد کامل داد.
کیهان در همان ایام چندبار در مطالب مختلف به این موضوع اشاره کرده بود که نه ترکیب کابینه برای آنها قابل قبول است نه رای اعتماد کامل مجلس به آنها. همین اظهارات نیز در محتوای صحبت پناهیان مورد نکوهش قرار گرفته است و کیهان نیز در پاسخ به پناهیان باز هم دست از تخریب کابینه دولت چهاردهم برنداشته و نوشته است: «کیهان در گزارشی مستند تاکید کرد که بهکارگیری افراد زاویهدار و بیگانه با انقلاب «وفاق ملی» نیست.
این نیز تاکید رهبر معظم انقلاب بوده و هست که در کمتر از دو ماه از روی کار آمدن دولت جدید؛ سه مرتبه و در سه سخنرانی مجزا به تفصیل نسبت به انتصاب افراد بدسابقه و بیگانه با انقلاب هشدار دادهاند. کجای این کار دوقطبیسازی است؟! »
اینکه علیرضا پناهیان صراحتا از جریان نوانقلابیها و پایداریها اعلام برائت کرد و سعی دارد با نزدیک شدن به طیف محمدباقر قالیباف خود را موافق جریان وفاق ملی نشان دهد، تنها تغییر سریع او در ماههای اخیر نیست. او در ایام انتخابات نیز تغییر موضعی بین قالیباف و جلیلی داشت و پسرش نیز به صورت عیانتر از خود او به یکباره بر طیف جلیلی شورید و در توییتی به نقد تند آنها پرداخت. البته این تنها پناهیان نیست که با تغییر دنده، مسیر و سرعت حرکت را تغییر داده، چهرههای دیگری همچون مجتبی ذوالنوری نیز رویهای مشابه او در پیش گرفتهاند.
ذوالنوری نیز همچون پناهیان در سالهای اخیر شمایل کامل مخالفت با دولت روحانی بود. پناهیان در تمام طول عمر دو دولت روحانی و بعد از آن از مخالفان شدید روحانی، ظریف و برجام بود در بعضی از صحبتهای خود در هیئات و شبکههای اجتماعی درست مانند بعضی از اعضای جبهه پایداری به مخالفت با سیاستهای دولت برخاست و حتی تا جایی پیش رفت که در توییتی اعلام کرد پایان این دولت را باید جشن گرفت.
پناهیان البته در سالهای اخیر اظهاراتی که رنگ و بوی دوقطبی بدهد کم نداشته است. اظهاراتی که اگرچه در ظاهر در نکوهش دوقطبی بود اما خود دوقطبی را ترویج میداد.
در خرداد سال ۱۴۰۰ و در جریان انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، او با حمله به اصلاحطلبان گفته بود: «یک گروهی اسم خودشان را گذاشتند اصلاحات، اسم بقیه جریانهای سیاسی کشور را گفتند اصولگرا. خب این دروغ بود، چون جریانهای مختلفی واقعا در کشور وجود دارند. درست است؟ نمیشد همه آنها را در یک طیف قرار داد. درست است؟ جریانهای مستقل منتقد از خودشان را هم اسمشان را گذاشتند اصولگرا و عمدا این کار را میکردند. این دروغپردازی موجب خفقان روانی شد.
خیلیها میخواستند اظهارنظر بکنند یا انتقاد بکنند دیگر نمیتوانستند، میگفتند ما اگر انتقاد کنیم الان بهمان میگویند اصولگرا. درست است؟ ببینید این یک نمونه دوقطبیسازی دروغ و غلط است. در این انتخابات میدانید چه اتفاقی افتاده؟ از دوقطبی کاذب اصلاحطلب-اصولگرا انتخابات نجات پیدا کرد، از اسارت رسانهای دروغپرداز نجات پیدا کرده، ما چندتا سلیقه را میتوانیم در کنار همدیگر ببینیم انتخاب کنیم.
کی گفته که عرصه سیاست را همیشه باید یک عرصه دوقطبی دید؟ کدام دانش سیاسی این حرف را زده؟ بله روش صهیونیستها برای اداره جوامعی که فرهنگ سیاسیشان پایین است مثل جوامع مسیحی اروپایی و امریکایی این کار را میکند، یک دوقطبی برایشان درست میکند، توی دو قطبش هم آدم خودش را دارد، بعد مردم را با این دو قطب بازی میدهد.»
او همچنین در سخنرانی پیش از خطبههای نمازجمعه تهران در تاریخ ۲۲ شهریور سال ۱۳۹۸، با اشاره به سخنان رییسجمهور دولت دوازدهم، گفته بود: «این دوقطبیسازی متاسفانه در جامعه ما هم سالهاست که شکل گرفته است؛ البته این دوقطبیسازی، اوایل یک معنا و مصادیقی داشت که بعدها تغییر و تحول پیدا کرد و آن دوقطبیای که باهم دعوا داشتند، در کنار همدیگر قرار گرفتند ولی اسم این دوقطبی باقی ماند. واقعا این دوقطبیای که امروزه در جامعه ما جاری است یک دوقطبی کاذب است. من تشکر میکنم که اخیرا رییسجمهور علیه دوقطبیسازی صحبت کردند.»
او در اسفند ماه سال ۱۳۹۵، هم در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری با انتقاد از اصلاحطلبان بیان کرده بود: «از همان ابتدا، چه کسانی دوقطبی «اصلاحطلب-اصولگرا» را راه انداختند؟ آن دوقطبیای که در انتخابات ۷۶ به وجود آمد، یک دوقطبی کاذب بود! در انتخابات ۷۶ مردم به رییسجمهوری رای دادند که اوضاع برعکس رییسجمهور قبلی بشود، چون اصلاحطلبها اساسا علیه جریان «سازندگی» به میدان آمدند و مردم هم برای نفی «دولت سازندگی» به اصلاحطلبها رای دادند، اما وقتی دولت آنها تشکیل شد، در آن دولت دیدیم که تغییرات چندانی نسبت به دولت قبلی صورت نگرفته و تقریبا همان است! »
امروز رفتار و اظهارات پناهیان مملو از رفتارها و گفتارهایی است که در عمل نوعی از دوقطبیسازی را ترویج میداد اما با این وجود، کنش سیاسی پناهیان بعد از در انتخابات ریاستجمهوری اخیر دستخوش تغییر قرار گرفت. او برخلاف رویه سابق خود و نزدیکانش و طرفداری از سعید جلیلی در سال ۱۳۹۲ اینبار از محمدباقر قالیباف حمایت کرد و رایدهندگان به او را عواملی دانست که از «دوقطبی» شدن جامعه جلوگیری کردهاند.
از همان زمان مشخص بود که پناهیان به هر دلیلی نمیخواهد در کنار طیفی باشد که مرز بین قالیباف و جلیلی را مرز بین کفر و اسلامی میدانند؛ همان عبارتی که سیدحسین نقوی حسینی، عضو ستاد پزشکیان که سابقه حضور در حلقه سعید جلیلی را داشت به کار برده بود.
نقوی حسینی در روزهای منتهی به انتخابات با انتقاد از رویه و رفتارهای ستاد سعید جلیلی به پایگاه خبری انتخاب گفته بود: «در بیانات حامیان جلیلی و مسوولان ستادهای ایشان جملاتی دیدم که خیلی تند است و مرز بین خودشان و قالیباف را مرز بین اسلام و کفر میدانند. نگاه آقای جلیلی به قالیباف یک نگاه وحشتناک است. تلاش اینها برای رای نیاوردن قالیباف در مجلس را هم به یاد داریم.»
اظهارات پناهیان باعث شده است تا بسیاری به او برچسب منفعتطلبی بزنند و بگویند که برای کسب منفعت در سه ماهه گذشته چندبار موضعگیریهای خود را درباره افراد و کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم و بعد از آن درباره دولت پزشکیان تغییر داده است. نیتخوانی البته نه مستند تحقیقی است و نه قابل تایید و رد صددرصدی اما آنچه واضح است شکاف جدی بین لایههای سخت اصولگرایان و بدنه حاکمیت یکدستی است که از سال ۱۴۰۰ اصولگرایان زیادی با اطمینان و خیال راحت به آن تکیه زده بودند.
تردیدی نیست که در سه سال گذشته موضوع حاکمیت یکدست به شکلی جدی و بعد از دولت محمود احمدینژاد در بوته آزمایش قرار گرفت. تردیدی نیست که آنچه امروز بین کیهان و پناهیان عیان شده قدمتی بیشتر از تابستان ۱۴۰۳ و انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم دارد.
پناهیان البته پیش از این سابقه اظهارات و اقدامات یک بام و دو هوای زیادی دارد کما اینکه علیرغم فریادها بر سر مجلس دهم درباره موضوع شفافیت آرا، از ذبح این موضوع در مجلس اصولگرای یازدهم به راحتی گذشت و سرسوزنی از پاسکاری و تغییر این طرح در مجلس یازدهم که به طرحی ضد شفافیت تبدیل شد، سخنی بر زبان نیاورد.
اینبار اما به نظر میرسد جریان اصولگرا براساس تجربه سه سال گذشته در حال استحالهای جدی است؛ جذب نیرو از سمت بدنه سخت که تندروها شناخته میشدند به سمت بخش اعتدالی، از محمدباقر قالیباف که حساب خود را از طیف جلیلی و پایداری جدا کرده تا پناهیان از تاختن کیهان بر کابینه تازه نفس پزشکیان گلایهمند است.
نیت البته بدون تردید میتواند سهمخواهی باشد اما دنیای سیاست از اساس دنیای سهمخواهیها است. فنون مذاکره از جزییترین بخشهای یک جریان سیاسی تا در سطح بینالمللی و کلان براساس منفعت و سهمها متکی بوده و هست. بنابراین اینکه امثال پناهیان و قالیباف بخواهند برای سهمهای آینده تغییر زاویه کمی در مواضع و موضعگیریهای خود داشته باشند موضوع دور از ذهن یا عجیبی نیست.
آنچه امروز به عنوان دوقطبی بین کیهان و پناهیان رخ داده، نشان از تفکیکهای جدی در اردوگاه اصولگرایان است. سیر تطور پناهیان البته نشان میدهد که او قرار نیست از مواضع پیشین خود در حوزههایی همچون حجاب یا دیگر خطوط قرمز برگردد اما فاصله گرفتن از طیف فکری کیهان نیز اتفاق در حال جریانی در دل اردوگاه اصولگرایان است.
بعد از مساله و تئوری سهمخواهی و ادعای منفعتطلبی که در مورد پناهیان و قالیباف مطرح میشود انگیزه دیگری نیز در این میان قابل بررسی است. بخشی از جریان اصولگرایی صدای جامعه در عبور از این دیدگاهها را شنیده و هوشمند رفتار میکند. آنها این مساله را درک کردهاند که مطاع طیف کیهان یا نیروهای فکری و سیاسی همراستا با آن دیگر مشتری قابلتوجهی در جامعه ندارد و در یک انتخابات کمرمق و کمرنگ در موضوع مشارکت باز هم مسعود پزشکیان دست برتر را در مقابل سعید جلیلی دارد.
شنیدن این پیام میتواند باعث این موضع شود که چهرههایی همچون علیرضا پناهیان گردشی جدی در مواضع خود داشته باشند. گردشی که احتمال گردش به عقب آن غیرممکن نیست، اما در شرایط فعلی نشان از استحاله درونی طیفهای مختلف درون دل جریان اصولگرایی دارد.
در کنار این مساله رویکرد و شیوه دولت پزشکیان میتواند این روند را تسهیل یا مسدود کند. وقتی صرفا پیروزی پزشکیان و رای اعتماد به کابینه او ترکهای پنهان در بین اصولگرایان را نمایان و عیان کرده، بدون تردید مسیر حرکت او میتواند تاثیر بسیاری بر این دست از تقسیمبندیهای سیاسی داشته باشد.
تغییر گفتمان در درون جریان اصولگرایی نه موضوع قابل انکاری است و نه اتفاقی تازه. ریشه موضوع به انتخابات سال ۱۳۸۴ و شکافها و دوقطبیهای درونجریانی اصولگرایان بازمیگردد. طی دو دهه گذشته گفتمانهای مختلفی در دل این جریان شکل گرفته و تفکیکهای جدی در این حوزه رخ داده است.
تجربه سه سال گذشته و نوع کنش و واکنشها بین طیفهای سنتی اصولگرایان، طیف قالیباف و جریان جلیلی و پایداری به خوبی نشان میدهد که به موازات موضوع سهمخواهی و سهم گرفتن از دولت یا مجلس، نوع گفتمان این طیفها در موضوعات مختلف سیاست داخلی و خارجی و حوزههای فرهنگی و اجتماعی تفاوتهای جدی پیدا کرده است.
به موازات همین تغییر و تفکیک گفتمانها، ظهور و بروز چهرههای جدید در جریان اصولگرایی باعث ایجاد تقسیمبندیهای جدید شده است. اگر زمانی در قلب جریان اصولگرایی تنشها بین چهرههایی همچون مرحوم محمد یزدی با آملی لاریجانی بود حالا سخن از امیرحسین ثابتی و حمید رسایی در جریان اصولگرایی است.
اگر روزگاری سخن موحدی کرمانی حکم حرف اول و آخر در دل جریان اصولگرایی را داشت، حالا جوانان اصولگرا نه شیوخ تراز اول اصولگرا را بالای سر خود میبینند و نه برای اتاقهای فکر و نهادهایی که تصاعدی در جریان اصولگرا متولد میشوند، ترهای خرد میکنند.
در میانه درگیری و دوقطبی بین طیف قالیباف و جلیلی، در شرایطی که صدای لایه سخت اصولگرایی به جای نزدیکان قدیمی مصباح یزدی از زبان امیرحسین ثابتی و حمید رسایی شنیده میشود، جابهجایی چهرههایی در بین طیفهای اصولگرایی همچون علیرضا پناهیان غیرممکن به نظر نمیرسد.
دوقطبیای که امروز در بین پناهیان و کیهان رخ داده، میتواند تا پایان دولت مسعود پزشکیان و انتخابات ریاستجمهوری پانزدهم سرنوشتهای متفاوتی پیدا کند. این دو قطبی آغاز فصلی جدید در جریان راست در زمین سیاست داخلی جمهوری اسلامی است. دو قطبی که میتواند سرنوشت موضوعات زیادی را تغییر دهد.