روزنامه هم میهن در سرمقاله خود نوشت: آقای خاتمی در سخنانی در جمع مشاوران خود گفت: «پاسخ ایران به جنایت اسرائیل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود... عملیات پهپادی و موشکی ایران علیه اسرائیل با لحاظ همه جوانب امر در چارچوب مقررات روشن و مناسبات قانونی بینالمللی صورت گرفت... عملیات ایران حاوی این پیام روشن بود که اسرائیل تصور نکند که هر جنایت و شرارت و عمل خلاف مقررات مسلم بینالمللی انجام دهد و نهادهای بینالمللی هم در مقابل آن به وظیفه قانونی خود عمل نکنند، بیپاسخ میماند. جمهوری اسلامی نشان داد که توان و تدبیر لازم در تأمین منافع خود و برخورد با تجاوز و جنایت را دارد.»
این موضع آقای خاتمی را باید در کنار تنگنظریهای رسمی و نیز موضع انتخاباتی دو ماه پیش ایشان دید.
اینکه این رفتارهای وحدتشکن بخشی از نیروهای غالب نمیتواند توجیهی باشد برای ندیدن وضعیت خطیر کشور و اصول ملی، همچنان که رای ندادن در انتخابات گذشته به معنای فاصلهگیری از سیاست اصلاحطلبانه نیست، بلکه برعکس همیشه این آمادگی وجود دارد که ضمن تاکید بر اصول اصلاحطلبی از مواضع درست نیز حمایت شود و این رفتار ۱۸۰ درجه مغایر با رفتارهای کسانی است که خود را اصولگرا معرفی میکنند، ولی در واقعیت هیچ چیز جز چسبیدن به قدرت اصل و هدف پایانی مورد اتفاق آنان نیست.
کافی است نگاهی بیاندازیم به دوران سخت خاتمی و روحانی که چگونه تندروهای قدرتپرست علیه سیاست خارجی آنان اقدام عملی میکردند و حتی به آقای هاشمی هم رحم نمینکردند و آن مشکلات را در غرب و آلمان برای دولت او ایجاد کردند تا اهداف ضدملی خود را پیش ببرند.
آنان آن اندازه در دشمنیهای شخصی و قدرتطلبیهای مبتذل غرق بودند که حاضر شدند در دوره احمدینژاد سیاست مثلاً تهاجمی پیش بگیرند و به رادیکالترین شکل، حتی در نفی هولوکاست سمینار گذاشتند، ولی امروز حتی یکی از آنان نیست که نه از کودکان بیپناه غزه دفاع کند و نه از تمامیت ارضی ایران.
کافی است نگاهی به مواضع آنان در موضوعات مشابه داخلی و اقتصادی در این دو دهه بیاندازیم تا ببینیم تا چه اندازه تحت سیطره منطق دوگانه قرار دارند. روزی برای دلار ۲۰هزار تومانی و تورم ۳۰درصدی فریاد «وااسلاما» سر میدادند و حتی در سال۱۳۹۶ به خیابان آمدند و خود را نماینده گرسنگان جا میزدند؛ درحالیکه شکمهای برآمده آنان از فرط خوردن جای خالی نداشت. ولی روز دیگر دلار چند برابر بالاتر و تورم ۴۵درصدی را هم نادیده میگیرند و حتی توجیه میکنند. این تفاوت اصولگرایان رسمی با «اصولگرایی اصل و واقعی» است.