عباس عبدی در اعتماد نوشت: ارزیابی از عملکرد دولت شاخصهای معینی دارد که اغلب قابل سنجش است. برخی از آنها حتی اگر گزارش رسمی هم منتشر نشود، مردم همگی آن را حس میکنند. در حالی که برخی از عملکردها به این دقت و روشنی قابل دیدن نیستند و مدتی زمان میبرد که آثار آن روشن شود، مگر اینکه گزارشهای بهروز و دقیقی از این حوزهها در دسترس باشد.
اخیرا گزارشی دیدم از «تحلیل نتایج آزمون نهایی خرداد ۱۴۰۲» آموزش و پرورش که گزارش رسمی این وزارتخانه بود. نتایج آن فوقالعاده عجیب است و آن احساسی را که داشتم درباره بدتر شدن وضع آموزش عمومی به خوبی میتوان دید. نتایج درباره تحلیل میانگین نمرات کشوری آزمون نهایی در سال ۱۴۰۲ و مقایسه آن با سال گذشته است.
اولین نکته این است که میانگین مذکور برای همرشتهها همان عدد ۱۰/۰ است. به عبارت دیگر احتمالا حدود نیمی از دانشآموزان و شاید هم بیشتر، معدلی زیر ده داشتهاند. این عدد برای رشته ادبیات و علوم انسانی ۸/۸ و برای علوم و معارف اسلامی ۱۰/۴ است، بیشترین مقدار هم برای علوم تجربی و برابر ۱۱/۲ و سپس ریاضی فیزیک ۱۰/۸ است. تا اینجا شاید چیز عجیبی نباشد، ولی مقایسه این ارقام با میانگین نمرات سال ۱۳۹۸ به بعد نشان میدهد که روند تغییرات بسیار نگرانکننده است.
نتایج روشن است. امسال نسبت به سال ۱۳۹۸ حدود ۲۰ درصد از معدل نمرات ۴ گروه درسی کاسته شده است. این رقم خیلی خیلی زیاد است. ولی کاهش اصلی در یکی، دو سال اخیر رخ داده. به عبارت دیگر در بخش اصلی این افت تحصیلی در دو سال و یکسال اخیر بوده است و معلوم نیست کاهش بیش از این مقدار چه معنایی خواهد داشت. نکته بسیار مهم برای سیاستگذاران حکومتی این است که بیشترین کاهش نمرات در هر چهار رشته در درس تعلیمات دینی و قرآن و عربی است که میان ۱۸ تا۲۴ درصد کاهش معدل دیده میشود. البته در دو رشته ادبیات و علوم انسانی و نیز علوم و معارف اسلامی بیشترین کاهش ابتدا مربوط به ریاضی و آمار است و سپس دو درس تعلیمات دینی و قرآن و عربی هستند.
با توجه به اینکه یادگیری این دروس چندان سخت و پیچیده نیست، این امر به منزله بیتوجهی یا بیرغبتی آنان در خواندن یا حتی پاسخ صحیح دادن به پرسشهای این دو درس است. در موارد زیادی دانشآموزان پاسخهای خود را به پرسشهای امتحانی میدهند که لزوما مطابق با نظر کتاب نیست و غلط شناخته میشود. این کاهش شدید معدل ناشی از سختتر شدن سوالها نیز نیست، زیرا همین مطالعه نشان میدهد که فقط ۱۱درصد سوالها سخت بودهاند و ۲۵ درصد آسان و بقیه متوسط بودهاند، پس حتما ناشی از کاهش سطح آموزشی آنان است.
تفاوت میانگین نمرات برحسب استانهای کشور قابل توجه است. از ۱۲/۰ یزد تا ۷/۷ سیستان و بلوچستان است که نشانهای از نقش تعدیلکننده آموزش عمومی در عدالت اجتماعی ندارد و چه بسا نقش تشدیدکننده نابرابری آموزشی آن بیشتر باشد.
در مجموع میتوان کارنامه دولت کنونی را در مساله آموزش و پرورش نیز از این طریق که نتیجه نهایی هر نوع سیاست و اجرایی است، مشاهده کرد. خیلی است که از این پایینتر هم بتوان رفت.