آروین پسر نوجوانی است که به دلیل چاقوکشی در بازداشت به سر میبرد و باید به خاطر جراحاتی که به دوستش وارد کرده دیه بپردازد.
به گزارش سایت جنایی او از زندگیاش میگوید:
*چرا چاقوکشی کردی؟
من چاقو نکشیدم. اول سروش چاقو کشید. او به من حمله کرد و من از خودم دفاع کردم.
*اما تو او را زدی.
چاره نداشتم. اگر نمیزدم او مرا میزد.
*چرا دعوا کردید؟
سروش میگفت به دوستدختر او نظر دارم.
*راست میگفت؟
دروغ میگفت. آن دختر خواسته بود خودش را پیش سروش عزیز کند، سروش هم میخواست خودی نشان دهد بعد من را متهم کردند.
*این همه تتو روی دستت برای چیست؟
تتو کردم. دوست دارم، خوشم میآید.
*معنای این نقشها را میدانی؟
بعضی را میدانم و بعضی را نمیدانم. چون قشنگ بود تتو کردم.
*پدر و مادرت اعتراضی ندارند؟
آنها سرگرم خودشان هستند. همیشه دعوا دارند.
*چرا؟
پدرم همیشه پولهایش را از دست میدهد. قمار میکند. مادرم هم دعوا دارد چرا پول نداریم.
*تو چه میکنی؟
از خانه بیرون میآیم که دعوای آنها را نبینم و با دوستم وقت میگذرانم.
*حالا که در زندان هستی کاری برای تو کردهاند؟
بله. دنبال رضایت هستند. فعلاً که کاری پیش نرفته، اما دنبالش هستند.
*دوستت حاضر به گذشت هست؟
فکر نمیکنم. میگوید دیه را بدهید.
*میتوانی بدهی؟
من که کاری ندارم. پدرم باید بدهد که او هم آه در بساط ندارد. حالا گفته کاری میکند. ببینیم چه میشود.