محلههای قدیمی تهران راویان خوبی هستند برای آنچه طی ٢٠٠ سال بر سر این شهر و ساکنانش آمده است؛ اینکه چه کسانی در کوچهها و خیابانهایش زندگی کردهاند و منشا چه رویدادها و اتفاقاتی برای پایتختنشینان بودهاند.
به گزارش همشهری آنلاین، در این میان، نقش محله پامنار پررنگتر است و خواندن داستانهای این محله و مردمانش رنگوبوی جذابتری به ورقهای تاریخ داده است. بعد از ساخت بنای عظیم ارگ سلطنتی با معماری نوین و خیرهکننده، به زعم شاه صاحبقران، همسایههای ارگ باید چیزی بودند در حد و اندازههای این عمارت زیبا و چشمنواز. به گفته نصرالله حدادی، تهرانشناس، متمولان، اعیان و اشراف، بازرگانان و حاجیها آمدند در جنوب و شرق ارگ خانههایی زیبا ساختند و همانجا ساکنان شدند؛ یعنی در کوچه صدتومنیها، کوچه حاجیها و... در پامنار و در عودلاجان و اینجا شد محله اشرافنشین تهران قدیم.
وقتی خندقهای اطراف تهران که بهدستور ناصرالدینشاه پر و ارگ سلطنتی بنا شد، عودلاجان شد اولین محلهای که تهرانیهای متمول در آن ساکن شدند. محلهای که از ٢ بخش پامنار و ناصرخسرو تشکیل میشد و اعیان و اشراف و بازرگانان عمدتا در پامنار زندگی میکردند و به همین دلیل کاروانسراها و تیمچههای زیادی اینجا شکل گرفت که در زیبایی این محله نقش زیادی داشت. کاروانسرای پرآوازه قیصریه یکی از آنهاست. این کوچه محل زندگی دولتمردان و بزرگان قاجار نیز بوده است.
در کوچه بهاءالدین؛ بهاءالدوله، وزیر خارجه ناصرالدینشاه، در کوچه صدیقالدوله؛ صدیقالدوله، پیشکار و آموزگار مظفرالدینشاه، در زمانی که هنوز ولیعهد بود، زندگی میکردند. سالها بعد از آن هم شاید به اعتبار همان اصالت، این محله شد زادگاه استاد جغرافیای تاریخ ایران، دکتر منوچهر ستوده و عباس یمینی شریف، نویسنده و شاعر نامآشنای ادبیات کودک.
شاعر «من یار مهربانم/ دانا و خوشبیانم …» را کمتر کسی است که نشناسد. او مدتی در پامنار زندگی میکرد. آنطور که داریوش شهبازی، تهرانشناس، میگوید آیتالله کاشانی هم اینجا زندگی میکرد: «پامنار خیابان سرپوشیدهای بود که خانه آیتالله کاشانی درست وسط این خیابان بود. مسجد تاریخی آغابهرام پامنار به همت آیتالله مرمت و بازسازی شد و قرار بود این مسجد به نام او نامگذاری بشود که آیتالله کاشانی موافقت نکرد.»
میگویند پامناریها اولین تهرانیهایی بودند که به خانههایشان برق رسید. داستان هم از این قرار است که میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم نامدار ناصرالدینشاه، برای روشنایی عمارت بهارستان، دستور ساخت کارخانهای کوچک را میدهد؛ همان کارخانهای که بعدها امینالضرب میخرد و میشود کارخانه «چراغ برق». خیابان چراغ برق امروز هم نامش را از این کارخانه وام گرفته است. پامناریها شبی یک قران بهکارخانه برق پرداخت میکردند و تا نیمههای شب که به خواب میرفتند از روشنایی برق کارخانه استفاده میکردند.
اولین محلهای که مردمانش بالن دیدند هم پامنار بوده. روایت شده است که یک روز آفتابی حسین تهرانی که بالننوردی را در اروپا آموزش دیده بود با بالنی که خودش ساخته بود، در محله پامنار به پرواز درمیآید. پامناریهای حیرتزده که هاج و واج او را نگاه میکردند و هر آن احتمال سقوط و مرگش را میدادند با کمال تعجب میبینند که حسین آقا و بالنش به سلامت در عشرتآباد فرود میآیند.
نخستین خط تلفن تهران هم سال ١٣٠٢در پامنار راهاندازی شده است. پایتختنشینها البته قبلا چیزهایی درباره تلفن شنیده بودند، اما محلهای که رسما تلفندار شده پامنار بوده است.
محله و گذر اصیل و قدیمی پامنار با بناهای زیبا و هزاررنگ و مسجد و مناره و... روزگاری محل زندگی و رفتوآمد شخصیتهای بانفوذ سیاسی، فرهنگی، تجاری و... بوده که هرکدام با رقم زدن رویدادهای بزرگ، سهم زیادی در تحولات تاریخی تهران و ایران در دورههای متمادی داشتهاند. پامنار سال ١٣٣٤ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.