پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک و رئیس ساواک تهران بود. در واقع در یک دهه پایانی حکومت پهلوی، پرویز ثابتی مسئول مستقیم مقابله جریانهای چریکی بود و حفظ امنیت داخلی کشور را برعهده داشته و این یعنی هر آنچه درباره شکنجهها، اعدامها و بازداشتهای انقلابیون و مخالفان رژیم پهلوی شنیدهاید زیر نظر پرویز ثابتی و توسط او انجام شده است. همین پیشینه کافی بوده که ثابتی را چهار دهه در سایه فرو ببرد.
پخش مستند سریالی جدیدی دربارهی پرویز ثابتی رئیس ادارهی ساواک تهران، از شبکهی «من و تو»، نام این چهرهی سیاسی دوران پهلوی را بار دیگر بر سر زبانها انداخته است. پرویز ثابتی که حالا ۸۷ سال دارد و ساکن آمریکا است، پس از فرارش از ایران در میانهی انقلاب ۵۷، زندگی مخفیانهای در پیش گرفته و هیچ تصویری از وی منتشر نشده بود.
با این حال، روز ۲۲ بهمن سال گذشته برای نخستین بار پس از ۴۴ سال، تصاویری از حضور او به همراه خانواده اش در یک تجمع سیاسی ایرانیان خارج از کشور در لس آنجلس منتشر شد که سر و صدای زیادی به پا کرد.
حالا بار دیگر با پخش مستند پرویز ثابتی که خود نیز در آن حضور دارد و با ارجاعاتی به برخی چهرههای مشهور ایرانی همراه بوده، بحثها دربارهی رئیس ساواک تهران داغ شده است.
او در ابتدا و بنا به صحبتهای خودش در همین مستند قرار بوده یک حقوقدان باشد، اما به دادگستری نرفته و وکیل نشده او قصد داشته استخدام وزارت آموزش و پرورش شود بعد از آنجا به دادگستری برود. سال قبل از فارغالتحصیلی هم استخدام آموزش و پرورش شده بود، اما در نهایت جذب ساواک شد.
پرویز ثابتی در سرکوب گروههای چپ مبارز نقش کلیدی ایفا کرده است، از همین جهت میان او و چپهای مبارز آن زمان یک شکاف پرنشدنی به قدمت پنج دهه وجود دارد و بسیاری از اظهارنظرها در تمامی این سالها درباره او، متصل به آن نقش کلیدی ثابتی در آن سرکوبهاست، از آن طرف او، چون سال پیش در میانه اعتراضات در یک گردهمایی در آمریکا پس از سالها چهره خودش را نشان داد و رسانهای شد، طی ماههای اخیر تبدیل به سوژهای شده که برخی رسانهها مثل همین من و تو تلاش کردهاند روی آن مانور بدهند.
پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک و رئیس ساواک تهران بود. در واقع در یک دهه پایانی حکومت پهلوی، پرویز ثابتی مسئول مستقیم مقابله جریانهای چریکی بود و حفظ امنیت داخلی کشور را برعهده داشته و این یعنی هر آنچه درباره شکنجهها، اعدامها و بازداشتهای انقلابیون و مخالفان رژیم پهلوی شنیدهاید زیر نظر پرویز ثابتی و توسط او انجام شده است. همین پیشینه کافی بوده که ثابتی را چهار دهه در سایه فرو ببرد.
برخی منتقدان میگویند ثابتی بیشتر درگیر سرکوب جریانهای چپ و چریکی بوده. هرچند او این اتهام را رد کرده و گفته اگر اینطور بود همه روحانیون شاخص امروز به پرونده بازداشتشان توسط ساواک افتخار نمیکردند. او میگوید همه روحانیون شاخص از جمله آیتالله طالقانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی را بازداشت کرده بود، اما تفکیکی میان آنها قائل بود.
ثابتی درباره رویکرد ساواک در برابر روحانیون میگوید هر سال دوبار با آیت الله شریعتمداری دیدار داشته و هر دو هفته یکبار احمد عباسی، داماد آیت الله شریعتمداری یک لیستی برای او میآورد که آدمهای مختلف از او خواستههایی داشتند. بعضی درباره زندانیان بود، بعضی درباره مالیات.
در مستندی که از ثابتی در شبکه من و تو پخش شده وی ادعا کرده است: سال ۱۳۵۰ امام موسی صدر در آخرین سفر خود به ایران با شاه ملاقات کرد و درخواست کمک مالی کرد که شاه با قسمتی از درخواست او موافقت کرد. ثابتی مدعی شده امام موسی صدر با او هم ملاقاتی داشته و درخواست آزادی صدر عاملی را مطرح کرده است و ثابتی هم او را آزاد کرده است.
ثابتی میگوید در این ملاقات از کمکهای امام موسی صدر به سازمان مجاهدین خلق برای پیوستن به گروههای فلسطینی و آوردن مصطفی چمران از آمریکا به لبنان و همکاری با او گله وانتقاد کرده و چمران را عامل آمریکاییها و مصر خوانده است. موسی صدر کمک به مجاهدین را تکذیب کرده، اما از چمران دفاع کرده است.
اما خود ثابتی اذعان کرده که روابط شاه با روحانیون از سال ۱۳۴۰ و بعد از اصلاحات ارضی و حق رای به زنان تیره شد. ثابتی میگوید حتی بعد از ماجرای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که آیتالله خمینی بازداشت شد هم مساله برخورد تند در هیچ مرحلهای اصلا و ابدا مطرح نبوده است. کارشناسان ساواک معتقد بودند آیتالله خمینی باید زندانی باشد، ولی حسن پاکروان رئیس وقت ساواک حتی با زندانی شدن او هم موافق نبود و معتقد بود ایشان بهتر است در پادگان عشرتآباد باشند.
او درباره ماجرای آزادی آیتالله طالقانی در سال ۱۳۴۲ توسط پاکروان هم میگوید پاکروان سرخود طالقانی را آزاد کرد. ثابتی تعریف میکند: "طالقانی هم همان شب درست ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ بلافاصله بعد از آزاد به مسجد هدایت خیابان استانبول رفت. یک واعظ از بالای منبر او را دعوت به سخنرانی کرد او گفت من به رئیس ساواک قول دادم بالای منبر نروم، پس میکروفن را بدهید از پایین سخنرانی کنم و یک سخنرانی شدیداللحنی علیه دولت کرد. من بلافاصله گزارشی نوشتم برای پاکروان که دیشب چنین شده و او از پایین منبر حرف زده! "
او میگوید زمانی که حسنعلی منصور نخست وزیر شد اعلام کرد آیت الله (امام) خمینی باید آزاد شود و به قم برگردد. ثابتی با این پیشنهاد شدیدا مخالف بوده، اما با جلب رضایت پاکروان این اتفاق میافتد و هفت ماه بعد در غائله سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون، به ترکیه تبعید میشود. بهمن ۱۳۴۳ هم منصور توسط فداییان خلق ترور میشود.
به گفته ثابتی در جریان این ترور، هاشمی رفسنجانی، حبیب الله عسگراولادی، بادامچیان و مهدی عراقی دستگیر میشوند. ثابتی مدعی شده که از نظر ساواک اسلحهای را که با آن منصور ترور شد، یکی از این چهار نفر تهیه کرده بود.
او درباره هاشمی رفسنجانی گفته «اینها نرم و منعطف نبودند اگر بودند زندان نمیرفتند. همین هاشمی چندبار دستگیر شد و هر بار از زندان آزاد میشد، اما باز هم سر جریانی دیگر دستگیر میشد. آخر سر هم در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق که یک پول درشت در حد ۱۰۰ هزار تومان به آنها داده بود، بازداشت شد و تا آن آخر هم زندان بود.»
ثابتی درباره دوره ریاست پاکروان میگوید تا زمانی که او رئیس ساواک بود نمیگذاشت یک سیلی به صورت یک زندانی نواخته شود حتی یک بار یک نفر سیلی زده بود توبیخ و تبعید شد. وقتی نصیری آمد سیاست کاری تغییر کرد.
آیتالله منتظری در کتاب خاطراتش به شکنجههایی که در زندانهای شاه متحمل شده اشاره کرده است. او سال ۱۳۸۶ در پاسخ به یک پرسش درباره شکنجههای ساواک گفته «در مرتبه اول در «قزل قلعه» بازداشت بودم و فرزندم شهید محمد نیز بازداشت بود، بازجویى به نام دکتر جوان با شلاق چنان بر گُردهایم میزده که بدنم زخم و لباسم خونین شد؛ و نیز فرزندم را کتک میزدند تا صداى ناله او مرا اذیت کند.
در دفعه بعدى که به پیروزى انقلاب منتهى شد، یک بازجو در «اوین» که به نام سعیدى بود اول به من دستبند قبانى زد و در همان حال چنان به من سیلى زد که پرده گوشم پاره شد و هنوز آثار آن باقى است. متصدى تمام آنها هرچند ظاهرا ساواک و بازجوهاى ساواک بودند.»
ثابتی درباره شکنجه منتظری میگوید: من تنها یکبار حسینعلی منتظری را دیدم و آن وقتی بود که سال ۱۳۴۶ قرار بود مراسم تاجگذاری شاه برگزار شود. یک اعلامیهای علیه تاجگذاری منتشر شده بود که فهمیدیم منتظری عامل آن بوده است. او را دستگیری کردیم و متن دستنوشته این اطلاعیه را در خانهاش با دستخط خودش پیدا کردیم. در زندان قزل قلعه از او بازجویی میکردند. بعد مدعی شد که در حین بازجویی شکنجه شده است.
ثابتی میگوید: آقای فلسفی و چند نفر دیگر گفتند این آقا استاد ما بوده و میگوید در زندان شکنجه شده است. ما هم تحقیق کردیم دیدیم روز بازجویی این سند دستنوشته روی میز بازجو بوده و تا تلفن زنگ زده و بازجو سرگرم پاسخ بوده منتظری پریده این سند را در دهانش گذاشته که قورت بدهد و بازجو هم گلویش را میگیرد که منتظری آن را برگرداند و قورت ندهد و این شده بود شکنجه ایشان!
پرویز ثابتی از مبتکران ترور مخالفان در خارج از کشور بود. تیمور بختیار سپهبد نیروی زمینی و از بنیانگذاران ساواک و نخستین رئیس آن سازمان از اسفند ۱۳۳۵ تا اسفند ۱۳۳۹ بود.
وی پس از اختلاف با محمدرضا شاه و اتهام خیانت به کشور، به اعدام غیابی محکوم و توسط مامورانِ ساواک در ۲۵ مرداد سال ۱۳۴۹، در دیالهٔ عراق به قتل رسید. گفته میشود ثابتی مسئول مستقیم پرونده بختیار در ساواک بوده است. مامور ارمنی که ثابتی به عنوان محافظ به سیستم بختیار در عراق اضافه کرده بود، عامل ترور بختیار بود. ثابتی میگوید من برنامه نداشتم او را ترور کنم و قصد داشتم به ایران برگردانم، اما مامور من با ابتکار خود دست به ترور زده است.
ثابتی در خاطراتش به بازداشت داریوش خواننده به دلیل محتوای اشعارش اشاره کرده است. او گفته چندی بود شروع به خواندن اشعار انقلابی کرده بود یکی از شعرهایش این بود که «تنپوش او از پوست پلنگ است، تنپوش من از تاول است». بقیه خوانندهها را هم تحریک میکرد اشعار انقلابی بخوانند. او را بازداشت کردیم.
یک شب اشرف خواهر شاه زنگ زد گفت من جایی هستم شنیدم داریوش را بازداشت کردید، میخواستم بفرستید بیاید آنجا. گفتم او قرار بازداشت دارد و آزادی یا جابجایی او احتیاج به دستور دادستان ارتش دارد، من چطور اجازه بدهم یک زندانی با قرار بازداشت برود جایی آواز بخواند؟ اشرف شروع به گریه کرد و من ۱۰ دقیقه گوشی دستم بود او گریه میکرد.
موقعی که آرام شد گفتم فرمایش دیگری ندارید؟ گفت شما حرف خودتان را میزنید. گفتم من طبق قانون حرف میزنم.
گفت حالا این داریوش چی کار کرده؟ گفتم تصنیفهای انقلابی میخواند و مردم را تحریک میکند. او موقعی که میخواند تنپوش تو از پوست پلنگ است، نمیدانم راجع به چه کسانی حرف میزند؟ تنپوش چه کسی از پوست پلنگ است؟ تنپوش زن بنده که از پوست پلنگ نیست. اشرف گفت منظورتان چیست؟ گفتم منظور خاصی ندارم دوباره شروع کرد به گریه کردن.
ثابتی میگوید این زندان به نفع داریوش بود، چون در زندان تریاک را ترک کرد و امروز هم خیلی خوشحالم که داریوش در خارج از کشور اعتیادش را ترک کرده و جوانان را از اعتیاد بر حذر میدارد.
کارنامه ثابتی به عنوان یک چهره اطلاعاتی و امنیتی نشان میدهد او چندان نسبتی با دموکراسی ندارد. پرویز ثابتی یکبار درباره اینکه چرا حرکت اپوزیسیون به ثمر نمینشیند گفته «فرهنگ هممیهنان ما این است که نمیتوانند کار گروهی بکنند.
از روی خودخواهی همه میخواهند رئیس باشند و حرف خود را به کرسی بنشانند و فقط به منافع خود فکر کنند. در همان لسآنجلس صدها هزار ایرانی زندگی میکنند و چندین روزنامه آزاد وجود دارد، اما چرا یک سازمان سیاسی یا حزب واقعی و مستحکم پا نمیگیرد. چرا بیشتر روزنامهها با گرفتن ۵۰۰ دلار از فردی تمجید میکنند و با ۵۰۰ دلار دیگر علیه همان فرد مطلب مینویسند؟»
اگرچه ثابتی در دفاع از رضا پهلوی کم نگذاشته، اما رضا پهلوی درباره ثابتی گفته در شرایطی نیست که نیازی به نیروی امنیتی-اطلاعاتی از این جنس داشته باشد و کارهایش بیشتر در شبکههای اجتماعی است بنابراین پرویز ثابتی از ابتدا هم در کادر او نبوده است.
با این حال مخاطبان این جمله را کمتر باور کردهاند و پرویز ثابتی را یکی از مهمترین نیروهای سلطنتطلبان میدانند که قرار است فصل جدیدی از فعالیت اپوزیسیون سلطنتطلب را کلید بزند.
اینکه این برنامه چیست، البته هنوز مشخص نیست. اما هر چه هست احتمالا نقش ثابتی از این به بعد بسیار بیشتر خواهد بود و بیشتر از او خواهیم شنید؛ مستند «زندگی پرویز ثابتی» تازه آغاز فعالیت است. شرایط برای اقدامات پرویز ثابتی تازه فراهم شده است.
یکی مربوط به همین عکس زیر است که تصویری از دو شهروند روستایی را در آن سالها نشان میدهد، آنها در دادگاهی با حضور ثابتی حضور یافته بودند و مورد تمجید او قرار گرفتهاند، چون ظاهرا این دو نفر در لو دادن فعالین واقعه سیاهکل نقش عمدهای داشتهاند، عزیز و بلور اسدنیا. همین تصویر و ملاحظات بعدش کلی در شبکههای اجتماعی سروصدا به پا کرده است.
تصویر دوم همین است، تصویری از مسعود بهنود که طی تمام این سالها او را به عنوان یک روزنامهنگار میشناختیم، از روزنامهنگاری در روزنامههای اصلاحطلب تا حضور سالهای اخیر در شبکههای نظیر بیبیسی، در این مستند تصاویری از بهنود منتشر میشود که او را در حال انتقاد از رژیم پهلوی نشان میدهد. بهنود میگوید: تایمز لندن نوشته بود ساواک ۵ میلیون عضو در بین مردم دارد، که ثابتی در پاسخ میگوید: بله به خاطر دارم این یادداشت را.
مستند پرویز ثابتی که این شبها از شبکه «من و تو» در حال پخش است تا همین جا جنجالهای زیادی به همراه داشته است. برخی رسانههای داخلی نگاهی منتقدانه به این مستند داشتهاند و برخی مفسران و تحلیلگران، اما تلاش کردهاند به ابعاد مختلف این مستند بپردازند.
یاشار نورایی، روزنامهنگار دربارهی مستند پرویز ثابتی نوشت:
پرسشی که با تماشای قسمتهایی از مستند شبکهی من و تو دربارهی زندگی و زمانهی پرویز ثابتی برایم مطرح شد، یک پرسش اساسی (حداقل برای خودم) است:
فرض بگیریم که تاریخ را اشتباه تصور کردهایم و آنچه به عنوان مشکلات و اشتباهات حکومت پهلوی و خصوصاً اعمال ساواک میدانستهایم، غلط بوده است. فرض کنیم که اعادهی حیثیت شود.
آیا با این فرض و تصور، در تاریخ و وقایع اتفاق افتاده تفاوتی ایجاد میشود؟ چه چیز تاریخ تغییر میکند؟ تصور کنیم که با یک حرکت، تمام ذهنیت تاریخی ما پاک شود و از نقطهی صفر پیش از پنجاه و هفت شروع کنیم. آیا روادارتر میشویم و آزادی و بلوغ فکری کامل خواهیم یافت؟ و اگر نگاه ما به گذشته است، اصلا چرا به آینده فکر کنیم؟
پرسش واقعی این است که گذشته، تاریخ و هر چه در سپهر سیاسی و اجتماعی ما اتفاق افتاده تا چه حد ما را به پیش برده و تا چه حد نواقص و مشکلات فرهنگی ما را تشدید کرده است؟ چه تضمینی وجود دارد که وقتی همین مدعیان تاریخ درست، قدرت را به دست گرفتند، چرخه نظام تکساحتی دوباره حاکم نشود؟
صالح دلدم، روزنامهنگار هم در نقد مستند پخش شده از پرویز ثابتی نوشت:
وقتی پا پس بکشی دشمنت یک گام به جلو میآید. این حکایت دستگاههای فرهنگی کشور در برابر شبکههای ماهوارهای همچون من و تو است. در روزهای اخیر شبکه من و تو مستندی گفتگومحور از پرویز ثابتی مدیر در سایه سازمان مخوف ساواک پخش کرده است.
در این برنامه، این شبکه به تطهیر چهرهای مانند ثابتی و ساواک حکومت پهلوی پرداخته است. بدون شک پرویزثابتی یکی از چهرههای تاریخ معاصر ایران است. فردی که در دوران مدیریت رکن سوم ساواک و زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری که امروز به موزه عبرت تبدیل شده، از هیچ پروندهسازی علیه مخالفان حکومت وقت، چشمپوشی نمیکرد. حال این چهره در شبکه منوتو در جلوی دوربین طوری به تطهیر خود پرداخته گویی مخاطب با یک نخبه و قهرمان ملی و فردی عاقل و اندیشمند روبرو است!