bato-adv
کد خبر: ۶۸۶۲۶۵

مهدی کلهر: تا اوباما مشاوران خود را عزل کرد احمدی‌نژاد هم من و چند مشاور دیگر را کنار گذاشت

مهدی کلهر: تا اوباما مشاوران خود را عزل کرد احمدی‌نژاد هم من و چند مشاور دیگر را کنار گذاشت
کلهر گفت: مصاحبه من چند روز پیش از ورود اوباما به کاخ‌سفید در صفحه اول واشنگتن پست چاپ شد و شاید باعث تبریک عید نوروز اوباما به زبان فارسی و نامه‌های متعدد به مقام معظم رهبری شده باشد.
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۰ - ۰۵ آذر ۱۴۰۲

دکتر مهدی کلهر مشاور محمود احمدی‌نژاد در ۵ سال اول ریاست جمهوری دربارۀ چگونگی ورود رییس جمهوری پیشین به صحنه سیاست و نیز دیدگاه وی پیرامون مناظره مشهور سال ۸۸ با میرحسین موسوی نکاتی را بیان کرد که در ادامه می‌خوانید:

رابطه آقای احمدی‌نژاد با انجمن حجتیه چگونه بود.

با شناختی‌که از انجمن حجتیه و تاریخ آن و بزرگان معنوی فکری آن داشتم هیچ شاخصی از انجمن حجتیه کنار آقای احمدی‌نژاد ندیدم. اصولا راهبرد انجمن حجتیه یک سکولاریسم سفت و سخت سیاسی است، دین جدا - سیاست جدا و حضور در میدان سیاست را شاید بعد از ظهور هم از تکالیف خود نمی‌دانند. با هیچ فعالیت سیاسی سازگاری ندارند البته این سیاست هم خود یک سیاست است. این راهبرد با رویکرد تیم آقای احمدی‌نژاد که به حضور سیاسی چه درسطح جهان و چه در داخل باور دارد و اولین وظیفه خود را جهت انتظار مهدی موعود (عج) می‌داند کاملا در تقابل و تضاد است.

اگر بتوانیم افکار و اعتقادات دوستان آقای احمدی‌نژاد را تبیین کنیم آن‌ها یعنی یاران دولت نهم و دهم از مریدان و پیروان آیت‌الله بهجت و آیت‌الله مصباح یزدی بودند. حتی در رفتارشان هم کمتر شباهتی نبود با رفتار انجمن حجتیه‌ای‌ها که سال‌هاست در مراکز پولی و اقتصادی مأوا گزیده‌اند.

* بازگردیم به موضوع مناظره مشهور که درباره آن صحبت کردید. چرا در آن شب مناظره به آقای احمدی‌نژاد اعتراض نکردید؟

شما باید بدانید در زمان تبلیغات برای ریاست جمهوری و مجلس، تبلیغات علیه هر کاندیدا از هر شخص یا گروهی خلاف و ممنوع و مجازات دارد. منتها بعدا به‌جز خودشان در یک مصاحبه با یک استاد دانشگاه متخصص رسانه گفتم و منتشر هم شد. اما این به این معنا نیست که در همان مناظره آقای مهندس موسوی خطا و خلاف نداشتند.

*درباره سال ۸۴ گفتید قرار گذاشته بودید اگر آقای هاشمی‌رفسنجانی نیامد آقای احمدی‌نژاد هم نیاید. چرا؟

اگر منظورتان سال ۸۴ است که خوب ایشان آمد، ولی رای نیاورد.

البته در مرحله اول که نفر اول شدند. در مرحله دوم آقای احمدی‌نژاد موفق شد. درباره زمان ورود به انتخابات صحبت می‌کردید...

در همان مناظره با آقای مهندس مرعشی در سال ۸۴ گفت آقای احمدی‌نژاد برای ریاست جمهوری صبر کنند نوبت ایشان می‌رسد. خود این صبحت نشان می‌داد از نظر آن‌ها هم آقای احمدی نژاد شایستگی ریاست جمهوری را دارد، ولی به لحاظ زمانی زود می‌دانستند.

در این مورد یعنی زمان ورود به عرصه ریاست جمهوری با بنده هم نظر بود، در همان برنامه در پایان مناظره و در دو روز بعد هم دریک سخنرانی در سالن کانون پرورش کودکان ونوجوانان گفتم بنده در دولت ایشان نیستم و به‌صورت گسترده این نکته راجع به عدم همکاری بنده با دولت نهم منتشر شد؛ لذا هیچ کدام از پیشنهاد‌های اجرایی را نپذیرفتم، ولی گفته بودم در مواردی که اطلاعی و تجربه‌ای داشته باشم حاضرم طرف مشورت قرار گیرم.

تا مدت‌ها بعد هم به همان سمت قبلی مشاور در سازمان صدا و سیما مشغول کار بودم، ولی البته از این دولت متخصص مهندسی و اجرایی برای سازندگی کشور که تقریبا به لحاظ سازندگی درحال توقف شده بود حمایت می‌کردم نه به‌عنوان عضوی از دولت. حتی پس از مشغول به‌کار شدن دولت نهم نیز همه پیشنهاد‌های اجرایی را نپذیرفتم و حتی دولت دهم.

حدود یک ماه پس از شروع کار دولت نهم آقای احمدی‌نژاد در یکی از شهرستان‌ها راجع به اسراییل جمله استرتژیک حضرت امام را که اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود گفت، اما جریان اصلاح طلبان و اطرافیان آقای هاشمی غوغایی راه انداختند.

آقای احمدی‌نژاد گفت این سخن حضرت امام بود، ولی با فاصله کمی مقام معظم رهبری درحسینیه امام خمینی در یک سخنرانی عمومی خطاب به آقای احمدی‌نژاد فرمودند حرف‌تان را پس نگیرید.

چند روز بعد بی‌بی‌سی با من به‌عنوان یک فعال فرهنگی درکشور تماس گرفت و مصاحبه یا مناظره‌ای داشت راجع به آقای احمدی‌نژاد و دولت تازه‌کار سیاست‌نابلد نهم و از این قبیل. بنده، اما مستند و مستدل با تکیه بر مواضع نظام راجع به اسراییل از زبان آقای هاشمی رفسنجانی که چند روز قبل در نماز روز جمعه -روز قدس- گفته بود و همین‌طور از زبان آریل شارون خون‌خوار نخست وزیر اسراییل در آن‌زمان راجع به اینکه سخنان احمدی‌نژاد حرف دل تمام اعراب و کشور‌های عربی است، ولی خودشان جرات ندارند بگویند.

همان استناد بنده به سخن او مایۀ استیضاح او در کنیست شد و در دومین جلسه او سکته کرد و به کُما رفت که رفت و پس از چند سال هم مُرد. اما چند ماه بعد بدون اینکه با من هماهنگ شده باشد آقای الهام گفتند بنده را به عنوان نمایندۀ رییس جمهوری در شورای نظارت بر صدا و سیما انتخاب کرده‌اند و حکم داده‌اند و من اعتراض کردم. البته، چون دولت نهم سخت مورد هجوم خارجی دشمنانه و داخلی عمدتاً حسودانه و برخی غیر‌منصفانه قرار داشت، اما محرمانه شروط خود را در ۸ صفحه نوشتم و مهم‌تر از همه این‌که آزادی در انتقاد از دولت نهم داشته باشم و ایشان هم پذیرفت. حکم بعدی بنده که مشاورت رسانه است مربوط به اواخر بهار ۸۵ است. بنا بر این هرگز مسئولیت اجرایی را نپذیرفتم، حتی در دولت دهم.

*چه قرار و مدار‌هایی برای پشتیبانی از احمدی‌نژاد داشتید؟

به جز مساله عدم ورود ایشان در صورت عدم ورود آقای هاشمی که عرض کردم به ایشان گفتم به‌حز این دوره که جوان‌های هم‌سنگ و هم‌سطح دیگری هم هستند، بنده حاضرم به‌عنوان مشاور کنار شما قرار بگیرم راجع به مسایل جهان معاصر، جریان‌های سیاسی اقتصادی، فرهنگی، علمی، صنعتی معاصر و همین‌طور برای ساخت و ساز کشور، مسایل آمایش سرزمینی خودمان که آن موقع بیش از سی سال بود مورد مطالعه و تحقیق من بود و همین‌طور آسیب‌شناسی همان بیست و چند سال پس از انقلاب خودمان که در سلسله مقالات ارزش‌ها یا واقعیت‌ها درتابستان ۱۳۷۸ روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده بود و گفتم حاضرم کنار شما باشم.

اما اگر شما مجبور به آمدن شدید چند قول بین ما و در حضور خداوند پیمان ما باشد: اول به جای سیاست خارجی منفعلانه و فرمان‌پذیر فعلی یک سیاست خارجی فعال در خور شعار‌های مترقی انقلاب اسلامی جایگزین شود، چون درحال فراموشی و خمودی قرار گرفته بودند و پرچم انقلاب اسلامی دوباره بر‌افراشته شود.

دوم به‌جای کرنش و سازش در برابر استکبار جهانی و دشمنان ایران و انقلاب -که آقای احمدی‌نژاد استکبار داخلی را هم اضافه کرد- و مبارزه با رانت‌خواری و آفت آقا‌زاده‌های ناشایسته در اقتصاد و سیاست و پی‌گیری شعار عدالت‌خواهی و عدالت‌طلبی که اولین شعار‌های انقلاب اسلامی ایران بود و همین‌طور مورد موافقت هر دو ما بود، نه گریز نه ستیز بلکه با منطق استدلال قوانین، اما در برابر بیگانگان غیر مستکبر، اما بیگانه به‌لحاظ بینشی ایدئولوژیک نه تند خویی و فحاشی و نه تسلیم و تذلیل، بلکه موضع عقلی، علمی، منطقی و گفت‌و‌گوی دو طرفه، اما متعادل، متقابل، متعامل، نه متخاصم یا مفعولانه، منفعلانه و نه انزوا گرایی، بدون هیچ باج‌دهی فعال و بیش فعال، اما کشور‌های مستضعف، مسلمان و همسایگان دوستانه و غم‌خوارانه و برادرانه.

ایشان پذیرفت و براساس تجربه چند دوره ریاست جمهوری خودمان از دکتر بنی‌صدر متوهم و شهید رجایی که بیش از دوماه دراین سمت نبود و امور اجرایی آن‌زمان تا دوره آقای هاشمی در اختیار نخست‌وزیر بود و دو رییس جمهور آیت الله خامنه‌ای و آقای هاشمی رفسنجانی، هر دو همراه و همسو با رهبری در زمان خودشان بودند،

اما آقای خاتمی یا اطرافیان ایشان به‌هرحال مساله جایگاه رهبری را به‌عنوان فصل الخطاب قانون اساسی نه صرفا از جنبه دینی و اعتقادی ولایت فقیه بلکه به‌عنوان یک ضرورت غیر قابل انکار مدیریتی برای ایشان و یا اطراف ایشان حل شده نبود.

البته اولین رییس جمهوری بسیار متوهم بود او خودش را در برابر امام مانند دکترمصدق می‌دید یعنی امام را آیت‌الله کاشانی می‌دید؛ لذا مقام رهبری حتی فقط از جنبه مدیریتی نه به‌لحاظ دینی نیز باید به‌عنوان فصل الخطاب در موارد اختلاف برداشت و اختلاف نظر‌ها طبق قانون اساسی بدون هیچ بحثی مورد متابعت و اطاعت باشند. آقای احمدی‌نژاد، چون مدیریت می‌دانست به‌خوبی و راحتی این مورد را نیز پذیرفت.

*علت جدایی شما از احمدی‌نژاد چه بود؟

به‌جز مسائلی که عرض شد، با نزدیک شدن و یا نفوذ تعدادی از افراد فرصت‌طلب و... حتی کسانی‌که در انتخابات ۸۴ از طرفداران پرو‌پاقرص آقای هاشمی بودند، کم‌کم نظر ایشان راجع به همراهان وفادار راهبردی و اصولی تغییر پیدا کرد. من قبلا هم گفته‌ام در یک جمله ساده آقای احمدی‌نژاد به‌لحاظ دید دوربین خوبی بود، اما برعکس نزدیک‌بین خوبی نبود.

راهبرد‌های اصولی آقای احمدی‌نژاد از اواسط ۸۷ تغییر پیدا کرد، ولی همچنان فعال و پرکار بود. تازه طرح‌های گذشته به بار نشسته بود، ولی کار‌های جدید با زاویه از اصول داشت منحرف می‌شد.

درسال ۸۸ برای شرکت درمجمع عمومی سازمان ملل وارد نیویورک شد، آمریکا در جریان انتخابات ریاست جمهوری خودش بود. ایشان در مصاحبه‌ای گفت حاضرم با هر دو کاندیدا مذاکره کنم. اول فکر کردیم در ترجمه اشتباهی رخ داده، اما گفتند ایشان گفته مذاکره، نه مناظره.

در حالی که هنوز چند وقتی از فرمایش صریح مقام معظم رهبری نگذشته بود که هر وقت لازم شد برای مذاکره با آمریکا خودم اعلام می‌کنم. چون مدتی بود از مذاکرات افراد غیر مسئول با آمریکا توسط افراد مسئول رده چندم از همه جریانات سیاسی دولتی و غیر دولتی در ه‍یات حاکمه آمریکا زمزمه‌هایی به‌گوش می‌رسید که کاملا روی مسائل اقتصادی و سیاسی داخلی ولو در حد شایعه بود تاثیر داشت؛ لذا پس از این موضع‌گیری، لازم بود دولت نهم به‌صراحت فضا را شفاف‌سازی می‌کردند، همان موقع در یک مصاحبه با یک خبرگزاری آمریکایی که ازمن پرسید شما در چه شرایطی حاضر هستید با آمریکا مذاکره کنید گفتم درشرایط مساوی. گفت خب حالا شرایط مساوی است؟ گفتم: نه گفت:چرا؟ گفتم: شما بیش از ۲۵۰ هزار نفر مسلح در دورتا دور ما از قرقیزستان، افغانستان، پاکستان، جنوب بحرین، غرب عراق و ترکیه چیده‌اید.

مثل این می‌ماند که چاقویی را روی گردن کسی بگذارید و بگویید مذاکره کنیم. گفتم یا ماهم ۲۰۰ هزار نیروی نظامی در مرز‌های آمریکا بیاوریم یا شما ۴۰۰۰ کیلومتر از ما فاصله بگیرید، البته الآن جمله به جمله دقیق یادم نیست، این مصاحبه در داخل خیلی باز‌خورد نداشت، چون حرف جدیدی در آن نبود، اما در خارج به‌خصوص آنجا باز‌خورد داشت، اول «مرداک» در سرمقاله وال‌استریت ژورنال با آوردن نام من نوشت منظورش از دور تا دور ایران پایگاه‌های امریکا از اینجرلیک ترکیه، ماناس قرقیزستان و عراق بصره و این‌ها است.

چند روز بعد به‌مناسبت سالگرد تصرف لانه جاسوسی، مقام معظم رهبری به‌صورتی خیلی دقیق‌تر و صریح‌تر و کامل‌تر از بنده این مساله دور‌شدن نیرو‌های نظامی آمریکایی از کنار مرز‌های ما را یکی از شرایط مذاکره قید کردند.

در همان زمان خبرگزاری جمهوری اسلامی با من مصاحبه کرد و راجع به آمادگی رییس جمهوری برای مذاکره با هر دو نامزد رییس جمهوری آمریکا پرسید. عرض کردم مقام معظم رهبری بسیار صریح گفتند هر وقت مناسب باشد خودشان اعلام می‌کنند و جدای از این مساله به‌لحاظ پروتکل‌های سیاسی بالاخره یکی از این دو نفر درنهایت رییس جمهور آمریکا نخواهد شد و این درست نیست که رییس جمهور ما در مقابل آن‌ها که حالا هردو هم‌سطح ایشان نیستند و پایین‌تر هستند قرار بگیرند و خدا را شکر این مناظره یا مذاکره برگزار نشد و سفر به‌خیر گذشت.

پس از آمدن ایشان به تهران یکی از مشاوران ایشان آن مصاحبه بنده را که گویا دکتر احمدی‌نژاد ندیده بودند به ایشان نشان داده بود و کاملا ایشان را علیه من تحریک کرده بود و ایشان با عصبانیت می‌گفت من برای مذاکره اجازه گرفته بودم وچون همان زمان هم عازم دیدن مقام معظم رهبری بودند اصرار کردند من هم با ایشان بروم و عرض کردم نه، قرار ملاقات شماست خودتان بروید وهرچه نظر ایشان باشد بدون هیچ اعتراضی می‌پذیرم.

رفتند و برگشتند و از اعتراض‌شان هم برگشته بودند و اینکه بادقت پشت صفحه را ندیده بودند و... قضیه فیصله پیدا کرد، اما چندی بعد برژنسکی که مدیر فارین پالسی بود در یک مقاله نوشت ما فکر می‌کردیم فقط کافی است ما، یعنی آمریکا، با مشاوران رییس جمهوری ایران ارتباط برقرارکنیم، ولی نمی‌دانستیم اول باید با مشاوران رهبر جمهوری اسلامی مذاکره می‌کردیم و توافق ایشان را هم به‌دست می‌آوردیم. البته اشتباه می‌کرد بنده در آن زمان مشاور مقام معظم رهبری نبودم. [عصر ایران: در حال حاضر هم نیستند].

به هرحال آن قرار فی‌مابین ما در ۸۴ متزلزل شده بود، و مایل به‌ماندن در آن شرایط نبودم که تا بعد از بازنشستگی بنده هم این توطئه‌ها و آزار‌ها توسط دوستان ایشان، ادامه یافت، چند بار تقاضای بازنشستگی کردم تا خبردار شدم که نام بنده میان دوازده نفر از مشاورین ایشان به‌عنوان عزل شده‌ها آمده. خوشحال شدم بعدا متوجه شدم این عزل‌ها به‌موازات عزل ۵ نفر از مشاوران اوباما که در حوزه مسایل ایران بودند انجام شده است.

این را هم بگویم در همان سال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زمانی که اوباما به‌عنوان رییس جمهوری آمریکا انتخاب شده بود، واشنگتن پست، اول با آقای مهندس ثمره هاشمی مصاحبه راجع به شرایط مذاکره فی مابین داشت که در صفحه دوم آن نشریه و سایت منتشر شد. بعد با بنده تماس گرفتند، در اول مصاحبه گفت: این مصاحبه شما در روزنامه واشنگتن پست که هر روز روی میز صبحانه روسای جمهوری آمریکا قرار دارد، قرار می‌گیرد لذا این مصاحبه توسط کسی‌که چند روز دیگر به‌عنوان رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا وارد کاخ سفید خواهد شد خوانده می‌شود.

چه توصیه‌ای به او دارید که گفتم، راجع به آینده، چون پیش‌گو نیستم چیزی در باره آینده نمی‌دانم چرا که آن زمان اوباما تلویحا توسط نژاد‌پرستان آمریکایی تهدید به ترور شده بود مانند مالکوم ایکس. اما راجع به توصیه، گفتم من جزو کسانی هستم که به جوانی و میان‌سالی و پیری تمدن‌ها باور دارم و آمریکا را همچون پیر‌مردی خشمگین می‌دانم که از تمدن‌های جوان می‌ترسد تا نکند قدرت‌های جوان جای او را بگیرند لذا یک مسلسل به دست گرفته مشغول کشتن قدرت‌های جوان شده است.

خبرنگار واشنگتن پست نام پاکستان، هند و چند قدرت ان روز را مطرح کرد و گفت پیشنهاد شما چیست؟ گفتم این قدرت درحال پیری و افول باید بداند هیچ ابر قدرتی نمی‌تواند همه قدرت‌های جوان را از صفحه روزگار محو کند، پس بهتر است به جای حذف آن‌ها برای جشن تولد این جوان ها، برایشان گل بفرستد، وبا آنان از در دوستی برآید نه جنگ و ستیز.

این مصاحبه که چند روز پیش از ورود اوباما به کاخ سفید در صفحه اول واشنگتن پست چاپ شد حدود ۸ ماه در صفحه دوم سایت واشنگتن پست بود شاید انگیزه نوشتن کتاب «پایان قرن آمریکایی» شده باشد که چند ماه بعد انتشار یافت و شاید باعث تبریک عید نوروز اوباما به زبان فارسی و نامه‌های متعدد به رهبر معظم انقلاب و خروج نیرو‌های نظامی از عراق و تقلیل نیرو‌های نظامی در عراق تا ده هزار نفر و تبدیل آنان به نیرو‌های سیاسی و مذاکرات برجام که در زمان آقای روحانی اجرایی شد و بقیه قضایا بوده باشد. الله اعلم...

* با این همه در مجموع به نظر می‌رسد سخت گیر و جدی هستید.

معمولا هنرمندان به نوعی بیماری وسواس یا تمرکز بیش از حد روی کارشان دارند یا مدام به‌کار انجام شده خود با نگاه انتقادی ور می‌روند. بالاخره در موقع کار جدی هستم هرکاری. رانندگی، حتی آشپزی، در گردش در طبیعت، بله در کار‌ها متمرکز هستم. هر کاری را جدی می‌گیرم به‌همین جهت در کار، اهل شوخی و تسامح و تساهل نیستم، ولی بعد از کار، اهل شوخی و شنیدن لطیفه هستم، ولی حافظه خوبی برای حفظ لطیفه ندارم.

* گفتید احمدی‌نژاد برای پاک‌سازی آمده بود؟

پاک‌سازی نه برای جلوگیری از رانت‌خواری و باز یافت حقوق بیت المال از اختلاس گران، رشوه گیران و ویژه خواران که در برابر باند‌های قدرت و ثروت کار چندانی ازپیش نبرد، چون آن باند‌های پولادین را دست کم گرفته بود، و نمی‌توانست هم سازندگی را با ان حجم دنبال کند و هم با فساد پیچیده و ریشه دار بجنگد، اما خدا را شکر قفل دزد بگیری شکست.

* اما خیلی از دزدی‌ها واختلاس‌ها در همان دوره رخ داد. مثال مشهور دکل گم شده.

گوبلز رییس تبلیغات هیتلر می‌گفت دروغ هرچه بزرگتر باور پذیرتر. مثل دروغ اخیر اسراییل راجع به سر بریدن کودکان اسراییل به دست حماس. ببینید قتل‌های زنجیره‌ای در دوره‌ی آقای خاتمی در درون دولت ایشان اتفاق افتاد، ولی هیچ کدام از جریان مقابل آقای خاتمی نگفتند این قتل‌ها توسط آقای خاتمی بوده چرا درون یک سیستم برای اینکه یک فساد امنیتی، سیاسی اقتصادی صنعتی بخواهد رشد کند تا یک دکل در آن جا بگیرد سال‌ها طول می‌کشد همان موقع هم که داستان سینمایی دکل گم شده مطرح شد معلوم بود یک کار استادانه اسراییلی است که استاد جوسازی و تخریب هستند.

آقای احمدی نژاد با دنبال کردن موضوع دکل دزدیده شده توسط قوه قضائیه مخالفت کرده؟ گیریم مخالفت کرده، چرا در دولت آقای روحانی قوه قضائیه دنبال نکرده؟ خوشبختانه در هیچ دوره‌ای قوه محترم قضاییه رابطه خوبی با آقای احمدی نژاد نداشت که بخواهد با ایشان مماشات کند، پیگیری فساد در تمام دنیا با قوه قضاییه است، نه با قوه مجریه. این یک روش شیطانی تبلیغاتی است که برجسته‌ترین صفت یک دولت را که پاک دستی است به یک صفت رذیله تبدیل کنند، الحمدلله موفق نشدند، نه این‌که این دولت بی‌اشکال بود، ولی دزد نبود.

خود بنده هم از اول انقلاب در کار‌های مالی اقتصادی نبودم و دنبال هیچ بنگاهی، شرکتی، بازرگانی و صنعتی نبوده‌ام جز حقوق باز نشستگی ندارم و همین‌طور در تمام دولت‌ها مشاغل فرهنگی هنری آموزشی داشته‌ام.

* فرمودید برخی از مردم لیاقت دولت نهم و دهم را نداشتند واحمدی نژاد هم لیاقت این فرصت تاریخی و حمایت مقام معظم رهبری و بخش مهمی از مردم را نداشت. درست متوجه شدم؟

بله هر طور بخواهیم عنوان کنیم شرایط تاریخی دهه ۸۰ یک فرصت بی نظیر برای رشد و توسعه و ارتقا کشور از همه جنبه‌ها، علمی، صنعتی، اقتصادی، سیاسی به وجود آورده بود هم در داخل هم درجهان، نمی‌خواهم نقش دشمن خارجی را در این چاله‌ها و دست انداز‌ها که در برابر رشد بی نظیر علمی صنعتی آموزشی و... را نادیده بگیرم، اما دکتر احمدی نژاد اگر به حواشی کم‌ارزش و بی‌ارزش نمی‌پرداخت به عنوان یک مدیر نمونه در تاریخ تمدن نوین اسلامی جاودانه می‌شد، فرصتی طلایی که چنانچه باید مورد استفاده قرار نگرفت.

* آینده احمدی‌نژاد را چگونه می‌بینید؟

آیندۀ هرکس جزو اختیار عمر و سرمایۀ اوست. آقای احمدی نژاد هم از این قاعده مستثنی نیست. می‌تواند با گرفتن عبرت از تجربیات دیگران و خودش آیندۀ خوبی را بسازد.

* آینده کشور را چگونه می‌بینید؟

من پیش‌گو نیستم و پیش‌گویی را نیز قبول ندارم. اما پیش‌بینی را برای هرکس و هر ملت از واجبات می‌دانم. اگر شُکر داشته‌هایمان را به‌جا بیاوریم، برای ایجاد یک آیندۀ کم‌نظیر و عالی، هیچ کم وکسری نداریم. شکر نعمت، نعمتت افزون کند. آیندۀ ایران درخشان است.

*به نظر شما مدیریت سیاسی آقای خاتمی چقدر در ورود احمدی‌نژاد به عرصه سیاست موثر بود؟

از جمله چیزهایی که می‌خواستم راجع به دوره آقای خاتمی بگویم این است که یکی از کار‌های خوب آقای خاتمی باز کردن عرصه مدیریت سیاسی برای سلایق مختلف و دیدگاه‌های مختلف درکشور بود. مخالفان تیپ مدیرانی همچون احمدی‌نژاد به آقای خاتمی اعتراض داشتند، ولی ایشان باز شدن عرصه مدیریت سیاسی در دوره خودشان را مثبت ارزیابی کردند و مصداق موفقیت آن سیاست را ورود آقای احمدی‌نژاد عنوان کردند و از نظر بنده تطبیق درستی است. همان سیاست هم، لازم و قابل تقدیر بود و هست.

منبع:عصرایران

برچسب ها: مهدی کلهر
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین