روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: مهمترین امتیاز شرایط فعلی افغانستان بعد از استقرار طالبان به عنوان حاکمان این کشور که مردم این کشور آن را احساس میکنند، برقراری امنیت در سطح کشور است، موضوعی که سالیان سال مورد حسرت مردم بوده است. مردم با تاریک شدن هوا جرات بیرون آمدن از خانه را نداشتند. ربایش افراد به ویژه کودکان، افراد ثروتمند و تجار و درخواست صدها هزار دلار و ترورها و انفجارها و ناتوانی دولت اشرف غنی در برقراری امنیت کاملاً حس میشد.
با روی کار آمدن طالبان به یک باره انفجارها، آدمرباییها، ترورها و... از سطح جامعه افغانستان ناپدید شدند و مردم با آرامش خاطر تا دیروقت در شهرها تردد دارند بدون آنکه نگران باشند. زورگیریها و دزدیها زندگی ملت را فلج کرده بودند، ولی اینک اثری از آنها نیست و این از آثار حکومت طالبان است.
طالبان نیز در مقابل اینهمه خدمات برجسته که برای ملت افغانستان به ارمغان آوردهاند توقع دارند مردم هم توصیهها، مقررات و قوانین اعلان شده از جانب آنها را رعایت کنند ازجمله ریش گذاشتن مردان و اینکه همه کارمندان دولت باید حتماً یک قبضه ریش داشته و کلاه سرشان باشد. عدم اجازه تحصیل برای دختران از کلاس ششم به بعد یکی از همین مقررات است، کمااینکه هزاران دختر دانشجو که عدهای از از آنها با یک ترم دیگر میتوانستند دانشگاه و رشته پزشکی را تمام کنند از ادامه تحصیل محروم شدند بطوری که چهارصد دانشجوی دختر در رشته پزشکی در هرات خانهنشین شده و دو نفرشان خودکشی کردهاند. طالبان میگویند وقتی امنیت به این گستردگی را ایجاد کردهایم باید قوانین اسلامی مورد نظر ما مورد احترام مردم باشد و مردم قدردان ما باشند.
اینکه مردم افغانستان درباره این معامله پایاپای چه نظری دارند نکته مهمی است که باید از خودشان شنید. اولین نکتهای که مردم افغانستان در مورد چگونگی برقراری یکباره امنیت در کشورشان بعد از سلطه طالبان میگویند اینست که عامل آن ناامنی دوران دولتهای قبل، خود طالبان بودند.
آنها با ایجاد ناامنی، غارت و باجخواهی از مردم، مقدمات سقوط دولت وقت را فراهم کردند و البته با استفاده تبلیغاتی از ناامنیهائی که خودشان به وجود میآوردند درصدد زمینه سازی برای حاکمیت خودشان برمیآمدند. این، یک بند از تبانی طالبان با آمریکا بود برای آنکه موافقتنامه قطر در سال ۱۴۰۰ شکل بگیرد و طالبان با حمایت آمریکا بدون جنگ بر افغانستان مسلط شود و حکومت را از اشرف غنی که او نیز از مهرههای آمریکا بود به صورت مسالمتآمیز تحویل بگیرند. حالا که به قدرت رسیدهاند ایجاد ناامنی را پایان دادهاند تا وانمود کنند ما برای مردم امنیت آوردهایم!
برای مردم عادی که از آنهمه انفجار، سرقت، آدمربائی، قتل و غارت به ستوه آمده بودند و از آنچه در پشت پرده میگذشت خبر نداشتند، برقراری امنیت یک هدیه بزرگ بود که با هر چیز دیگری قابل معامله بود. آنها هرچند از محدودیتها و سلب آزادیها نگرانیهائی داشتند، ولی در مقایسه با ایجاد امنیت، حاضر به تحمل آنها بودند.
با اینحال فعالان سیاسی، تحصیلکردهها و صاحبنظران اجتماعی از همان آغاز متوجه نیرنگ مشترک طالبان و آمریکا شدند و احساس کردند که دین و احکام شرعی به ابزاری در دست طالبان برای تسلیم نمودن مردم در برابر حاکمیت استبدادی این گروه تبدیل شده و البته آمریکای مدعی حقوق بشر نیز در چارچوب همان تبانی، در قبال خودکامگی طالبان سکوت را ترجیح داد. اهل فن میدانند که طالبان با آمریکا و رژیم صهیونیستی قوم و خویشی فکری دارند و لذا اخباری از قبیل همکاری طالبان برای بازداشت عوامل موساد را نوعی مزاح سیاسی تلقی میکنند.
این چشمبندی امنیتی چیزی نیست که تهدیدهایش گریبانگیر کشورهای همسایه افغانستان نشود. بعضی دولتهای مجاور اکنون متوجه تهدید شدهاند و پاکستان مقابله عملی با آن را به صورت جدی شروع کرده است. اینکه مسئولان ایرانی چه زمانی قرار است متوجه این تهدید شوند، سوال مهمی است که هنوز پاسخی برای آن نداریم!