چند روز پیش ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن خانم معلمی به دانشآموزان کلاس اولی میگوید فردا ساعت ۱۱ تعطیل میشوید. پس از آن سیل سوالهای دانشآموزان روانه میشود که «۱۱؟ هرروز؟ ساعت چند؟ یازده ظهر؟ چرا؟ یازده و نیم؟ مامان مون هم بیاد؟ میشه تو دفترچهمون بنویسین، آخه یادم میره و...».
به گزارش خراسان، در این ویدئو فقط عکسالعمل خانم آموزگار به این سوالها دیده میشود و صدای دانشآموزان میآید. بعد از انتشار این فیلم، موجی از بازخوردها در شبکههای اجتماعی راه افتاد با این مضمون که «معلمها چه صبری دارند» و هرکس میگفت اگر من جای این خانم معلم بودم، بالاخره از کوره درمیرفتم! جالب این که عکسالعمل معلمان دیگر هم این بود که «دقیقا همینه!». این ویدئو برخلاف بیشتر پستهای وایرال (معروف و دیدهشده) این روزها، هیچ بازخورد منفی نداشت و همه بینندگانش یا به سوالهای بانمک بچهها میخندیدند، یا از صبوری آموزگار به وجد میآمدند. ما هم بلافاصله دست به کار شدیم و این معلم صبور را پیدا کردیم. در این گفتوگو خانم رضوان از قبل و بعد این ویدئو و حال و هوای کار با بچهها میگوید:
خانم رضوان محمدی، متولد ۱۳۷۹ است. فارغالتحصیل دانشگاه فرهنگیان و دانشجوی کارشناس ارشد تکنولوژی آموزشی که در صفحه اینستاگرامش از خاطرات و تجربیات آموزگاریاش پست میگذارد. یعنی با یک معلم نسل جدید و بهروز طرف هستیم که مقتضیات زمان را میشناسد و به بهترین نحو از آن استفاده میکند. او که امسال دومین سالی است که تدریس میکند، برای ما بیشتر از خودش میگوید: «ساکن اراک هستم و در مدرسهای در یکی از روستاهای شهرستان شازند، به صورت استخدام رسمی تدریس میکنم.»
از او میپرسم چه شد که معلم شد، پاسخ میدهد: «از دوران دبیرستان علاقه داشتم به معلمی و کار با بچهها. هنگام تحصیل، در کلاس هم از آن دانشآموزانی بودم که درس را برای بقیه توضیح میدادم. برای همین تصمیم گرفتم تا به دانشگاه فرهنگیان بروم و معلم ابتدایی بشوم.» وقتی دنبال راه تماسی با خانم معلم بودم، متوجه شدم که او هنرمند است و کار ساخت عروسک هم انجام میدهد. در این باره میگوید: «یک پیج ساخت عروسک هم دارم. از زمان دانشجویی عروسک میساختم که الان هم آن کار را ادامه میدهم.»
بحث را به آن ویدئوی معروف میکشم. میپرسم آیا ویدئو واقعی بود یا ساختگی و با هماهنگی با بچهها آن را درست کردهاید؟ میگوید: «نه واقعی بود. با بچههای کلاس اولی که نمیشود چیزی را هماهنگ کرد. اتفاقا این قضیه برای معلمان چیز عجیب و غریبی نیست. اتفاقی است که همیشه سر کلاس میافتد. بعد از آن ویدئو معلمها گفتند این چیزها طبیعی است و این وضعیت را درک کردند. مخصوصا برای کلاس اولیها. بالاخره سوالی برایشان پیش میآید و استرس دارند که یادشان برود و هی میپرسند.»
میگویم چه شد که به فکر افتادید تا از این موضوع فیلم بگیرید؟ خانم محمدی جواب میدهد: «زنگ آخر بود و چند دقیقه تا خوردن زنگ مانده بود. بچهها کارشان تمام شده و وسایلشان را جمع کرده بودند. با خودم گفتم الان موضوع تعطیلی فردا به علت جلسه معلمان را برایشان توضیح بدهم و همزمان یک ویدئو هم بگیرم که استوری کنم. چون میدانستم برایشان سوال پیش میآید. بعد از فیلم گرفتن دیدم دیگر خیلی سوال کردند! تصمیم گرفتم پستش کنم که آن طور دیده شد. سر همین ویدئو دایرکتم پر شده و دیگر نمیتوانم پاسخ بدهم!»
این معلم جوان درباره بازخوردها بین اطرافیان میگوید: «در بازخوردها معلمها میگفتند همین است و حتی بچههای دبیرستانی هم همینطوری هستند. ولی والدین تعجب کرده بودند. فهمیده بودند که کار معلمان سخت است. آن پدر و مادرهایی که میگفتند معلمان مگر کاری میکنند که حقوق بگیرند و معلم ابتدایی بودن که از عهده همه برمیآید، این ویدئو نشان داد که همین چیز ساده هم گفتنش به بچهها چقدر سخت است.»
خانم محمدی توقع نداشته که ویدئویش اینقدر بازدید داشته باشد و دیده شود. میگوید: «باورم نمیشد که همه آن ویدئو را دیده باشند. در دانشگاه هم همکلاسیهایم دیده بودند. انگار همه ایرانیها آن را دیدهاند. در دانشگاه یکی گفت این ویدئویت تا حالا ۱۴ میلیون ویو خورده، فقط من یک میلیون بار آن را دیدهام! در این چند روز، شبانهروز آشناها زنگ میزنند که فیلمت را دیدهایم و آن را برای خودم میفرستند.
بعد از آن هم هر اتفاقی میافتد میگویم که این الان میتوانست یک ویدئوی دیگر شود.» جالب این که بلافاصله از این ویدئو کپی هم ساخته شد. خانم معلم میگوید: «از روی این ویدئو انیمیشن درست شد که خیلی جالب بود و دابسمش کردند که از ویدئوی خودم بهتر و قشنگتر شده بود!»
از خانم معلم میپرسم که در کنار تشویقها و تعریفها، آیا این ویدئو باعث دردسر هم برایتان شد؟ پاسخ میدهد: «برای خودم هم جالب بود، نه خوشبختانه. معمولا پستهایی که وایرال میشود چالشی هستند. یعنی ممکن است یک سری ناراحت بشوند و گروهی هم ناراضی. بهخصوص پستهایی که معلمان میگذارند و قبلا هم اتفاق افتاده بود. ولی این ویدئو طوری بود که کسی ناراضی نبود. خوشحال هم شدند. مثلا والدین هم خوششان آمده بود. یا مدیر مدرسه خودمان که در دفتر با همکاران ویدئو را نگاه میکردند و خوششان آمده بود.» جالب اینجاست که هنوز هیچ کدام از شاگردان خانم معلم به این ویدئو واکنش نشان نداده است.
خودش میگوید: «انگار بچهها اصلا در جریان نیستند. فکر کنم والدین بهشان نگفته بودند و ویدئو را ندیده بودند. شاید هم نیامدند به من بگویند. البته بهتر، نمیخواهم حساس بشوند که سر کلاس ازشان فیلم میگیرم.» خانم محمدی با بیان این که زمان ما آرزویمان این بود که اسم کوچک معلممان را بدانیم ولی دانشآموزان امروزی اینطور نیستند، ادامه میدهد: «چون من بچهها را دوست دارم، آنها هم من را دوست دارند.
دعوایشان نمیکنم و چیزی نمیگویم، دانشآموزان سر کلاس من راحت هستند. در کلاس هم اتفاق جالب زیاد میافتد. مثلا یک روز سر کلاس مشغول بودیم و من داشتم املاهایشان را تصحیح میکردم. یک دفعه دیدم یکی از بچهها آمد پشت میز من و قایم شد. تعجب کردم، بعد متوجه شدم که اینها سر کلاس قایم موشک بازی میکردهاند و آن دانشآموز آمده پشت میزم قایم شده. یا بعد از پایان جشن، وقتی بهشان بادکنک داده بودیم داشتند وسط کلاس بادکنک بازی میکردند و انگار نه انگار من سر کلاس هستم!»
در صفحه خانم محمدی دیدم که چند پیج محصولات کودکانه و دانشآموزی را معرفی کرده است. از او پرسیدم که آیا بعد از این ویدئو به کار تبلیغات گرفتن رو آورده است؟! پاسخ داد: «نه اصلا! اینها تولیدیها و یک سری پیجهایی هستند که حیطه کارشان به من میخورد و برای دانشآموزان ما وسیله و اسباب و محصولاتشان را میفرستند.
من از این موقعیتی که برایم پیش آمده استفاده کردم و صفحههایشان را معرفی کردم تا کار آنها دیده شود و سودی هم به آنها برسد. وگرنه قصدم تبلیغ نبوده است.» خانم معلم ادامه میدهد: «من یک فعالیتی کردم و پستم دیده شد. ولی واقعا قصدم این نبود که بخواهم فالوئری جذب کنم. یک کار دلی و معمولی بود. یک پست معمولی بود که دیده شد و پیجم بالا رفت. وگرنه من نمیخواهم به هر قیمتی فعالیت کنم و پیجم دیده شوم. برای خودم چارچوبی دارم که انشاءا... از آن خارج نشوم و در همان حیطه فعالیت کنم.»
استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای متنوع کردن آموزش، آشنا کردن جامعه با دردسرهای شغل معلمی و جلب توجه به شرایط خاص برخی مدارس و دانشآموزان از انگیزههای حضور معلمان در شبکههای اجتماعی است که البته باید توام با دقت در حفظ شأن انسانی دانشآموزان هم باشد
برخی معلمان از بستر شبکههای اجتماعی برای معرفی خودشان، کارشان و حتی سرگرمی مخاطب استفاده میکنند. بنا به هدفی که پیج این افراد دنبال میکند نتیجه کار متفاوت است که میتوان این دسته بندی را از آن داشت:
۱- پیجهای آموزشی این پیجها شامل خلاصهای از تدریسها، ویدئوهای آموزشی جذاب که عمدتاً فراتر از کلاس هستند و از جلوههای ویژه و امکاناتی که در مدرسه نیست برای جذابتر شدن آنها استفاده شده. معلم برای تولید محتوا در چنین پیجی بهطور مشخص باید زمانی خارج از وقت کاری صرف کند تا دانشآموزان خودش یا هر دانشآموز دیگری که در آن مقطع هست بتواند از محتوا استفاده کند.
بسیاری از این ویدئوها برای گروه کلاسی تولید و بعد در پیج معلم بازنشر میشوند و برای همین بهطور مشخص ساعت تدریس تحت تاثیر آن نیست. چنین پیجی از تبلیغات محصولات و خدمات پیجهای دیگر، کلاس خصوصی و... درآمدزایی دارد که شاید در بیشتر اوقات تناسبی با زمانی که برای تولید محتوا صرف میشود، ندارد.
۲- پیج روزمرگیها این پیجها شامل کلیپهای بامزهای از زندگی روزمره یک معلم است. بهطور معمول خانمهای معلم در این زمینه فعالتر هستند. دردسرهای مدیریت زندگی شخصی و کاری، تلاش برای برقراری تعادل بین این دو، سرریز کردن زندگی کاری در منزل مثل تصحیح برگه امتحانی بچهها، کلاس خصوصی، شوخیها با دانشآموزان، مشقهای عجیبی که مینویسند یا پروژههای کلاسی که انجام میدهند و... از جمله محتواهای چنین پیجهایی است.
کلیپی هم که اخیراً از یک معلم منتشر شد در همین حال و هوا بود. محتوای بامزه این پیجها اگر ناظر به تخریب دانشآموز، لهجه، سوتی و اشتباهاتش نباشد و چهره دانشآموزان مشخص نباشد میتواند جامعه را با زندگی معلمها و چالشهایش آشنا کند. درست همین کلیپ اخیر که کنجکاوی، شیطنت و تمرکز نداشتن کلاس اولیها را نشان میداد. خانم رضوان محمدی که امروز با او صحبت کردیم این دقت را در پیجش دارد.
اما در مواردی بوده که معلمی از یک دانشآموز حین پاسخ دادن به سوال و... فیلم گرفته و بدون آنکه بخواهد کلیپش فراگیر شود صرفاً در یک گروه بازنشرش کرده و به مرور کلیپ وایرال شده و باعث کاهش عزت نفس دانشآموزی شده است. لذا معلمان باید در این مورد دقت زیادی داشته باشند. از طرفی مواظب باشند که حین تولید محتوا احیاناً حقی از دانشآموزان و وقتی که برای آموزش آنان است تضییع نشود.
۳- مدرسهها و معلمهای خاص بسیاری از مدارس کشور هستند که وضعیت خاصی دارند، بهطور مثال معلم برای دانشآموزان عشایر تدریس میکند، برای رسیدن به مدرسهای از دل کوه و کمر عبور میکند. یا دانشآموزانش تعداد کمی هستند. یا جغرافیای مدرسه و روستا خاص است.
در چنین مواقعی معلم فقط کارش تدریس نیست. ممکن است نقشهای دیگری برای مردم آن منطقه ایفا کند و بخواهد با استفاده از ظرفیتهای شبکههای اجتماعی نقطهای دورافتاده و مهجور را معرفی کند؛ تلاش دانشآموزانش را منعکس و زمینه توجه بیشتر مسئولان و خیران را فراهم کند. در این زمینه هم مهم است که این تلاش توام با حفظ شأن و کرامت انسانی آن افراد باشد که در بیشتر مواقع هم همینطور است.
معلمانی که برای مناطق، مدارس یا دانشآموزانی خاص انجام وظیفه میکنند با چالشهای زیادی مواجهند اما انگیزه و تلاش مضاعفی دارند. در روزهای فراگیری کرونا و آنلاین شدن کلاسها بودند معلمانی که وقتی میدیدند دانشآموزانی در مناطق محروم به گوشی و تبلت دسترسی ندارند هر طور بود خودشان را برای آموزش به آن نقاط میرساندند و کارهای بزرگی رقم زدند. فعالیت این معلمان در فضای مجازی ناظر به دیده شدن خودشان نیست و تلاششان ستودنی است.