فرارو- روز شنبه ۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ میلادی (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲)، یکی از روزهای ماندگار در تاریخ معادلات سیاسی و امنیتی منطقه غرب آسیا و به طور خاص در چهارچوب منازعات و درگیریهای جریان مقاومت فلسطین با رژیم اسرائیل است. در صبح روز مذکور، جریان مقاومت فلسطین و گروه حماس، حملات گسترده و فراگیری را در قالب عملیات ترکیبی با نامِ "طوفان اقصی"، علیه شهر و شهرکهای مختلف اراضی اشغالی انجام دادند.
به گزارش فرارو؛ در جریان این عملیات، نیروهای سایبری، پهپادی، موشکی و زمینیِ حماس مشارکت داشتند و برای نخستین بار صحنههایی را رقم زدند که در تاریخ مبارزات ملت فلسطین علیه اسرائیل، بیسابقه یا کمسابقه بوده است. به عنوان مثال، هیچگاه سابقه نداشته که جریان مقاومت فلسطین در روز نخستِ یک درگیری و جنگ خود با اسرائیلی ها، خسارتی بالغ بر بیش از ۳۰۰ کشته و قریب به ۱۰۰۰ مجروح را به طرف اسرائیلی تحمیل کند. هیچگاه سابقه نداشته که جریان مقاومت فلسطین در روز نخست درگیری با اسرائیل، بیش از ۵۰ اسرائیلی از جمله یک ژنرال عالی رتبه ارتش اسرائیل و شماری از افسران اطلاعاتی این رژیم را به اسارت بگیرد.
در عین حال، هیچگاه سابقه نداشته که نیروهای جریان مقاومت در یک هماهنگی بینظیر، یک عملیات ترکیبی و منسجم را علیه دشمن اسرائیلی، آن هم در عمق اراضی اشغالی پیاده سازی کنند. کافی است توجه داشته باشیم که نیروهای پیاده جریان مقاومت در جریان عملیات نفوذ به شهر و شهرکهای مجاور با نوار غزه، از دیوار مرزی به ارتفاع هشت متر و به طول بیش از ۷۰۰ کیلومتر عبور کرده اند.
سامانههای پدافندی و زیرساختی اسرائیل نیز با حملات سایبری گسترده و قابل توجهی رو به رو شده است. صحنههای وحشت گسترده شهروندان اسرائیلی و فرار آنها در بیابانهای اراضی اشغالی و یا انتقال اسرای اسرائیلی به داخل خاک نوار غزه از عمق اراضی اشغالی و البته، تصرف برخی پاسگاههای پلیس و پایگاههای نظامی اسرائیلی توسط جریان مقاومت، همه و همه مجموعهای از سورپرایزهای قابل توجه را ایجاد کردند که شاید تجربه و هضم آنها ظرف چند ساعت و در طول یک روز، حتی برای آنهایی که در حوزه منازعات اسرائیل و فلسطین، سالها کار کرده اند و پژوهش داشته اند، چندان ساده نباشد.
با این همه، باید توجه داشته باشیم که عملیات طوفان اقصی با دامنه کنش میدانی گسترده خود، بدون تردید حامل پیامدهای میدانی قابل توجهی نیز برای رژیم اسرائیل و نهادها و ساختارهای وابسته به آن است که این پیامدها، نمودهای عینی خود را در روزهای آینده نشان خواهند داد و حتی میتوانند موقعیت ضعیف دولت نتانیاهو را ضعیفتر از وضعیتی کنونیِ آن نیز کنند. در این راستا، به طور خاص به ۳ پیامد در این رابطه میتوان اشاره کرد.
وقتی ابعاد گسترده عملیات طوفان اقصی را مشاهده میکنیم، یک نکته در همان ابتدای کار مشخص میشود و بیش از همه خودنمایی میکند: هماهنگی طیفهای مختلفِ نظامی جریان مقاومت با یکدیگر جهت پیشبرد یکچنین عملیاتی، نتیجه ماهها کار و تمرین و فعالیت اطلاعاتی بوده است. به بیان ساده تر، این حمله در دوره زمانی کوتاهی برنامه ریزی و اجرا نشده است.
حال در این نقطه این سوال مطرح میشود که سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی متنوع اسرائیلی نظیر موساد، شین بت و یا شاباک کجا بوده اند که نتوانسته اند وقوع چنین عملیات بزرگی را پیش بینی و یا سرنخهایی را از آن به دست آورند؟ اهمیت این سوال زمانی مشخص میشود که بدانیم اسرائیل سال هاست هویت و اعتبار ویژهای را برای خود و نهادهای اطلاعاتی اش به ویژه موساد در عرصه بین المللی ایجاد کرده و حتی فیلمهای سینمایی مختلفی نیز از تبحر ماموران اطلاعاتی این نهاد در انجام ماموریتهای مختلف و حذف دشمنان اسرائیل ساخته شده است.
تردیدی نیست که تکانههای شدید عملیان طوفان اقصی، خیلی زود در نهادهای اطلاعاتی اسرائیل مشاهده خواهد شد و حتی میتواند سطح بحرانها در اراضی اشغالی را تشدید نیز کند. در این میان، شهروندان اسرائیلی نیز بر شدت انتقادات خود علیه این نهادها و دولت نتانیاهو خواهند افزود و این موضوع خود به گسترده شدن ابعاد بحران علیه آنها دامن میزند.
پس از اوج گیری عملیات طوفان اقصی و آشکار شدن ابعاد بحرانی آن برای تل آویو، یائیر لاپید و نفتالی بنت از چهرههای سرشناس اپوزیسیون اسرائیل به نتانیاهو پیشنهاد دادند که در شرایط بحرانی کنونی، اختلافات را کنار بگذارند و یک دولت آشتی ملی را جهت مقابله با بحرانی که اسرائیل با آن رو به رو شده تشکیل دهند. این پیشنهاد در بطن خود، حامل پیامهای قابل تاملی است.
شاید اصلیترین پیام این پیشنهاد این باشد که حتی چهرهها و جریانهای مخالف با نتانیاهو نیز متوجه شدهاند که احتمال و شانس فروپاشی دولت نتانیاهو و ائتلافی که دولت وی بر آن استوار است، بسیار بالا رفته و در این شرایط بحرانی، جریانهای سیاسی اسرائیلی عملا خود را در یک قایق تصور میکنند که اگر متحد نشوند، تبعات مرگبار این ماجرا میتواند دامنِ همگی آنها را بگیرد.
افکار عمومی اسرائیل تا حد زیادی نتانیاهو و تندورهای حاضر در دولت وی را عامل اصلی وقوع عملیات طوفان اقصی میدانند و با توجه به تداوم یافتن اعتراضات در اراضی اشغالی علیه این دولت به دلیل اصرارهایش بر اجرایی کردن لایحه اصلاحات قضایی در اسرائیل، باید گفت که تمامی شرایط جهت فروپاشی این دولت فراهم است.
به بیان سادهتر، حامیان نتانیاهو نیز اکنون همراهی با وی را برای خود پرهزینه میدانند و سعی دارند تا جای ممکن از سیل انتقاداتی که در ادامه راه علیه اسرائیل مطرح خواهد شد، در امان باشند. از این رو، سناریوی فروپاشی دولت نتانیاهو و ناتوانی آن از ادامه فعالیت، با استناد به شرایط فوق العاده اراضی اشغالی نیز میتواند از جمله تکانههای جدی عملیات طوفان اقصی با مهندسی جریان مقاومت علیه اسرائیل باشد.
در روزهای گذشته، جریانهای سیاسی و رسانهای غربی و البته برخی متحدان منطقهای آن ها، جوسازیهای گستردهای را با محوریت تسهیل روند پروژه عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی، با میانجی گری دولت بایدن انجام داده اند. اقداماتی که با توجه به سومین سالگرد امضای توافقات ابراهیم، ابعا جدی تری را نیز به خود گرفته اند و حتی برخی ناظران و تحلیلگران از قریب الوقوع بودن امضای توافق عادی سازی روبط اسرائیل و عربستان نیز خبر میدادند.
با این حال، وقوع عملیات طوفان اقصی، همانطور که "سید حسن نصرالله" دبیر کل حزب الله لبنان گفته، حامل پالسهای معناداری برای آن دسته از کشورهایی بوده است که به دنبال عادی سازی روابط با اسرائیل هستند. پالس و پیام اصلی در این رابطه نیز این است که اساسا خودِ رژیم اسرائیل، با چالشهای عمیق امنیتی رو به رو است و اینکه تصور شود عادیسازی روابط با اسرائیل میتواند برای این دسته از نظامهای سیاسی (دولتهای عربی-اسلامی) ایجاد امنیت و منفعت راهبردی کند، به هیچ عنوان گزارهای منطقی و عقلانی نیست.
از این رو، عملیات طوفان اقصی، جدا از اینکه موجی از شادی را در کشورهای عربی و اسلامی به وجود آورده، پیامهای معناداری را نیز به آن دسته از دولتهای عربی-اسلامی رساند که خود را در آستانه عادی سازی روابط با اسرائیل میدیدند. بدون تردید، تصویرِ ضعیف اسرائیل در شرایط کنونی، تا حد زیادی در پیشبرد هدف مذکور (عادی سازی روابط با تل آویو) از سوی برخی دولتهای عربی-اسلامی، ایجاد اختلال خواهد کرد.